ملاقات با امام زمان(عج)؛ ادعا یا واقعیت؟


ملاقات با امام زمان(عج)؛ ادعا یا واقعیت؟

طبق توقیع شریف امام مهدی(عج) می فرمایند: «هر کس بگوید که مرا دیده است، دروغ گفته است»، در حالی که در طرف دیگر می بینیم بسیاری از شخصیت های بزرگ معتقدند امام زمان(عج) را دیده اند؟ این تناقض چگونه توجیه می شود؟

خبرگزاری شبستان، گروه مهدویت و غدیر: یکی از مسائل مبتلابه مهدویت مسئله دیدار با امام عصر(عج) است؛ لذا در این نوشتار درباره امکان دیدار و شرایط آن مسائلی بیان شده که مرور می شود:

پرسش

«طبق توقیع شریف امام مهدی(عج) می فرمایند: «هر کس بگوید که مرا دیده است، دروغ گفته است»، در حالی که در طرف دیگر می بینیم بسیاری از شخصیت های بزرگ معتقدند امام زمان(عج) را دیده اند؟ این تناقض چگونه توجیه می شود؟»

پاسخ

پیش از بیان پاسخ ابتدا متن توقیع شریف را ذکر می کنیم، آن گاه به بررسی سندی و دلالی آن می پردازیم. در توقیع منسوب به آن حضرت(عج) خطاب به «علی محمد سمری» آمده است:

«یا عَلی بن محمّد السَّمری أعظَمَ اللّه أَجرَ اخوانِک فیک: فَاِنّک مَیت ما بَینک و بین سِتّة أیام، فَاجمَع أمرَک، و لا تُوصِ الی أحد فَیقوم مَقامَک بَعدَ وفاتِک، فَقَد وَقَعَتِ الغیبةُ التّامَّة، فلا ظُهُورَ الاّ بَعدَ اذنِ اللّه تَعالی ذِکرُه، و ذلک بَعدَ طوُل الأمَدِ و قَسوَة القلوب وامتَلاء الارضِ جَوراً و سَیأتی شیعَتی مَن یدّعی المشاهَدَة، ألا فَمَن ادَّعی المُشاهَدَة قَبلَ خُروجِ السُّفیانی و الصَّیحة فَهُو کذّاب مُفتر»؛ (بحارالانوار، ج 51، ص 260، ح 7؛ احتجاج طبرسی، ج 2، ص 297)؛ «ای علی بن محمد سمری! خداوند اجر برادران دینی تو را در سوگ تو افزون کند. تو زندگی را شش روز دیگر بدرود خواهی گفت. کار خویش را سامان بخش و به کسی در مورد جانشینی خود (در نیابت خاصه) وصیت نکن که غیبت کامل کبری آغاز گردیده و ظهور جز به اذن الهی تحقّق نیابد و آن، پس از مدّتی دراز و قساوت دل ها و آکنده شدن زمین از جور و ستم خواهد بود. آگاه باشید هر کس پیش از خروج سفیانی و صیحه آسمانی ادعای مشاهده ما را داشته باشند، سخت دروغ گو و افترا زننده است». از این توقیع استفاده می شود کسانی که پیش از خروج سفیانی و شنیده شدن صیحه آسمانی، ادعای رؤیت و مشاهده کنند، «کذّاب و مفتری» خواهند بود و تکذیب آنان لازم است.

بخشی از این توقیع، نهی از وصیت و سفارش خاص (بعد از علی بن محمد سمری) است و مدعیان خاص را پس از وی ردّ می کند و کسانی که تا هنگام ظهور حضرت(عج)، چنین ادعایی بکنند، باید تکذیب شوند.

همچنین، از این توقیع استفاده می شود که ظهور حضرت(عج) در بین مردم، به اجازه خدا و پس از مدّت طولانی است؛ آن گاه که قلب ها سخت گردد و زمین پر از ستم شود. با توجه به اینکه خواص یاران حضرت(عج) در غیبت صغری ایشان را مشاهده کرده اند، توقیع نفی ظهور و رؤیت کلّی می کند و جمله «فلا ظهور...» این معنا را می رساند؛ زیرا ظهور به معنای بروز پس از خفا است. و «لای نفس جنس»، همراه استثنا بدین معنا است که هیچ ظهوری ندارد و افراد، وی را مشاهده نمی کنند؛ مگر پس از اذن الهی (ر.ک: چشم به راه مهدی، ص 48).

پس برابر این توقیع، مدعی مشاهده دروغ گو است و ادعای وی قابل پذیرش نیست. پاسخ های چندی به اشکالات و مباحث مطرح در این توقیع ارائه شده که به بعضی از آنها اشاره می شود:

بررسی سندی

به نظر برخی، این روایت مرسل و سند آن ضعیف است. «حسن بن احمد مکتّب» (راوی توقیع)، شناخته شده نیست و صدور توقیع مذکور ثابت نمی شود.

محدّث نوری در «نجم الثاقب» می گوید: «این خبر ضعیف و غیر آن، خبر واحد است که جز ظنی از آن حاصل نشود و مورث جزم و یقین نباشد. پس قابلیت ندارد که معارضه کند با وجدان قطعی که از مجموع آن قصص و حکایات پیدا می شود. هر چند از هر یک از آنها پیدا نشود؛ بلکه از جمله ای از آنها دارا بودن کرامات و خارق عاداتی را که ممکن نباشد صدور آنها از غیر آن جناب استفاده می شود. پس چگونه رواست اعراض از آنها به جهت وجود خبر ضعیفی که ناقل آن (شیخ طوسی)، عمل نکرده به آن در همان کتاب» (نجم الثاقب، ص 484).

بررسی دلالی

از نظر دلالت، با عنایت به اینکه علی بن محمد سمری، نیابت خاصّ از آن حضرت(عج) داشت (و در این زمینه نیز بارز و شناخته شده بود)، مقصود از «ادعای مشاهده»، در این روایت مطلق مشاهده (و دیدار) آن حضرت(عج) نیست؛ بلکه همان طور که علامه مجلسی نیز احتمال داده است، مراد ادعای دیدار همراه با نیابت از آن حضرت(عج) و آوردن اخبار و دستورات از جانب ایشان، مانند سایر نمایندگان آن حضرت(عج) در عصر غیبت صغری است (ر.ک: بحارالانوار، ج 53، ص 318 و 325) این توقیع، اعلام پایان یافتن «غیبت صغری» و شروع «غیبت کبری» است که در آن به جناب علی بن محمد سمری(ره)، امر شده است که به احدی وصیت نکند که بعد از او قائم مقام او و نایب خاصّ باشد. و نیز اعلام صریح بطلان ادعای افرادی است که در غیبت کبری، ادعای نیابت و سفارت خاصه و وساطت بین امام(عج) و مردم می نمایند. پس مراد از اینکه «مدّعی مشاهده» کذّاب و مفتری است، ممکن است کسانی باشند که ادعای نیابت کنند و بخواهند با دعوی مشاهده و شرفیابی، خود را واسطه بین امام و مردم معرّفی کنند. (امامت و مهدویت، ج 2، ص 475).

امام(عج) خواست این باب را مسدود کند و به مردم خبر دهد که هر کس ادعای دیدار مرا بکند و بگوید من وکیل یا نایب خاص آن حضرت(عج) هستم و این طور آن حضرت(عج) را می بینم، دروغ گو است و او را تکذیب کنند.

اعراض از توقیع

توقیع - به فرض صحّت سند - معرضُ عنه است؛ چرا که اصحاب حکایات زیادی نقل کرده اند که اشخاص معتمدی با امام زمان(عج) دیدار داشته اند و حتّی خود شیخ طوسی که توقیع را نقل کرده، به آن عمل نکرده است.

صاحب «منتخب الاثر» می گوید: «این توقیع منافی است با آنچه کلّ افراد بر آن ظاهراً اتفاق نظر دارند. حتّی شیخ طوسی که این توقیع را نقل کرده، شمار زیادی را نام برده که حضرت را مشاهده کرده اند... (خود وی ) به آن عمل نکرده و اصحاب از آن اعراض کرده اند. پس توان معارضه با این وقایع و حکایاتی که از مجموع آنها قطع حاصل می شود، ندارد» منتخب الاثر، ص 400.. در واقع، عمل کنندگان به این توقیع بسیار اندک هستند.

تعارض با ادعیه و روایات

این روایت ضعیف السند با روایاتی که مشتمل بر ادعیه و اعمال خاصّ برای رؤیت صاحب الزمان(عج) هستند، متعارض است و آنها از نظر سند قوی تر و از نظر دلالت روشن تر هستند؛ بلکه بعضی از این روایات، دارای سند صحیح هم هستند. همان طور که محدّث نوری در باب دوازدهم کتاب نجم الثاقب، دعاهایی برای دیدار صاحب الزمان ذکر کرده است.

مفهوم توقیع

ممکن است مراد از توقیع مذکور، نفی ادعای اختیاری بودن مشاهده و ارتباط باشد؛ یعنی، اگر کسی مشاهده و ارتباط را به اختیار خود ادعا کند - به این صورت که هر وقت بخواهد خدمت امام عصر(عج) شرفیاب می شود یا ارتباط پیدا می کند - کذّاب و افترا زننده است و این ادعا از احدی در غیبت کبری پذیرفته نیست؛ یا اینکه چنین کسی که این سمت را به راستی داشته باشد، پیدا نخواهد شد و اگر هم کسی آن را دارا باشد، از دیگران مکتوم می دارد و به کسی اظهار و افشا نمی کند. اجمالاً با این توقیع، در آن همه حکایات و وقایع مشهود و متواتر نمی توان خدشه کرد و بر حسب سند نیز، ترجیح با این حکایات معتبر است. اگر به کتاب هایی چون نجم الثاقب رجوع کنیم، می بینیم که در این حکایات، وقایعی است که هرگز شخص عاقل در صحّت آنها نمی تواند شک کند. بنابراین، هم شرفیابی اشخاص به حضور آن امام عزیز ثابت است و هم کذب و بطلان ادعای کسانی که در غیبت کبری، ادعای سفارت و نیابت خاصّه و وساطت بین آن حضرت(عج) و مردم را می نمایند، معلوم است (ر.ک: امامت و مهدویت، ج 2، ص 475؛ آخرین امید جهان، ص 238).

پس صرف دیدار، در روایت منتفی نشده است و علما نیز نفی اصل دیدار را استفاده نکرده اند؛ اما از آنجایی که قطعاً نمی توان توقیع را ردّ کرد، باید تا حدّ امکان به مفاد آن عمل نمود و مدعیان دیدار و مشاهده را - به خصوص در جاهایی که هیچ قرینه و شاهدی بر اثبات ادعای آنها وجود ندارد - تکذیب کرد.

به علاوه، روایت، مدعی مشاهده را «کذّاب» می داند؛ حال اگر کسی امام(عج) را ببیند و به دیگران نگوید، مشمول این روایت نمی باشد و بر این اساس اصل دیدار، امر ممکنی خواهد بود.

نکته دیگر آنکه بیشتر بزرگان و علمایی که موفّق به دیدار حضرت(عج) شده بودند، آن را برای مردم بازگو نمی کردند؛ بلکه اطرافیان و خواص آنان - از روی شواهد و قراینی و یا در زمان های بعد - متوجّه دیدار آن عالِم با امام(عج) می شدند. لذا علما، تحت عنوان مدعی مشاهده، قرار نمی گیرند و این توقیع، با داستان ملاقات برخی از بزرگان منافات ندارد.

بدیهی است پذیرفتن امکان دیدار امام عصر(عج)، بدین معنا نیست که هر کس مدعی دیدار شد، می توان او را تصدیق کرد. بی تردید، تصدیق مطلق، مانند تکذیب مطلق ناروا است. مدعیان دروغ گو و شیاد بسیارند و ساده اندیشی در این باب، بسیار خطرناک است! نمونه های فراوانی از این موارد، در عصرحاضر دیده و شنیده شده که در اینجا مجالی برای ذکر آنها نیست و تنها یک نمونه کافی است که مشخص شود، خطر تا چه اندازه جدّی است و شیادان در این باره تا کجا پیش می روند. یکی از مدعیان ارتباط با امام عصر(عج) در زمان حیات امام خمینی(ره) با یکی از مسئولان بلندپایه جمهوری اسلامی تماس گرفته، می گوید: پیغامی از حضرت بقیةاللَّه (عج) برای امام دارم که باید حضوری به ایشان عرض کنم. گویا آن مسئول بلند پایه باور کرده بود که مدّعی راست می گوید. لذا جریان را به اطلاع امام خمینی(ره) می رساند.

امام در پاسخ می فرمایند: به او بگویید «من کور باطن هستم - اشاره به اینکه بی دلیل چیزی را نمی پذیرم - سه سؤال از وی بکنید و بگویید: اگر با ولی عصر(عج) ارتباط دارد، ابتدا پاسخ این سؤال ها را بیاورد، بعد پیغام آن حضرت(عج) را بگوید:

1.من یک چیزی را دوست دارم، آن چیست؟ (عکسی منسوب به پیامبر اسلام«ص» که در اتاق امام(ره) است.)

2.چیزی را گم کرده ام، کجا است؟ (امام راحل دیوان شعری داشتند که مفقود شده بود.)

3.ربط حادث به قدیم چگونه است؟

امّا مدّعی - یا مدعیان - به جای پاسخ به پرسش های امام، نامه ای سراسر اهانت به ایشان می نویسند که چرا از واسطه ولی عصر(عج) برای اثبات ادعایش دلیل و برهان می خواهد! امام نامه را می فرستند که در جلسه سران قوا خوانده شود تا...».

در این داستان چند نکته بسیار آموزنده وجود دارد:

1.هشدار به جوانان، وقتی که مدّعیان دروغین در صدد اغوای شخصی مانند حضرت امام(ره) باشند، فریب دادن جوانان ساده لوح برای آنان بسیار آسان است.

2.ادعای ارتباط با امام عصر(عج) آسان است. هر کس می تواند این ادعا را داشته باشد، مهم این است که مدّعی می تواند ادعای خود را با دلیل اثبات کند، یا نمی تواند؟ و بالاخره تصدیق و تکذیب مدّعی، باید متّکی بر دلیل و برهان باشد.

3.دلیلی می تواند ارتباط مدّعی را اثبات کند که حاکی از ارتباط با عالم غیب باشد؛ لذا امام(ره) سؤال های خود را به گونه ای طراحی کرد که پاسخ دادن به آنها ممکن نبود (مگر از طریق علم غیب و ارتباط با معصوم) محمد ری شهری، برکات سرزمین وحی، ص 84 و 85..

با این حال برای خود امام راحل(ره) مواردی اتفاق افتاده بود که از آن احتمال مشاهده و دیدار برداشت می شد؛ ولی ایشان آنها را بروز نمی داد. مرحوم حجتالاسلام سید محمد کوثری نقل می کند: یک روز من در منزل آیة اللَّه فاضل لنکرانی بودم و یکی از فضلای مشهد نیز آنجا بود. وی به نقل از یکی از دوستانشان گفت: در نجف اشرف در خدمت امام بودیم؛ صحبت از ایران به میان آمد. من گفتم: این چه فرمایش هایی است که در مورد بیرون کردن شاه از ایران می فرمایید؟ یک مستأجر را نمی شود از خانه بیرون کرد؛ آن وقت شما می خواهید شاه را از مملکت بیرون کنید؟ امام سکوت کرد؛ من فکر کردم شاید عرض مرا نشنیده اند، سخنم را تکرار کردم!! امام برآشفت و فرمود: فلانی چه می گویی؟ مگر حضرت بقیة اللَّه(عج) به من (نستجیر باللَّه) خلاف می فرماید؟! شاه باید برود و شاه از مملکت بیرون رفت. ایشان چنین پیوندی با حضرت بقیة اللَّه(عج) داشت.(پا به پای آفتاب، ج 5، ص 171).

یکی از علما نقل می کند: «روز 22 بهمن که امام راحل دستور دادند که مردم در خیابان ها بریزند؛ چون ما حکومت نظامی نداریم. این جریان را به مرحوم آیةاللَّه طالقانی اطلاع دادند. در آنجا من در خدمت ایشان بودم. آیةاللَّه طالقانی از منزلشان به امام در مدرسه علوی تلفن زد و مدت نیم تا یک ساعت با امام صحبت کرد. برادران بیرون از اتاق بودند، فقط می دیدند که آیةاللَّه طالقانی، مرتب به امام عرض می کند: آقا! شما ایران نبودید، این نظام پلید است! به صغیر و کبیر ما رحم نمی کند؛ شما حکمتان را پس بگیرید! برادران یک وقت متوجّه شدند که آقای طالقانی گوشی را زمین گذاشت و به حالت تأثّر در گوشه اتاق نشست. بعد از لحظاتی خدمت ایشان رفتند و با این تصور که احیاناً امام به ایشان تندی کرده است، گفتند: آقا! شما چرا دخالت می کنید و از این قبیل حرف ها... و با اصرار از آیةاللَّه طالقانی جریان را سؤال کردند؛ ایشان گفت: هر چه به امام عرض کردم، حرف مرا رد کرد و وقتی دید من قانع نمی شوم، فرمود: آقای طالقانی شاید این حکم از طرف امام زمان(عج) باشد. این را که از امام شنیدم، دست من لرزید و با امام خداحافظی کردم؛ زیرا دیگر قادر نبودم سخنی بگویم» برداشت هایی از سیره امام خمینی، ج 3، ص 158؛ میرمعمر، ص 27.. با حضور به موقع مردم در خیابان ها و بی اعتنایی به حکومت نظامی، توطئه رژیم شکست خورد و انقلاب اسلامی به پیروزی رسید. (مهدویت2، رحیم کارگر)

*منبع: پایگاه اطلاع رسانی حوزه

پایان پیام/9

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه مهدویت

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید
منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


ببینید | ماجرای پخش شدن عکس‌های نعیمه نظام دوست در ویلای کردان؛ غافلگیر شدن خانم بازیگر...