کاریکلماتور : حرفش راه نداشت، برگشتم!

۱-با”حقّه”، پای منقل نشست!

۲- حرفش راه نداشت، برگشتم!

۳- بااندیشۀ سیرشدن، کتک”می خورد”!

۴- وقتی به دوستم”سر”زدم، کف گرگی تحویل گرفتم!

۵- باتو، به روز می شوم شب ها!

۶- آغوشِ تنگت، مهرۀ چهاروپنج ام را جابجا کرد!

۷- “ایرانی”بودم، آن ورِآب”فرامرزی”شدم!

۸- لبخندم درد می کرد، نان ویخ دوا نمودم!

۹- نتوانست دست ام را بخواند، سوادِ”یدی”نداشت!

۱۰- خانم برای اینکه خوابش”چپ”نشود، بااحتیاط پشت فرمان چرت می زد!

۱۱- معلّم چراغ قرمز را”ردّ”می کند و چراغ سبز را”قبول”!

۱۲- با آفتابی شدنم، سایه ها مُستدام شدند!

۱۳- باهمه خوبی هایش، “محاسن”نداشت!

۱۴- به اغما رفت فرش ام، ازشدّتِ بی”خوابی”!

۱۵- به نام توست، خودم را که می خوانم!

۱۶- دورانِ”شیرین”نامزدی اش را، نتیجۀ شمارش آرا”تلخ”کرد!

۱۷- برای نشان دادنِ خودش درمحیط کار، اِستریپ تیز کرد!

۱۸- وقتی می روی، یادت را جا می گذاری!

۱۹- رنگِ لباسِ شَبَت زیادی “روشن”بود، سوخت!