چادر گلی ...


چادر گلی ...

آن زمان که دلبرم چادر گلی سر می کند حال خوبم را دو چندان باز بهتر می کند روسری قرمز لبانش هم به سرخی می زند دیدنش حال مرا یک جور دیگر می کند گیسوانش رنگ خرما چشم هایش قهوه ای باز هم دارد دلمشاعر:حسن ایزدی (تنها)

آن زمان که دلبرم چادر گلی سر می کند
حال خوبم را دو چندان باز بهتر می کند

روسری قرمز لبانش هم به سرخی می زند
دیدنش حال مرا یک جور دیگر می کند

گیسوانش رنگ خرما چشم هایش قهوه ای
باز هم دارد دلم را بیشتر خر می کند

مو پریشان می کند در خلوتش با آینه
هر مسلمان را به یک لبخند کافر می کند

می نشینم گوشه ای در چشم او زل می زنم
با دو تا چشم خمارش باز هم شر می کند

می رسم از راه هنگامی که حرفی می زند
با صدایش خستگی را از تنم در می کند

خسته است انگار برخیز اخم ها را باز کن
قلب سنگم غصه ها را زود باور می کند

و زمان از دست من در می رود بی اختیار
آن زمان که دلبرم چادر گلی سر می کند

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


تغییر فوق العاده زیبای خانم بازیگر سریال در پناه تو بعد 29 سال ! / انگار قالی کرمانه !