هر طرفی قدم نَهم جز تو مرا عذاب نیست
مِی اگر از جام گذشت حال دگر خراب نیست
میکَنم این کوه بسی کوه به کوه نمیرسد
کاش به دریا برسم پاکی اگر شراب نیست
گِل شده این آب دگر نقش سپیدار غم است
نقشه به خاک اَر نرسد نقشِیِمان بر آب نیست
درگهت از عرش بلند وصف تو از دهر دراز
دهر ز عرشت شده پر کین گهری زراب نیست
دور ز تو مرده ام و سوگ به سوگم زده اند
دور ز تو زنده ام و زندگی ام به خواب نیست
کوره ای از آهنِ سرد نقش زده روحت را
روح به خون آغشته خون دگرم مَذاب نیست
پیچش یک موی تو را صبح به شب من دارم
مویه که صافی برسد عمر دگر شباب نیست
[فردین فرج الهی راد]
مِی اگر از جام گذشت حال دگر خراب نیست
میکَنم این کوه بسی کوه به کوه نمیرسد
کاش به دریا برسم پاکی اگر شراب نیست
گِل شده این آب دگر نقش سپیدار غم است
نقشه به خاک اَر نرسد نقشِیِمان بر آب نیست
درگهت از عرش بلند وصف تو از دهر دراز
دهر ز عرشت شده پر کین گهری زراب نیست
دور ز تو مرده ام و سوگ به سوگم زده اند
دور ز تو زنده ام و زندگی ام به خواب نیست
کوره ای از آهنِ سرد نقش زده روحت را
روح به خون آغشته خون دگرم مَذاب نیست
پیچش یک موی تو را صبح به شب من دارم
مویه که صافی برسد عمر دگر شباب نیست
[فردین فرج الهی راد]