برای تهیه گزارش، روز جمعه به روستا میرویم. به گفته روستائیان، چون روزِ تعطیل است، ماشینها خیلی بارگیری ندارند، اما در روزهای هفته ٢۴ ساعته کار میکنند و انگار که سر و صدای ناشی از حرکت آنها ملکه گوشِ اهالی شده است. چون این مشکل برای آنها مانند یک دردِ قدیمی است که دوایی ندارد و فقط باید آن را تحمل کرد.
تکرار تصادف خودروهای سنگین
افشار، یکی از اهالی روستا میگوید: خودروهای سنگین برای کارخانه سیمان کار میکنند. چندبار برای اعتراض با پلیس راه تماس گرفتیم. گفتند چون اینجا روستاست، ما اجازه نداریم آنها را جریمه کنیم. خلاصه بگویم انگار هیچکس ما روستاییها را آدم حساب نمیکند. اینجا بارها تصادف شده و فوتی هم داشتهایم. حتی چند بچهمدرسهای هم تا به حال زیر خودرو سنگین رفتهاند. همین روز گذشته سر پیچ تصادف شدهبود. مشکل دیگر کشتارگاهی است که در نزدیکی روستا قرار دارد و شبها بوی خیلی بدی از آن به مشام میرسد.
آسایش نداریم
از پیرزنی که در حال خرید از مغازه است، درباره مشکلات روستا میپرسم. میگوید: اینجا آسایش نداریم. از ساعت ۵ صبح تا شب ماشینهای سنگین کار میکنند. هر چقدر خانهها را جارو کنیم یا وسایل را دستمال بکشیم، فایدهای ندارد و باز فردا پر از گرد و خاک میشود.
علی، فروشنده سوپرمارکت، در مورد پارک کامیونها در روستا میگوید: بیشتر اهالی اینجا با ماشین سنگین کار میکنند. خیلی وقت است کارشان همین است. چارهای نیست. چند وقتی است که در روستا زیاد دزدی میشود. ماشینها و منازل مورد سرقت قرار میگیرند. نزدیکترین کلانتری به ما در مهرگان است که چهار کیلومتر تا روستا فاصله دارد.
پارک ماشینهای سنگین به کنارههای جاده روستا محدود نمیشود، بلکه در کوچههای باریک روستا و جلوی در خانهها نیز پارک میکنند. محمد جلوی در یک خانه ایستاده و از جایش تکان نمیخورد تا ماشین سنگین از فاصله چند سانتیمتریاش از کوچه باریکِ روستا عبور کند. کامیون مجبور میشود دنده عقب بگیرد و دوباره جلو برود. محمد عقب ایستاده و به راننده فرمان میدهد تا به دیوار خانهها برخورد نکند.
مجبوریم کامیونها را نزدیک به خانهها پارک کنیم
وظیفه، رانندهیکی از این خودروهای سنگین میگوید: انتهای روستا یک پارکینگ مربوط به پایانه شرکت تعاونی حمل و نقل سیمان قرار دارد که گنجایش همه ماشینهای سنگین روستا را ندارد. هرکسی زودتر برسد، آنجا پارک میکند. بعضی نیز با پارک ماشین سواریشان برای خود جا میگیرند. به جز این مورد، خانههای ما با پارکینگ فاصله دارد. در صورتی که برخی مواقع باید نصف شب حرکت کنیم.
درباره شکایت مردم از پارک ماشینهای سنگین در روستا میپرسم. میگوید: چندوقتی است در روستا دزدی میشود. چند شب پیش لاستیکهای دو ماشین اسکانیا را با چاقو پاره کردند. الان هر لاستیک حدود ٨ میلیون تومان است. به همین خاطر کسی جرأت نمیکند ماشینها را جای دوری پارک کند.
سالانه چندین تصادف در روستای فارمد
روستای فارمد برخی از مشکلات مانند کمبود یا قطعی آب، نبود گاز و خانه بهداشت و ... را ندارد، اما عبور و توقف ماشینهای سنگین مشکلات زیادی را برای اهالی ایجاد کردهاست. حتی از توقف ماشینهای غولپیکر در گوشه و کنار روستا که دیگر جلوهای برای همان منظره خاکی روستا باقی نگذاشته است، بگذریم، خسارات تردد این ماشینهای سنگین به جان آدمها رسیدهاست. دبستان روستا در حاشیه جاده قرار دارد و بچهها خواه ناخواه باید روزی دو مرتبه از این جاده کمعرض عبور کنند و یک لحظه حواسپرتی ممکن است آنها را به کام مرگ بکشاند. طبق گفته اهالی روستا که کبکی، عضو شورای فارمد نیز مُهر تأیید بر آن میزند، سالانه چندین تصادف شدید در روستا حادث میشود که ممکن است چندمورد از آنها منجر به فوت افراد شود. نمونههای آن هم دختربچهای که ٣ سال قبل و معلمی که حدود ١٠ سال پیش، قربانی ماشینهای سنگین شدهاند.
اعظم، یکی دیگر از اهالی روستا میگوید: به تردد و توقف ماشینهای سنگین عادت کردیم. شغل بیشتر مردان ما همین است. اگر این کار نباشد، منبع درآمدی نداریم. بزرگترین مشکل این روستا این است که از اول فارمد، روستا دیگر بولوارکشی نشدهاست. در صورتی که باید عقبنشینی صورت گیرد و جاده پهن شود.
پارکینگِ روستا جوابگوی تمام ماشینهای سنگین نیست
حسین کبکی، عضو شورای روستای فارمد در پاسخ به شهرآرا میگوید: اکنون پارکینگی در روستا وجود دارد که جوابگوی تمام ماشینهای سنگین نیست. گنجایش آن حدود ١٠٠ کامیون است، در حالی که شاید حدود ۴٠٠ ماشین سنگین در روستا رفت و آمد و توقف دارند. پیرو درخواست اهالی با کارخانه سیمان جلساتی گذاشتهایم تا فضای بیشتری برای پارک این ماشینها قرار بدهند، اما به دلیل اینکه کارخانه سیمان مطرح کرد که امنیت پارکینگ را تأمین نمیکند و بابت آن هزینه دریافت میکند، این طرح از سوی رانندهها استقبال نشد.
وی بیان میکند: پلیس راه امکان اعمال جریمه در محدوده روستا را ندارد، اما با توجه به درخواست مردم، رانندهها قبول کردند که در مسیر رفت و آمد مردم پارک نکنند و جلوی مدرسه و خانه بهداشت مانع گذاشتهایم تا آنجا توقف نکنند.
کبکی میگوید: معضل دیگر بوی نامطبوعی است که شبها مردم روستا را اذیت میکند. به قدری که مردم به خاطر بوی نامطبوع، کولرهای آبی خانهشان را روشن نمیکنند. فاصله کشتارگاه طیور با روستا ٧٠٠ متر است. در اینباره تا جایی که توانستیم با محیط زیست، استانداری و فرمانداری نامهنگاری کردیم. در نهایت قرار بر این شد که کشتارگاه از تعدادی دستگاه برای رفع بوی نامطبوعی که شبها در روستا به مشام میرسد، استفاده کند که اکنون کشتارگاه به خاطر مصرف زیاد و هزینه بالا از آنها استفاده نمیکند.