تحلیل فیلم Funny Games بازی های خنده دار کاری از میشائیل هانکه
داستان فیلم Funny Games با یک شرط بندی دهشتناک شروع میشود که تا 9 صبح روز بعد آنا، جورج و فرزندشان زنده نخواهند ماند. دو جوان روانپریش، این سه نفر و حتی مخاطبان فیلم را به بازی پیچیدهای فرا میخوانند. بازیای که خونسردی صاحبانش بازیدهندگان را به مرز استیصال و جنون میرساند. بازیای را کسانی شروع کنندهاش هستند که فقط قواعد و قوانین پیچیدهی...
داستان فیلم Funny Games با یک شرط بندی دهشتناک شروع میشود که تا ۹ صبح روز بعد آنا، جورج و فرزندشان زنده نخواهند ماند. دو جوان روانپریش، این سه نفر و حتی مخاطبان فیلم را به بازی پیچیدهای فرا میخوانند. بازیای که خونسردی صاحبانش بازیدهندگان را به مرز استیصال و جنون میرساند. بازیای را کسانی شروع کنندهاش هستند که فقط قواعد و قوانین پیچیدهی آن را میدانند. بازیای که وقتی اگر از قواعدش آگاه نباشی سرنوشیتی جز فنا را برایت به ارمغان نمیآورد.
خانوادهی سه نفره فاربر شامل زن، مرد و پسر خردسالشان قایقی را به اتومبیلشان یدک میکنند و برای گذراندن تعطیلاتی به دور از هیاهو و شلوغی شهر به ویلای ییلاقیشان در کنار دریاچه میروند، غافل از این که در بدو ورود دو مرد جوان ملبس به لباس سفیدِ بازیِ گلف با حربهی غریبشان یعنی گرفتن تخممرغ وارد خانهی خانوادهی خوشبختشان شده، به زور و با خشونت در ابتدا زیر پوستیشان در آنجا میمانند و سرنوشت عجیبی را برای آن خانوادهی ساده رقم میزنند. سرنوشتی که حتی به ذهن خیالانگیزترین تماشاگری که در ابتدا دکمهی آغاز پخش فیلم را فشار میدهد هم نمیرسد. آنچه گفته شده خلاصهای از فیلم سینمایی Funny Games بازی های خنده دار به کارگردانی میشائیل هانکه Michael Haneke کارگردان اتریشی تبار است که در دو ورژن اروپایی و آمریکایی به ترتیب در سالهای ۱۹۹۷ و ۲۰۰۷ میلادی با بازیگران مختلف ساخته شده است. در ادامه با تحلیل فیلم Funny Games همراه نت نوشت باشید.
بیشتر بخوانید: معرفی فیلم Amour عشق کاری از میشائیل هانکه
تحلیل فیلم Funny Games ؛ ” آیا بازی های خنده دار واقعا خنده دار است؟”
پیش از آغاز تحلیل فیلم Funny Games به سراغ داستان Funny Games بازی های خنده دار می رویم، این فیلم با یک شرط بندی دهشتناک شروع میشود که تا ۹ صبح روز بعد آنا، جورج و فرزندشان زنده نخواهند ماند. دو جوان روانپریش، این سه نفر و حتی مخاطبان فیلم را به بازی پیچیدهای فرا میخوانند. بازی که خونسردی صاحبانش بازیدهندگان را به مرز استیصال و جنون میرساند. بازی را کسانی شروع میکنند که فقط خودشان قواعد و قوانین پیچیدهی آن را میدانند. بازی که وقتی اگر از قواعدش آگاه نباشی سرنوشتی جز فنا را برایت رقم نمیزند.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم happy end پایان خوش از میشائیل هانکه
میشائیل هانکه با حضور مستمر گلف در فیلم به وجه بازی بودن آن بیشتر توجه میکند. بازی که هدفش لذت است اما در این جا هدفش خشونت میشود. به این معنی که خشونتی وجود دارد که لذتی در آن مستتر است. وقتی آنا میپرسد چرا یکباره آنها را نمیکشند؟ پل جواب میدهد که در آن صورت لذت همه ما زایل خواهد شد. این خشونت زاییدهی جامعه مدرن است، جامعهای که این خشونت را مرحله به مرحله آرام آرام به تن مردمانش تزریق میکند.
کمترین کسی مانند هانکه این خشونت نهفته در لایههای زیرین جامعه را که عوامل مختلفی در شکلگیریاش موثرند این چنین روانشناسانه و تیزهوشانه بیرون میکشد، دستی به سر و رویش میکشد و شسته رفته تقدیم به مخاطب میکند. او این خشونت پنهان را کادو پیچ میکند و زرورقی دور هیبت زشت و ناپسندش میکشد و با دیگرگونی تحویل همان جامعه میدهد. در تحلیل فیلم Funny Games باید گفت میشائیل هانکه کارگردانی است که فیلمسازیاش تحت تاثیر برسون و آنتونیونی است اما باید گفت که بین هم دورههایش متفاوتترین سبک فیلمسازی را داراست.
بیشتر بخوانید: معرفی فیلم Tulip Fever تب گل لاله کاری از جاستین چادویک ۲۰۱۷
جالب است که او در رشته های روانشناسی و فلسقه تحصیل کرده بیشک ژانر روانشناسانه به شدت در کارهایش وجود دارد. میشائیل هانکه تیاتر هم خوانده و این آشنایی زدایی از جنس برتولت برشت در کارهایش موج می زند. فیلم Funny Games بازی های خنده دار در سال ۱۹۹۷ نامزد نخل طلای جشنواره کن شد و از جشنوارههای شیکاگو و … جوایز مهمی را دریافت کرد.
بیشتر بخوانید: تحلیل فیلم First They Killed My Father اول پدرم را کشتند کاری از آنجلینا جولی
در انتهای تحلیل فیلم Funny Games جالب است اشاره ای داشته باشیم که “میشائیل هانکه” در یکی از گفت و گو هایی که با مجلهی فیلم کامنت در دسامبر ۲۰۰۹ انجام داد، در پاسخ به پرسشی مبنی بر فیلمسازان محبوب و با ارزشش در سینمای جهان، نامی از کارگردان نامی ایران برد و گفت: «کیارستمی بینظیر است. همانطور که برشت گفته، «سادگی، سختترین چیزی است که بتوان به آن دست یافت.» همه آرزو دارند کارهایی انجام دهند که در عین سادگی، با تمامیت و کمال جهان بارور شده باشد. فقط بهترین ها به این هدف می رسند. کیارستمی رسیده است، همین طور (روبر) برسون، اما باید بگویم که خیلی کم پیش میآید فیلمهای جدید ببینم. قبلا بیشتر میدیدم اما الان بیشتر از همه فیلمهای قدیمی را در خانه تماشا میکنم. احساس غنای بیشتری میکنم وقتی فیلمی از کارل تئودور درایر یا کلاسیکهای دیگر را تماشا میکنم. آنها بیشتر از فیلمهای امروز در مورد جهان امروز به من میگویند. البته استثنا هم زیاد است، من فیلمهای لارس فون تریه را تماشا میکنم، او خیلی خاص است و احتمالا از لحاظ انجام کار با بازیگران بهترین است. برادران داردن را هم دوست دارم. «رودخانه» تسای مینگ – لیانگ را دوست داشتم اما آن فیلم مال یک دهه پیش بود… به کارهایی که والریا برونی تدسکی کارگردانی میکند، علاقه مندم. او چیزی پیدا کرده است؛ یک فرم اصیل که واقعا مختص اوست.»
بیشتر بخوانید: تحلیل فیلم Modigliani کاری از میک دیویس ۲۰۰۴
پاسخی بگذارید لغو پاسخ
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
دیدگاه
اگر جوابی برای دیدگاه من داده شد مرا از طریق ایمیل با خبر کن
نام *
ایمیل *
وبسایت
Current ye@r *
Leave this field empty