مرغ پربسته


مرغ پربسته

مغموم و بی یاور، آزرده و خسته هستَش دلی این بار، قاپوی آن بسته محبوس این زندان، دیگر نمی کوشَد آمالِ آزادی، از فکر او رَسته راهی نشانش ده، می میرد او این‌بار پرواز نمی خواهد، این مُرغ پَرشاعر:نادیا سیف

مغموم و بی یاور، آزرده و خسته
هستَش دلی این بار، قاپوی آن بسته
محبوس این زندان، دیگر نمی کوشَد
آمالِ آزادی، از فکر او رَسته
راهی نشانش ده، می میرد او این‌بار
پرواز نمی خواهد، این مُرغ پَر بسته
روزی غزل‌ می خواند بر روی بامِ دل
یا که دعا می‌کرد بر روی گل‌دسته
مویه نمی کرد او، خوشحال و خرّم بود
اشکی سمج گویی، از دیده اش جَسته
در عنفوان او بود، یک‌دنده و سرکش
بر سینه ام می کوفت، یک دم، پیوسته
حال، او دِگر لج نیست با این دلِ بنده
به میله‌ی سلول، انگار دلبسته
سیف است که می داند، حالِ بد او را
مغموم و بی یاور، آزرده و خسته


حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


دانلود آهنگ حسین رحیمی ریگی برگرد