نشستی کنارم
ندیدی که بی تو
امیدی ندارم؟!
تو چشمام نشستی
یه طوفان به پا شد
ندیدی تو انگار
جهان زیرورو شد!!!
کنارم
به قلبم
نشستی
ندیدی که فنجان روحم
ز حسَت
دوباره
پر از شور عشق شد
نگاهت پر احساس
لبانت خموش است
و حس درونت
هنوز محو و پوچ است
به وقت نشستن
نگفتی اجازه؟
به وقت وداعت
چه چیزی عوض شد!!!
ندیدی که بی تو
امیدی ندارم؟!
تو چشمام نشستی
یه طوفان به پا شد
ندیدی تو انگار
جهان زیرورو شد!!!
کنارم
به قلبم
نشستی
ندیدی که فنجان روحم
ز حسَت
دوباره
پر از شور عشق شد
نگاهت پر احساس
لبانت خموش است
و حس درونت
هنوز محو و پوچ است
به وقت نشستن
نگفتی اجازه؟
به وقت وداعت
چه چیزی عوض شد!!!