آقای افخمی! این جا دیگر حریم ادبیات است


آقای افخمی! این جا دیگر حریم ادبیات است

خود را مهندس خواندن و دیگران را عمله فرض کردن ، شاهد پشت شاهد ردیف کردن برای اثبات همجنس گرایی صادق هدایت و پولدار و شکم سیر خطاب کردن افرادی که بر چنین اظهار نظری خرده می گیرند ، چکیده آن بخش از گفت و گوی بهروز افخمی با خبرآنلاین است که به صادق هدایت مربوط می شود .

فرنگیس شنتیا
او چندی پیش روی آنتن زنده صدا و سیما با استناد به این که در داستان‌های صادق هدایت زنان یا نفرت‌انگیز هستند یا رقت‌انگیز ویا اثیری ، این نویسنده سوررئالیسم را فردی همجنس خواه و همجنس گرا دانست .
افخمی چنان اصرار و پافشاری نامعلومی بر اثبات این ادعای خود دارد که به تازگی در گفت و گویی که با خبرآنلاین داشت همه منتقدان این ادعا را از دم تیغ راند و از آن ها به عنوان اراذل و اوباش یاد کرد.
او در دفاع از نگرش خود نسبت به صادق هدایت گفت :‌ حالا دیگر فکر می کنم عده ای که اگر از آنها بخواهیم اسم صادق هدایت را بنویسند باید کپی، پیست کنند وگرنه ممکن است غلط املایی داشته باشند، فکر کردند که با این قضیه تفریح کنند و وارد بحث شوند. به‌قول معروف وقتی یک مهندس حرف می زند یک عمله نباید دخالت کند و حرف زیادی بزند. باید گوش کند و بگوید نمی فهمم که خب، در همین نفهمی بماند…!
افخمی در ادامه توجیهات خود به این هم اشاره کرد که کسانی هم که اهل ادبیات هستند این مطلب را (درباره صادق هدایت)می‌دانند برای همین هم هیچکس که سرش به تنش بیارزد درباره آن اظهارنظر نکرد!
البته این کارگردان دیروز و مجری امروز به این نکته هیچ اشاره ای نکرد که تریبون های رسمی جایی برای وزیدن بادهای ناموافق نیست که اگر بود این همه اساتید لب فرو بسته بی نشان و محو شده در جار و جنجال های پوک و پر زرق و برق مجالی می یافتند تا یادآور شوند که تاویل کلام به معنای پرداختن تک بعدی به وجوه جنسی و کاملا شخصی مولف و ردیف کردن چند شاهد عینی ماجرا نیست بلکه هرمنوتیک ادبی هنر فهمیدن است آن هم فهمیدنی عاری از علاقه های ذهنی و پیش داوری های مفسّر. به وی‍ژه آن که در هرمونتیک نوین حتی پا از این هم فرا گذاشته می شود و اندیشمندی چون رولان بارت ،‌ مقوله ای با عنوان "مرگ نویسنده " را پیش می کشد و این جاست که بحث عدم قطعیت معانی در متون به میان می آید و اینکه ذهن انسان متغیر است و مفاهیم نهفته در متون، هرگز ثابت و پایدار نیستند؛ همانگونه که سنجش های تطبیقی و دانشگاهی نیز بر این سیّالیت ذهنی هدایت دلالت دارد. سیالیتی در دو راهی عشق های زمینی و ماورایی که تصویری دو گانه را از زن ترسیم می کند و تا جایی پیش می رود که احمق‌ها و رجاله‌هایی که خوب می‌خوردند، خوب می‌خوابیدند ، را به چالش می کشد. تصویری که هیچ ارتباط معنادار و قابل فهمی با ژانرهای تیپا خورده و پیش پا افتاده امروزی و غش و ریسه رفتن و لوده بازی های سن پترزبورگی ندارد.
آن تصویری که ما در ادبیات از زن سراغ داریم ؛ تصویری است کنشگر و فعال به بلندای شاهنامه و به راز آلودگی زن اثیری هدایت و این تاریخ سترگ را نمی توان در تفکرات قالبی سینمای آلوده به کلیشه های جنسیتی جا داد و درباره آن چنین سطحی ، چنین نازل و چنین غیرآکادمیک حکم داد.
اما چه می شود کرد که ذهن متمایل به کاراکترهای کمدی مبتنی بر دیالوگ های نازل تمایلی نخواهد داشت که از پوسته به عمق نقب بزند و یک برچسب به عنوان کشف و شهود ذهنی می چسباند و سراغ ابژه ی بعدی می رود.
به هر حال کالبد نیمه جان و بی قیل و قال و بی رسانه ی ادبیات ، سال هاست که زیر سایه ی بلندگو به دست ها در حال لگدمال شدن است و صدایش در نمی آید . هر چند که که ذات اندیشه ، همین وقار است و بیصدایی نه پشتک و وارو انداختن و تئوریسین هر جنبه از وجوه زندگی شدن!

1717

کد خبر 1220250

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه فرهنگی و هنری

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید
منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


هیچگاه موز و تخم مرغ را باهم نخورید