رباط ماهی
قدمت: سلجوقی
وضعیت: نیمهویران کاربری: ندارد
نشانی: ٧٩کیلومتری مشهد؛ کمی پیش از آنکه جاده مشهد-سرخس کشفرود را قطع کند در سمت چپ کشفرود
این بنا با فاصله کمی از جاده مشهد به سرخس قرار دارد. ٢کیلومتر جاده خاکی را که از پشت پاسگاه اسماعیلآباد شروع میشود پشت سر میگذاریم. بعد از ریل راهآهن، زیر پلی، ماشین از نفس میافتد. هوا نم دارد و همین زمین زیر پا را سست کرده است. از ماشین پیاده میشویم، زمستان کمجان است و اگر گاهی باد، نفس سوزدارش را توی صورت دشت تف نکند، میشود چندکیلومتری را با پای پیاده گز کرد. پیش پایمان یکی از سرشاخههای کشفرود پهن شده و آب باریکهاش در نواری یکدست صاف، مرز ترکمنستان را آرام میرود. از جایی که ما ایستادهایم، رباط ماهی با برج و باروهای آجریاش، مثل بیرقی افراشته بر بالای کوه پیداست. رباط از پشت به کوه تکیه داده و حصاری با ارتفاع ٢متر او را چون دستی در آغوش گرفته است. بالای کوه، گاهی صدای زوزه گرگی در نعره باد حل میشود و زیر گوشمان میپیچد. زمستانِ خشک امسال گرگها را پیِ غذا تا نزدیکِ آبادی کشانده است. اضطراب دل را چنگ میزند، اما نمیتواند پایِ اصرارمان را برای دیدن دیدنیهایِ ماهی سست کند. حصار را دور میزنیم. در نزدیکی کوه یک در برای ورود باز است. محوطه رباط ماهی که جز سردر آن باقی حجرهها و طاقیهایش ویران شده، بسیار بزرگ است. خاکِ این سالها برخی طاقیها را تا کمر در زمین فرو برده است. پشت سردرِ اصلی، چند حجره و طاقی هنوز قد خم نکردهاند و آیات قرآنی که با خط کوفی، پیکر خشت و گلیشان را زینت داده، بهوضوح دیده میشود. این رباط احتمالا یکی از آثار بهجایمانده از دوره سلجوقیان است اما به گفته محمدعلی منشی در سال١٢٩٩ه.ق رباط ماهی درمیان عوام داستانی دارد که قدمت آن را به دوره تیموری میرساند. عوام رباط را نذر آغابیگم معروف به ماهی که خواهر گوهرشاد خانم بوده میدانند. در این میانه مهم نیست که این بنا پهلو به کدام دوره تاریخی میزند؛ مسئله مهم نگهداری از آن است که شواهد نشان میدهد برای مسئولان چندان اهمیتی ندارد.
رباط چاهه
قدمت: غزنوی/ وضعیت: ویران/ کاربری: ندارد/ نشانی: ۴۵کیلومتری مشهد؛ حاشیه چپ جاده آسفالته مشهد-سرخس
ناگفته نماند که پیشاز این رباط، یک رباط دیگر با نام «چاهه» هم وجود داشته که روزگاری از ماهی نامیتر بوده است. رباط چاهه یا چاهک همانی است که به قولی با وجه صله شاهنامه ساخته شده است. اولین کسی که از رباط چاهه خبر داده نظامیعروضی بوده است. او گفته بعداز اینکه دختر فردوسی صله سلطان محمود را قبول نکرد، آن پول را به خواجه اسحاق کرامی سپردند تا رباط چاهه را در شأن توس بسازد؛ این رباط احتمالا در زمان حمله مغول ویران شده و بعد از آن هیچگاه آباد نشده است. امروز نیز متأسفانه این رباط با این شناسنامه مهم فرهنگی بهصورت ویرانه درکنار راه مشهد سرخس افتاده است.
غار مزدوران
قدمت: بالغ بر ٢هزار سال قبل از میلاد مسیح
امکانات گردشگری: ورودی مناسب، فضای امن، نورپردازی زیبا داخل غار
نشانی: کیلومتر ١٠٨ جاده مشهد به سرخس
در مسیر گاهی کامیونها و کَمپرهایی که پلاکشان خبر از قزاقستانیبودنشان میدهد، برایمان دست تکان میدهند. چند پارچه آبادی بزرگ و کوچک را پشت سر میگذاریم. اغلب بومیان این منطقه اهل سنت هستند؛ این را میشود از تعداد و نام مساجدی که حاشیه راه ساخته شدهاند، فهمید. جاده را از مشهد، حدود٩۵ کیلومتر پشت سر گذاشتهایم که ماشین در ٣کیلومتری شهر مزداوند، کنار کوه ترمز میکشد. از پایین تا غار که در میانه کوه است، پلههایی سنگی ساختهاند و همین رفتوآمد را آسانتر کرده است. درِ فلزیِ زنگخوردهای که قفلی ندارد، دهانِ غار را بسته است. وارد که میشویم یک دالان باریک نیمهروشن که ارتفاعش به ٢متر میرسد اما انتهایش پیدا نیست، ما را بهسمت خود میخواند. حدود ١٠متر که پیش بروید، سقفِ دالان کوتاه و کوتاهتر میشود، آنقدر که ناچار میشوید مسافتی را کمر خم کنید و ادامه دهید. کابل برق در همه راهرو پیداست اما تعداد چراغهایی که روشن است از عدد سه تجاوز نمیکند؛ با این همه همین نور اندک هم فضا را تاحدودی قابل دید کرده و تابش نور روی پستی و بلندی سقف با غارهای کوچک و بزرگی که از هر طرف دهان دره رفتهاند، بر زیبایی آن افزوده است. غاز مزداوند که محلیها به آن مزدوران هم میگویند، خانهگونه نادری از خفاشها به نام «نعلاسبی» است اما بازشدن پای آدمیزاد به این نقطه و پس از آن برقکشی غار سبب شده این گونه نادر عطای کاشانهاش را به لقایش ببخشد و ترک آشیان کند. غار مزداوند که در گذشته چشمههای آب گرم هم داشته، از قدیمیترین غارهای ایران است که میتوانید ٢٠٠متری را در آن قدم بزنید اما به گفته کارشناسان انتهای آن ناپیداست. ارتفاع کف تا سقف داخل غار که شبیه یک تالار بزرگ است، به ١٢.۵متر میرسد. سرتاسر این غار با ستونهای آهکی و استالاگمیتها پوشیده شده است که زیر تابش نور مثل ستاره میدرخشند و انعکاس رنگها در آنها، رنگینکمانی در دلِ سنگها پدیدار میکند. نزدیک غار مزداوند، غار دیگری به نام بزنگان وجود دارد که برای دیدن آن باید به جنوب غربی روستای بزنگان از توابع شهرستان سرخس بروید. قدمت این غار هم به دوره پیش از میلاد میرسد و از لحاظ تاریخی در زمره آثار تاریخی ایران قرار دارد که با شماره ۶۵٩ به ثبت رسیده است.
قلعه دراز
ارتفاع: ٧٠٠متر
وسعت: ۶هکتار
نشانی: کیلومتر ١٠٨ جاده مشهد به سرخس
زمان تقریبی سفر از مشهد: یک ساعت و ٢٠ دقیقه
در صدمتری غار، تابلویی به نام «قلعهدراز» چشمتان را به کوهی خیره میکند که جادهای خاکی و هموار سمت آسمان باز کرده است. قلعهدراز درواقع نام بلندترین قله این حوالی است که ماشینروست. شما میتوانید پای پیاده یا با وسیله نقلیهتان تا بالای قله برانید. اکسیژن فراوانی که در نوک قله جریان دارد، نفس را صاف و سینه را فراخ میکند.
پستی و بلندی کوههای گنبدیِ زیر پایتان، درکنار شکل روستاهای اطراف، فرشی از نقشهای متنوع زیر پایتان میاندازد. به اینجا که رسیدید، حتما زمانی را برای ثبتِ چند عکس یادگاری خالی کنید اما مراقبِ وزش باد باشید و فاصلهتان را با لبههای کوه حفظ کنید.
دریاچه بزنگان
مساحت دریاچه: ۴٣ هکتار
ارتفاع از سطح دریا: ٨٨٠ متر
نشانی: کیلومتر ١٣٣ جاده مشهد به سرخس
دریاچه بزنگان آخرین مقصد ماست که در فاصله ١٣٣کیلومتری مشهد چتر آبیاش را باز کرده است. بزنگان بهدلیل مهاجرت پرندگان مختلف، زمستانی دیدنی دارد. راهِ دیدنِ دریاچه از کنار ساختمان محیطبانی میگذرد. ساختمان محیطبانی در ارتفاع ساخته شده است و برای رسیدن به دریاچه ناچارید چندمتر بلندی تپهمانند را پایین بروید. از ارتفاعی که ما ایستادهایم، دریاچه زیر نوازش بادهای زمستانی شبیه زنی است که دامن چیندارش را در دشت میرقصاند. یک سمت دریاچه دایرهمانند بزنگان را نیزارها و درختچههای سبز و سرخ پوشانده؛ این همنشینی که مثل نواری پیشرفته، روبانی، زرد، سبز و قرمز را دور کمر دریاچه بسته است. پایین و در فاصله ۴متری با دریاچه که بایستید هوا گرمتر است. سفیدی نمک، زیر پایتان سر میخورد و هرچه به آب نزدیکتر شوید، پایتان عمیقتر در گِل فرو میرود. اگرچه آب دریاچه امسال نسبتبه سالهای قبل کمتر و همین مسئله سبب شده پرندگان کمتری به این سو پر بگیرند، میتوان دسته مرغابیها را که مثل ردیفی سیاه کنار نیزار تن به آب دادهاند دید؛ اینجا خانه زمستانی اردک سرحنایی، انواع حواصیل، انواع آبچلیک، تلیله، چوبپا، تنجه، چنگر نوکسرخ و باکلان است که از مناطق گرم جنوبی، سیبری، کشورهای اروپایی و دشت قرهقوم ترکمنستان راه سمت این دریاچه کج میکنند و پساز توقفی کوتاه، سمت مقصد دیگری میروند؛ همین است که دیدنشان بسته به شانس شماست. همچنین این دریاچه در سالهای گذشته، محل پرورش ماهی قزلآلا، شیرماهی سفید، کپور و دیگر آبزیان بوده اما به گفته محیطبان، امسال بهدلیل کمبودن عمق آب، هیچگونه ماهیای در آب ریخته نشده است. زندگیِ وحشی در بزنگان تنها به این دریاچه ختم نمیشود؛ در کوههای بزنگان هم میتوان رد گونههای مختلف حیوانی مانند قوچ، میش، پلنگ، گربه پالاس، سیاهگوش و کفتار را دید. علاوهبراین شاید برایتان جالب باشد که بدانید چند سال پیش اطراف دریاچه، فسیل دایناسور کشف شده و همین مسئله نشان از این دارد که این آب، روزی آبشخورِ این جاندار ِمنقرضشده نیز بوده است. از اینها که بگذریم میرسیم به «بیبیگل» ؛ این اسم را در بزنگان زیاد میشنوید. آنچنانکه خیلیها دریاچه را به این نام میشناسند؛ علت این نام را میتوانید در دور دریاچه جستوجو کنید. جایی که یک خانه کوچک سنگی با پرچم سبزش در باد برایتان سؤالبرانگیز میشود. بیبیگل، مزار مقدسی درکنار رودخانه است که این روزها به زیارتگاه کوچکی برای اهل دل تبدیل شده است.