یادت در دلم هست


یادت در دلم هست

تیک تاک ساعت شمردن لحظه ها هوای طوفانی قطره های درشت باران قهوه ی غلیظ رمانی کلاسیک در دست. می خوانم، ورق می زنم هیچ نمی فهمم انتظاری سخت نبودنت را تاب نیست بیهوشم، مستم، مدهوشم در باز میشاعر:آذر رزاق

یادت در دلم هست
تیک تاک ساعت
شمردن لحظه ها
هوای طوفانی
قطره های درشت باران
قهوه ی غلیظ
رمانی کلاسیک در دست.
می خوانم، ورق می زنم
هیچ نمی فهمم
انتظاری سخت
نبودنت را تاب نیست
بیهوشم، مستم، مدهوشم
در باز می شود
می آیی
عطرت کلبه را پر می کند
سلامت بی جواب ماند
گلویم خشک است
آغوشم تهی ماند
نیازم ناکام
دلم هری ریخت
هیچ نمی فهمم
دنیا واژگون شد
همه جا سیاه بود.
ناگه
صدایی بیدارم کرد
تلق
تلوق
تلق
پنجره باز بود
دیگر نبودی
اصلن بودی؟
یادت در دلم هست
تار مویی لای کتابم
گل زرد نرگس روی دامنم
غرش آسمان
بودن و نبودنت
آمدن و رفتنت
چو تندر
آنی بود
بارانی سیل آسا
این بار از دیدگانم
جاری
راهش را یافت
به چاه تنم
قبرستان روحم
دلم...
یادت در دلم هست

پنجشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۷

*انتظار، رنگ روغن روی بوم با کاردک ۲۴ ×۳۰ سانتی متر ،۶ تیر۱۳۹۴

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


این افراد از خدمت سربازی معاف شدند