دلِ تنگ و خوشی


دلِ تنگ و خوشی

عجب میگذردوقت دل آشوبی وغم وقت اشک , دلهره , بی تابی و غم گذرعمر,گذروقت,سخت است زیاد گذرازعشق دل من میدهدمن رابه باد روزگاریست این دل تنگ و دل خوش با هم اند دل آشوبان با خوشی, گاه اینشاعر:محمود محمودی پور

عجب میگذردوقت دل آشوبی وغم

وقت اشک , دلهره , بی تابی و غم



گذرعمر,گذروقت,سخت است زیاد

گذرازعشق دل من میدهدمن رابه باد


روزگاریست این دل تنگ و دل خوش با هم اند

دل آشوبان با خوشی, گاه این خوشی ها با غم اند



روزگاریست عجب دنیاییست ای یار من

گاه هم من میشوم بالا سوار بار من



با هم اند این ناخوشی ها و خوشیِ روزگار

آنکه میماند و میخوانی هر دم یاد یار



یادآن یاری که هردم میشدی چراغ راهش

برید,رفت و ندید اشک تو و از تو نگاهش

.
.
.
.
مینویسم از دل تنگم خدا
آخرش عشقم شده ازمن جدا

مینویسم عشق من راهی که رفت
برده هوشم در آسمان های هفت

مینویسم عشق من با من نبود
مانده ام دیوارو خون,دست کبود

مینویسم تا بنالد این قلم
مرگ من راهی نمانده,یک قدم

مینویسم روی این دیوار شهر
زچشم توماندست عجب این برو بهر

مینویسم,مینویسم,میزنم , من میبرم
میروددر عمق فکر و غصه تو میخورم

مینویسم روی برگ دفترم
پرکشیدو رفته کرده پرپرم

مینویسم,مینویسم,تابمیرد این دلم
تاکه شاید دل بسوزد یا ننالد این قلم
.
.
.
.
. . تقدیم به دختر عمه عزیزمA. .

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


انواع فونت و متن بسم الله الرحمن الرحیم برای بیو اینستا