قصه کٌردی


قصه کٌردی

« قصه ی کُردی » بشنو تو برادر ، قصه ی آن ملت کُردی میزان و حسابش به چه صورت، در آوردی شخصی نظرم بود ، عجب شخص بزرگی شخصی دیگر آمد زدش و بُرد چو گرگی آن شخصشاعر:حسن مصطفایی دهنوی

« قصه ی کُردی »

بشنو تو برادر ، قصه ی آن ملت کُردی

میزان و حسابش به چه صورت، در آوردی

شخصی نظرم بود ، عجب شخص بزرگی

شخصی دیگر آمد زدش و بُرد چو گرگی

آن شخص که مال همه را بردی و خوردی

بعد از دو سه سالی،همه را خوردی و مُردی

گفت: از دیگران بُد2 چرا آوردی و خوردی

گفت گُشنه بُدم من،توام اگر بودی می خوردی

گفتا : به زمین هیچ نبودست به دستم

گر چیره3 بدم ، من به همین جا بیاوردی

گفتا : که مرا نیست به تو هیچ حسابی

اینها که تو گفتی ، همه را خود در آوردی

در روز قیامت ، به حسابـش چو رسیدند

گفتن که زِ دین و عملت ، گو چه آوردی

گفت: اینکه تو گویی ، ابداً من نشنیدم

دین را من ندیدم ، تو برم باز به در آوردی

گویند همان مال ، بـر این نام تو باشد

گو از دیگران بُد ، به حساب من آوردی

گویند که حساب و عمل و عکس تو این است

هـر ذره نوشتیم از آن لقمه که خوردی

گو آنچه به دستم بُده ، سهم دیگران بود

سهم دیگری را ، چرا بـر من بـشمردی

پرونده بـخوانند ،که این معصیت از توست

گو از دیگری بوده ، تو بـر من بـشمردی

گویند برادر ، شاهد پرونده مهیا است

ما از تو بـپرسیم ، از آن چیز که خوردی

بر گو برادر جان ، دیوار حاشا4 بلند است

من کی تو را دیدم ، تو برم چیز نیاوردی

گوین که حساب تو در اینجاس ،در اینجا بدهکاری

وجه5 بهـر حساب بدهکار ، چه آوردی

بـر گو سند و سفته1 نـدادم ، به کسی من

تهمت می زنی ، حرف برایم در آوردی

گفتن از دور زمین ،هر چه بیامد به دو دستت

بر گو زِ کجا آمده ، آنها که تو خوردی

آنسان که زِ دست دیگری بر تو سپردند

بر دست کس دیگری ، آن را تو سپردی

از دست تو ، بـر دست کس دیگری افتاد

اینها که به دست دیگری دادی و مُردی

افسوس که از آمدن و رفتـن آن مال

جز مظلمه2 و حسرت آن چیزی نبردی

یک حسرت بیهوده تـری هست بـرایت

صد ذلت و سختی ، بکشیدی و نخوردی

در منزل آخـر ، به حساب از تو بـپرسند

از مال خود و سهم خودت ،گو چه آوردی

باید که بگویـی من از اینها نـشنیدم

قرآن عربـی بود ، نه با لهجه کُردی

برگفت: به قرآن ندیدی ، آنچه می خوندی

تا هر چه میگم من، تو میگی خود درآوردی

ای جان من از دور جهان، هرچه بیاوردی وخوردی

میزان و حسابش ز تو خواهند ، چه کردی

این بحث مکن ، ای حسن از راه مزاحت

زین بحث مزاحی3 ، دلم از خنده بِـبُردی

٭٭٭

2- بود 3- غالب 4- هرگز- ابداً 5- پول نقد

1- پشتوانه – کاغد برای دریافت طلب 2- گناه و وبال ظلم 3- شوخی- خنده دار

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


تست هوش تشخیص دو خواهر : کدام پسر 2 خواهر دارد؟