چشمانت را باز کن
خواهی دید
که شقایق لبخندت می زند
خورشید
با لطافت لمست میکند
ماه
آرام دست بر گیسوانت می کشد
زمین قدمهایت را می ستاید
راستی....
آن روز مقابل کوه ایستادی
یادت هست
فریاد زدی
آرزوهای من کجا هستید
منتظرتان هستم
نا گاه صدا آمد
من هستم
آرزو هست
امید هست
زندگی هست
خدا هست
عبد
خواهی دید
که شقایق لبخندت می زند
خورشید
با لطافت لمست میکند
ماه
آرام دست بر گیسوانت می کشد
زمین قدمهایت را می ستاید
راستی....
آن روز مقابل کوه ایستادی
یادت هست
فریاد زدی
آرزوهای من کجا هستید
منتظرتان هستم
نا گاه صدا آمد
من هستم
آرزو هست
امید هست
زندگی هست
خدا هست
عبد