راه کارگاه دور است و کور. بولواری که در آن ایستادهایم تا از رهگذری سراغ یک نام فامیلی را بگیریم، راهی خلوت و بیرهرو است؛ بهویژه در سر ظهری که دستان گرمابخش خورشید، سوزِ زمستانِ بیبارش را بغل گرفته است. بالاخره کسی را میبینیم که خودش صاحبخبر است. مرد، میراثدار شغل اجدادش است.
سرپرست کارگاه درکنار عرضه پوست به کارخانههای چرمسازی، کارگاه روده پاککنی هم دارد.قدمهایمان را نرمنرمک بهسمت دری میگردانیم که قبل از هر چیزی، حایل حوضچهای مملو از چرک درآمده از رودهها و سالنهای رودهپاککنی با بیرون شده است. میدانیم درکنار این حوضچه نباید بپرسیم که اینها به کجا میرسند، اما حاشا کردن مرد، شَک ما را برطرف میکند که هنوز کامیونها بارشان را در کشفرود تخلیه میکنند. تفاوتش در واسطهای است که این سالها به وجود آمده، یعنی سرپرست کارگاهها، پول میدهند تا حوضچهشان تخلیه شود و به باقی ماجرا کار ندارند. ما هم سعی میکنیم از این موضوع بگذریم و به سختی کارِ کارگران بپردازیم. تعدادی از کارگران سالنهای اصلی رفتهاند. کف کارگاه با ضایعات رودهها سرسرهای شده که اگر احتیاط نکنیم با پشتِ سر به زمین
میخوریم.رطوبت موجود، بوی رودههایِ تازهنمکینشده را در نفسِ کارگاه حبس کرده است. محیط اینجا به ظاهر نمادهایی از سختی کار ندارد، اما سرد است و سخت و بیروح. و زننده که البته عادت میشود! این جمله را سرپرست کارگران میگوید. او معتقد است افراد به موقعیت کاریشان عادت میکنند. اینجا به همین اندازه، پُراستبداد است. وقتی کارگری هر دو دستش در کیسه نمک مشت میشود تا روی رودهها بپاشد، سلولهای پوستش فرمانی برای اعتراض به مغزش نمیدهند. روده، محصول منحصربهفردی است که گفته میشود صددرصد آن صادراتی محسوب میشود، اما اینجایی که ما آمدهایم حاصل کوشش ٢٠،١٠کارگر آنچنانکه باید و شاید صادر نمیشود یا اگر هم میشود علنی گفته نمیشود. پس با کارگران زهتابی همسخن میشویم تا برای یکبار هم که شده درددل آنها خوانده شود.
غمانگیزی روزگار کارگران
کار سخت است و راه دور. شغل آسیبزاست. همان ابتدای گفتوگو در سالن، سرپرست کارگاه، کلمات را به واژه سرطان میرساند. سربسته و کوتاه توضیح میدهد، بااینحال حجمی از اندوه را در صورت ما که شنونده این شرح حالها هستیم، میپاشد. او تکثیر غیرطبیعی سلولهای بدن را جزو عوارض این کار معرفی میکند، درحالیکه سعی دارد در بیتفاوتی لحنش چیزی را پنهان کند؛ چیزی که شاید غمانگیزی روزگار کارگران است. و سخنش را به کُنجی براند تا از کنار موضوع ساده بگذریم. سرپا بودن طولانیمدت و ساعتهای روز را در محیط نمکی و اسیدی ماندن و رطوبت همیشگی، ابعاد انکارنشدنی شغلِ این نانآوران زحمتکش است.
سومین کالای غیرنفتی کشور
کف سالن و روی میزها و بوی زمخت بخشی از دستگاه گوارش گوسفند و همهجا و همهچیز کارگاه زهتابی، بازگوکننده تماموکمال شغلی است که فراورده نهاییاش، سومین کالای مهم غیرنفتی کشورمان محسوب میشود. روده گوسفند، بخش پرکاربردی است که بهدلیل کِش و انعطاف زیادی که دارد از آن، به غیر از مصارف پزشکی، در دنیا برای ساخت لاستیک ضدپنچری و راکت تنیس بهره میبرند. حتی انسانهای اولیه از روده گوسفند، تیر و کمان تهیه میکردند و به کمک آن به شکار میرفتند، یعنی گذشتگان ما بهخوبی از خواص روده گوسفند آگاهی داشتند.گذشته از این موارد، چنگ و سنتور و چادرشب هم از این ماده طبیعی ساخته میشود. اما این کارگاه، محل آمادهکردن روده برای ارسال به کارخانههای سوسیسسازی است. انگار صنعت ارزآور زهتابی، مثل بسیاری صنایع که بهرهوری حداکثری در آنها نمودی ندارد، کاربرد فراوردهاش به سادهترین محصول یعنی تهیه لایه بیرونی سوسیس محدود شده است.
ضربه چوب خیزران بر رودهها
حوضچه انتهای سالن پُر از رودههای درهملولیده است. اگر این حوضچه بو نداشته باشد، وصفش میشود گوشتهای صورتی یا گلبهی باریکِ کشدار که در آب راکد، شناور ماندهاند و حتی گاهی جذاب هم هستند. اما واقعیت محیطِ کار مردانی که دنبال یک لقمه حلال هستند همان سختیهایی است که یکبار دیدنش هم برای برخی عذابآور است.
کارگری پای مخزن اولیه تخلیه رودهها که مملو از پوست و آب درآمیخته است خم شده و با حرکتهای چوب خیزران، دو لایه رویی و اضافی رودهها را از آنها میزداید. با این عمل، لایه اصلی که در مراحل بعدی دستهبندی میشود، باقی میماند. سرپرست کارگاه، آمارهایی را که بهحسب شغلش، با آنها سروکار دارد، بیان میکند و درباره اهمیت این حرفه اینطور میگوید: روزانه در ایران ۶٠هزار کشتار گوسفند داریم که اگر روده این لاشهها فراوری نشود، هزینهای بیشتر از پاککردن آن، باید صرف جمعآوری و دفنش شود.
زهتابی پس از تخلیه بارِ کشتارگاه
پرده پلاستیکی جلو درِ کارگاه، مانعاز ورود حشرات میشود. اینجا میتواند بهترین جا برای مگسها و زنبورها باشد، آنقدرکه با وزوزهایشان ضیافتی میمون ترتیب بدهند! کارگرها پای حوضچه، مأموریت دیگری هم دارند؛ اینکه چشم از رودهها برندارند و چوبهایشان را آماده کنند تا اگر زنبوری قصد تجاوز به رودهها را داشت با خیزرانها روی سر و تنش و هر جایی که ممکن است چوب به آن بخورد، بکوبند.کارگری که مسئول این کار است، درباره آمادهکردن رودهها میگوید: در مرحله اول، پساز تخلیه بارِ کشتارگاه، محتویات داخل رودهها یعنی رنگشان را خالی میکنند، که بخش زیادی از این کار در کشتارگاه انجام میشود. بعد از این کار، بارِ روده را به داخل حوضچهای میریزند و با چوب خیزران روی آن میزنند تا بهاصطلاح، خودش را ول کند. بعد از این مرحله، رودهها تمیز میشود. سپس آنها را از داخل حوضچه خارج میکنند و دهنه هر یک را آب میگیرند تا پاک شود. در این مرحله رودهها بهصورت ردیفی روی لبه یک لگن گذاشته میشوند.
رودهها مستقیم از کشتارگاه آمدهاند. تپهسلام، شاندیز، طرقبه و شهرستانهای اطراف، مبدأ رودههایی است که به این قسمت از چرمشهر میرسد. روزانه حدود هزار رشته روده گوسفند در حوضچه این کارگاه جاگیر میشوند که در کشورهای دیگر این رشتهها میتواند روده گاو و بز و خوک هم باشد. کار در این کارگاه پس از تخلیه بار، با تمیزشدن رودهها شروع و در آخرین مرحله با نمکینشدنشان تمام میشود. اما جمله قبل، خلاصهترین بیان برای مراحلی است که دو تا سه ماه طول میکشد.
درجه کیفی و طولی رودهها
مردی که سرپرست کارگاه است ماسک زده، اما نه برای بوی رودهها که برای سرماخوردگیاش. این بو را او دوست دارد آنقدر که خودش لایه اصلی و تمیز روده را به خانه میبرد و داخلش را با گوشت پُر و اینگونه خوراک سوسیس تهیه میکند. اما رایحه تکراری و پذیرفتنیای که به مشام سرپرست کارگاه میرسد برای کارگران، بویِ تلخِ خستگیهای تمامنشدنی و زجر نابرابری دخل و خرجها را میدهد.
او توضیح میدهد: وزنی که روده در آغاز کار دارد، ٢کیلوگرم است که این وزن در آخر کار به ١٠٠گرم کاهش مییابد. کیفیت رودهها نیز سه درجه A و B و C دارد و طول آنها از ١۴ تا ٣٠میلیمتر است.
چشمی روی میزها میاندازیم؛ جاییکه برخی کارگرها میایستند روی میز، چوب یا سنگی خطکشیشده وجود دارد. شاغلان این کارگاه، کالیبر یا قطردهانه رودهها را میسنجند و دستهبندیشان میکنند. ٩١یارد(یا متر) از هر کالیبری میشود یک «هنگ» و آلمانیها مهمترین مشتریاش هستند. روده گوسفند، ٧٠سال است از ایران به دیگر کشورها صادر میشود و این صادرات ازجمله تجارتهای بهیادگارمانده از دوره دوستی و روابط حسنه ایران و آلمان و بهعبارتی رضاخان با هیتلر است.
سردخانه و دستان سرد و نمکدار
تعداد محدودی از کارگاههای زهتابی در شهرک باقی ماندهاند. از سالهای دور که دعوای تخلیه فاضلابهای چرمشهر در کشفرود، پای دادستانی را به کارگاههای دباغی و زهتابی رسانده بود، خیلیهایشان جمع کرده و رفتهاند. نشانیهای زیادی از کارگاههای رودهپاککنی میدهند اما در آهنی بیشتر کارگاهها بسته است و صدایی جواب درزدنهایمان را نمیدهد. ساختار کارگاهها، چندمحیط مشابه را شامل میشود. دو سالن برای آمادهسازی رودهها و یک سردخانه برای بستهبندی نهایی و یک سردخانه برای نگهداری تا مرحله انتقال.
کار کارگرانی که در سردخانه هستند بهمراتب دشوارتر است. دستان نمکخورده آنها باید رودهها را در محیط سرد بستهبندی و شمارش کنند. یکی از افراد شاغل در این بخش، رودهای را برمیدارد و نشانمان میدهد. میگوید: لایه وسطی روده مثل پلاستیک فریزر است، اما کشدار و مقاوم. مرد با ادبیات خودش توضیح میدهد: صدی ۵درصد اینها مصرف نخ جراحی جذبی است که به کارخانههای تولید نخ جذبی میرود و ٩۵درصد دیگرش هم داخلش گوشت پُر میشود.
درحالی این ماده اولیه در کشور خودمان به مصارف جدی پزشکی و کاربردی نمیرسد که کشورهای غربی بهدلیل کیفیت رودههای ساختهشده در ایران، ترجیح میدهند از نوع ایرانی آن استفاده کنند. ارزآوری و اشتغالزایی صنعت زهتابی آنچنان وسوسهکننده است که تولیدکنندگان زیادی در دنیا درعینحالیکه نمیتوانند مثل ایران به آن ورود پیدا کنند، چشم به این صنعت دوختهاند. به گفته سرپرست این کارگاه، اروپاییها خوب کاربرد روده گوسفند را دریافتهاند و جای پلاستیکی که سوسیس را دربرمیگیرد، از این رودهها استفاده میکنند یعنی؛ «سوسیس را با همان پوشش، سرخ یا هاتداگ میکنند و میخورند.»
سفره کارگران خالی از سود صادراترود
در مرحله آخر، کارگرها رودهها را در دستههای پنج تا دهتایی روی قلاب میچینند. این ماده لزج گرانبها با دانههای درشت نمک دریا پوشانده و در بشکههای آبیرنگ بستهبندی میشود. جای بشکهها در سردخانه است تا بههمت سرما و نمک، محصولی که نام «ایران» را جهانی کرده، از نظر کیفیت محفوظ بماند؛ محصولی که در عمده کشورهای جهان به نخ بخیه جذبی تبدیل و جزو مواد پرکاربرد پزشکی محسوب میشود که تأثیر زیادی در روند درمان بیماران دارد. طبق اعلام مرکز آمار کشور، در سال١٣٩۵، تعداد گوسفند و بره کشتارشده در کشتارگاههای کشور ٩میلیون و ٧٠٩هزار و ۴٧۵رأس بوده است. این تعداد در استان خراسانرضوی، یکمیلیون و ۶٩١هزار و ٩٣٢رأس بوده است. گفته میشود فقط صادرات روده دامهایی که در ایران کشتار میشود در سال افزونبر ۱۰۰میلیون دلار برای کشور ارزآوری بههمراه دارد. اما کاش فقط به صادرات این ماده ارزشمند اکتفا نمیکردیم و منفعت حاصل از تولید نخهای بخیه جذبی را بر سر سفره همین کارگران زحمتکش میآوردیم.
سفره خالی کارگران زهتابی در شرایط شغلی سخت و زیانآور
درباره اینکه چه تمهیدی میتوان برای کاهش سختی کار کارگران زهتابی اندیشید، با عضو هیئتمدیره کانون عالی شوراهای اسلامی کار کشور گفتوگو میکنیم.
احسان سهرابی به قانون۵٢ ماده کار استناد و بیان میکند: شغل رودهپاککنی جزو گروه «ب» مشاغلِ سخت و زیانآور است و این موضوع در اصلاحیه تبصره٢ ماده٧۶ قانون تأمین اجتماعی این آییننامه ابلاغ شده است.او با اشاره به اینکه مشاغل گروه «ب» جزو آن دسته از کارهایی است که با هیچ تدبیر ایمنی و فنیومهندسی نمیتوان سخت و زیانآوریشان را برطرف کرد، ادامه میدهد: برای کارگرانی که در زمان طولانی در محیط اسیدی و مرطوب کار میکنند، تنها کاری که میتوان انجام داد، دورکردن آنها از آلایندگیهای محیط است.نماینده کارگران در شورای عالی حفاظت کل کشور به مثالهایی از سختی کار دیگر کارگران میپردازد و میگوید: کارگری را که در ارتفاع بیشاز ۵متر یا درمعرض بیش از ۶٣کیلووات برق یا در معدن کار میکند، نمیتوان از برخی آسیبها دور کرد، اما مشکلات شاغلان گروه «الف» را با مهلت زمانی دوساله که سازمان تأمین اجتماعی اعلام میکند، میتوان برطرف کرد.
سهرابی یادآوری میکند که گاهی درقالب مزایای رفاهی از کارگران حمایت میشود، اما این اقدام را مناسب نمیداند و پیشنهادی ارائه میکند: میتوان با افزایش نظارت بازرسان کار و دانشگاه علوم پزشکی و بهداشت، استانداردهای محیط کار را افزایش داد. بهعلاوه با استفاده از تهویههای مناسب و ماسکهایی که دراختیار کارگران میگذارند، میتوان کارگران را از آسیب در امان نگه داشت.بااینهمه، صنعت رودهپاککنی، ارزآور و پرسود است و بیدلیل نیست که بخشی از استفاده مالی این حرفه، جیب کارگران را پُر کند. نماینده کارگران در شورای عالی حفاظت کل کشور با تأیید این موضوع، توضیح میدهد: طبق ماده۴٧ قانون کار تحت عنوان «افزایش بهرهوری» بنگاهی که سودده است میتواند برای ترغیب نیروهایش تفاهمنامهای را منعقد کند تا به کارگران مزایای بهرهوری تخصیص داده شود. ازهمینروست که توصیه میکنیم کارگاههایی که بیشاز ٣۵نفر شاغل دارند، شورای اسلامی کار و نماینده داشته باشند تا او در اینگونه موضوعات طرف مذاکره با کارفرما باشد.سهرابی در پایان یادآوری میکند: شغل زهتابی از سال۶٩ در گروه مشاغل سخت و زیانآور قرار گرفته است و بیمهشدگان این حرفه با ٧هزار و ٣٠٠روز، یعنی ٢٠سال سابقه کار میتوانند ازطریق کمیسیونهایی که پیشبینی شده است، اقامه دعوی کنند و با ٣٠روز حقوق بازنشسته شوند. همچنین طبق ماده۵٢ آنها میتوانند بهجای ۴هفته استحقاقی، ۵هفته استحقاقی داشته باشند، اما ازآنجاکه کارگران دچار مشکلات معیشتی هستند، ترجیح میدهند حتی در شرایط سخت اضافه کار داشته باشند تا معیشتشان را تأمین کنند.