شب به دلم گفت یکی خوش خبر
صبح به راه است نباید کدر
ظلمت شب قاصدک صبح شد
خواب نمان تا نروی بی ثمر
مست کن و سجده شکرانه کن
مست پسند است که صاحب نظر
در دل ظلمت پی خورشید رو
نور زظلمت دهد آن صد هنر
بر در مسجد مرو بی جام می
مست نباشی همه کارت ضرر
راهی میخانه شو با قلب پاک
بی دل خود آ دل خود را ببر
هر که به دیدار عزیزش رود
بس بگذارد غم ره پشت سر
شعر و غزل صبح و شب ناصر است
قافیه ها را بکند خشک و تر