فارس نوشت: زمانی که کارل بزرگ اول پادشاه سلسله شارلمانی نزدیک به ۱۰۰۰ سال پیش در شهر آخن به عنوان اولین بنیانگذار حکومتی که داعیه اتحاد اروپا را داشت، تاجگذاری میکرد به مخیله خود هم این تصور را راه نمیداد، سیاستمدارانی با الگو گرفتن از وی پایههای اولین ارتش متحد اروپا را بنیان بگذارند.
حالا نام شهری مرزی آخن را میتوان به عنوان آغاز مسیری در تاریخ اروپا ذکر کرد که پایهای برای استقلالطلبی به شیوه اروپایی است. مسیری که حالا با وجود شخصی همانند «دونالد ترامپ» در راس دولت ایلات متحده آمریکا مسیری غیر قابل اجتناب در مقابل دو اروپای غربی باشد.
شاید اگر امروز «شارل دوگل» رهبر اسبق فرانسه زنده بود، میتوانست با فخر فروشی از اثبات تمام پیش بینیهای خود در خصوص مشارکت بازار مشترک با بریتانیا و تامین امنیت اروپا با حضور آمریکاییها سخن بگوید.
*همه چیز در سکوت جلو رفت
باید اعتراف که امضای پیمان آخن بین فرانسه و آلمان در سکوت کامل به نقطه امضا رسید. کوچکترین گزارشی دراین باره در رسانههای غربی درز نکرد و این نشان میدهد که تا چه اندازه دو طرف تا چه اندازه جوانب احتیاط را رعایت کردهاند.
هنوز متن کامل توافقنامه دو طرف منتشر نشده اما آنچه که در نشست مشترک آنگلا مرکل صدراعظم آلمان و امانوئل ماکرون رییس جمهور فرانسه بیان شد، همکاریهای دفاعی مهم بخش از این توافقنامه پایه گذاری ارتش مشترک اروپا است. دو طرف در مراسم امضای این تفاهم نامه تلاش میکردند تا این پیمان همکاری را در مسیر توافق نامه الیزه نمایش دهند که به تشکیل بازار مشترک اروپا و در نهایت اتحادیه اروپا انجامید.
اما بررسی تاریخ تشکیل اتحادیه اروپا نشان میدهد این دوگل رییس جمهور فرانسه بود که اجازه تشکیل یک اتحادیه مستقل نظامی بین فرانسه و آلمان را گرفت. دوگل به خود حق میداد که در خصوص کشوری که توانسته سه بار پاریس را تصرف کند، بدبین باشد. از نظر وی تشکیل چنین جامعهای منجر به تشکیل ارتشی خواهد شد که بار دیگر آلمان را از نظر نظامی بر اروپا مسلط خواهد کرد.
مخالفت دوگل با امضای پیمان پاریس منجر به وحشتناکترین جنجال سیاسی پس از رسوایی دریفوس بین سال ۱۹۵۳ تا ۱۹۵۴ شد. در نهایت دوگل پیروز شد و جامعه دفاعی اروپا به نقطه نهایی خود نرسید. کشورهای اروپایی پذیرای سلاحهای هستهای آمریکا و نیروهای ارتش این کشور شدند.
البته دوگل در این میان راه خود را رفت. فرانسه را به سلاح هستهای مجهز کرد و رابطه فرانسه را با ناتو قطع کرد. این اقدام دوگل اگرچه از نظر نظامی در مقابل استقرار ۳۰۰ موشک هستهای اس اس-۲۰ و ۱۰۰ لشگر نظامی شوروی دراروپا از لحاظ نظامی ارزشی نداشت، اما نشانه نوعی استقلال طلبی اروپایی در مقابل آمریکا محسوب میشد که تا پایان جنگ سرد نیز ادامه یافت.
بعد از جنگ سرد آلمان و فرانسه به سمت تشکیل یک اتحادیه نظامی جرکت کردند ولی هیچ گاه انگیزه کافی در بین کشورهای اروپایی برای کامل کردن این اقدام وجود نداشت. حالا این فرانسویها هستند که تهدیدهای راهبردی زمانه فعلی علیه ساختارهای اتحادیه روپا را با تمام وجود درک میکنند و میدانند که برای مقابله با ترامپ باید با همسایگان آلمانی خود رابطه نزدیکتری داشته باشند.
*پیش به سوی تشکیل ارتش اروپا
شاید مهمترین قدم در مسیر تشکیل یک سیستم نظامی در اتحادیه اروپا با امضای توافق «همکاری ساختارمند دائمی» اتحادیه اروپا یا «پسکو» (Permanent Structured cooperation — Pesco) در دسامبر ۲۰۱۷ توسط اعضای این اتحادیه برداشته شد. بعد از امضای این پیمان به نظر میرسد که آلمان و فرانسه خود در صدد این هستند که در قالب پیمان آخن روابط دو طرف را به یک سازمان تمام عیار گسترش دهند.
شاید مهمترین ویژگی پیمان آخن که جلب توجه میکند، تضمین این مسئله است که حمله به فرانسه یا آلمان به صورت متقابل به معنای حمله به طرف مقابل است. در حقیقت این قسمت از پیمان آخن به طور کامل همانند ماده ۵ پیمان ناتو است و عملاً این پیمان را دور می زند.
درج ماده در چنین پیمان علاوه بر آن که نشان میدهد کشورهای اروپایی تا چه میزان نسبت به انجام تعهدات متقابل از سوی آمریکا در پیمان ناتو بد بین شدهاند، بلکه عملاً ساختار جایگزینی برای آن هم فراهم کردهاند. البته روشن نیست که پاسخ امریکاییها به این بند چه خواهد بود، اما طبیعی است که ترامپ به هیچ وجه از آن استقبال نخواهد کرد.
معنای ضمنی دیگر این پیمان آن است که سلاح هستهای فرانسه که به غیر از بریتانیا تنها کشوری صاحب توانمندی نظامی هستهای است، تبدیل به سلاح راهبردی اتحایه اروپا خواهد شد. این نکتهای است که در صورت خروج صدها سلاح هستهای تاکتیکی آمریکا که هم اکنون در ایتالیا و بلژیک مستقر هستند، به چشم روسها خواهد آمد.
طبیعی است که در صورت اتخاذ چنین رویهای سرمایه گذاری فرانسه بر روی سلاحهای هستهای را نیز افزایش خواهد داد. از جنبههای مهم دیگر پیمان آخن تلاش دو کشور برای توسعه یک ارتش مشترک اروپایی و همچنین برنامههای مشترک تسلیحاتی است.
البته توسعه برنامههای مشترک تسلیحاتی در اروپا مسبوق به سابقه است و کشورهای اروپایی تاکنون سلاحهای متنوعی را توسعه دادهاند. جنگنده یوروفایتر تایفون جدیترین نمونه آن است که هم اکنون ستون فقرات نیروی هوایی کشورهایی همچون آلمان و فرانسه است. با این حال فرانسه تاکنون مصرانه از مشارکت در چنین طرحهایی خودداری کرده و به عنوان مثال برای نیروی هوایی و نیروی دریایی خود جنگنده رافائل را توسعه داده است.
حالا به نظر میرسد که فرانسه هم متوجه غیر سازنده بودن این رویکرد شده و به زودی شاهد راه اندازی برنامههای مشترک تسلیحاتی بین آلمان و فرانسه خواهیم بود. به عنوان مثال این دو کشور قصد دارند جنگنده مشترکی را برای نیرویهای هوایی خود بسازند که شرکت ایرباس محور آن خواهد بود.
در کنار این آلمان و فرانسه میخواهند در جهت ارتباط مستقیم ارتشهای خود نیز بهگونهای حرکت کنند تا سربازانشان بتوانند مستقیماً با یکدیگر وارد گفتوگو شده و به ذخیره اطلاعاتی مشترک دسترسی داشته باشند. فرماندهی سایبری ارتش دو کشور هم بایستی به همین شکل همکاری تنگاتنگتری داشته باشند.
طبیعی است که برای راه اندازی یک نیروی نظامی مشترک مختصات سلاحهای گوناگون کشورهای مختلف اروپا در قالب یک سیستم تسلیحاتی واحد خلاصه شود تا یگانهای نظامی از کشورهای مختلف بتوانند به راحتی در مقابل یکدیگر فعالیت کنند. این مسیری است که ممکن است سالها برای رسیدن به آن زمان لازم باشد، ولی سیستم فعلی ناتو نیز نتیجه دهها سال تجربه و تلاش برای هماهنگ کردن ترتیبات مختلف نظامی است.
*مقابله با سلطه مجازی آمریکاییها
بخش دیگر پیمان آخن مربوط به همکاریهای دو طرف در حوزه مجازی باز میگردد. بر طبق این پیمان دو طرف یک اتحادیه مجازی دیجیتال تاسیس کرده و به جنگ غولهای بزرگ تکنولوژی همچون گوگل و مایکروسافت خواهد رفت. کمتر کسی است که نداند که جبهه مجازی اتحادیه اروپا مدتهاست که در هم ریخته است.
از جاسوسیهای گسترده آژانس امنیت ملی آمریکا تا حملات سایبری به حسابهای الکترونیکی سیاستمداران آلمانی که سبب شد برخی از مطبوعات به درخواست کمک آلمان از آژانس اطلاعات خارجی آمریکا یا سیا نیز اشاره کنند. حتی این روزها برخی از تحقیقات پلیس فرانسه نشان میدهد که برخی از آی پیهای هدایت کننده اعتراضات جلیقه زردها از کشور امارات هدایت میشود.
با توجه به رابطه لابی گسترده امارات و عربستان با دولت ترامپ و به خصوص حضور استیو بنن مشارو سابق ترامپ در بروکسل که خود را یک هرج و مرج طلب مینامد، وجود یک توطئه برنامه ریزی شده علیه فرانسه دور از ذهن نیست. این خطرات گسترده سبب شده تا آلمان و فرانسه به سمت ایجاد یک اتحاد راهبردی در حوزه فضای مجازی حرکت کنند تا شاید بتواند با موجها متلاطم در قرن بیست و یک مقابله کنند.
فرانسه و آلمان همچنین نیم نگاهی به بحث هوش مصنوعی دارند. بر اساس پیمان آخن آلمان و فرانسه تصمیم دارند با تاسیس "مرکز هوش مصنوعی آلمان و فرانسه" از شرکتهای اروپایی حمایت کنند.
در اهمیت این موضوع همین بس که غولهای فناوری اطلاعات در ایالات متحده سال گذشته نزدیک به 100 میلیارد دلار در این حوزه سرمایه گذاری کردهاند. با توجه به تلاش کشورهایی همچون چین و ژاپن در این حوزه کوتاهی اروپاییها میتواند عقب ماندگی راهبردی را در حوزه هوش مصنوعی نصیب آنها بکند.
*اقتصاد و فرهنگ در کجای ماجرا هستند
پیمان آخن صرفه نظر از بحثهای دفاعی تلاش کرده به موضوعات فرهنگی نیز بپردازد. به عنوان مثال بر اساس این پیمان آلمان و فرانسه تلاشهای جدیدی را برای آموزش زبان فرانسه و آلمان به دانش آموزان دو کشور را آغاز خواهند کد. هم اکنون چه دانش آموزان فرانسوی و چه دانش آموزان آلمان بیشتر تمایل به یادگیری زبان انگلیسی و حتی اسپانیایی و چینی دارند و این در حالی است که در زمان ریاست جمهوری شارل دوگل در دهه 60 نیمی از دانش آموزان فرانسوی به دنبال آموزش زبان آلمانی بودهاند.
البته روشن نیست که این برنامه تا کجا به اهداف خود برسد. آلمان و فرانسه همچنین روابط جدیدی در حوزه اقتصاد را ایجاد خواهند کرد که از آن جمله میتوان به تشکیل یک منطقه تجاری جدید اشاره کرد.
شبکه خبری دویچه وله به نقل از آندرآس یونگ، رئیس هیئت دوستی آلمان مینویسد که هدف از ایجاد منطقه اقتصادی مشترک، تنها ایجاد یک بازار داخلی مشترک نیست، بلکه قصد ساختن منطقهای با قوانین تجاری مشترک است که زمینه پیشرفت بیشتر همکاری اقتصادی دو کشور را فراهم کند.
*بازگشت به ملی گرایی اروپایی
با جمع بندی نکات فوق میتوان گفت پیمان آخن آغاز گر دوران جدیدی در تاریخ اتحادیه اروپا است. شاید با قاطعیت بتوان گفت اتحادیه اروپا برای نجات خود بار دیگر نوعی ملی گرایی اروپایی بازگشته است.
در شرایطی که آمریکا به عنوان دژ جهانی درگیر هرج و مرج اروپاییها خود باید به فکر محافظت در مقابل تهدیدهای خارجی باشند.