من که پریشانم مُدام،هر صبح و شب در باطنم
زیرا که بی تاب و قرار ، از حال خود، من غافلم
با خود منم ،اما ز خود، دورم، کجا هستم ،خدا؟
من مستِ مست و، بی رَمَق، دنبال معشوقی جدا
من با تو اما ، بی تو و آواره ی، این سرزمین
چون در پی بود و نبود درگیر حَیُّ و صُلحِ دین
تو در من و من در تو و با من، ولی از من جدا
تو یار من باشی و من تَرسَم زِ هر لحظه گناه
عاشق منم بر تو،ببین، عشقم به تو ، محدود نیست
سامان تو هستی، ای صنم،در باورم، مشهود نیست
من تابه کی، در جستجویِ تو، خودم ویران کنم؟
تا چون تو باشد ، یاورم، با دیگران پیمان کنم؟
وقتی که در بطن خودم،هر دم روم راهی جدا
من تا کجا، گردم پی ات، ای قبله و ای تکیه گاه؟
تو با دلم باش، ای خدا، من جویمت در خلوتم
راهی بزن ،گامی بزن، بی تو چنان در غُربَتَم
ندا پویان مهر زمستان ۹۷
زیرا که بی تاب و قرار ، از حال خود، من غافلم
با خود منم ،اما ز خود، دورم، کجا هستم ،خدا؟
من مستِ مست و، بی رَمَق، دنبال معشوقی جدا
من با تو اما ، بی تو و آواره ی، این سرزمین
چون در پی بود و نبود درگیر حَیُّ و صُلحِ دین
تو در من و من در تو و با من، ولی از من جدا
تو یار من باشی و من تَرسَم زِ هر لحظه گناه
عاشق منم بر تو،ببین، عشقم به تو ، محدود نیست
سامان تو هستی، ای صنم،در باورم، مشهود نیست
من تابه کی، در جستجویِ تو، خودم ویران کنم؟
تا چون تو باشد ، یاورم، با دیگران پیمان کنم؟
وقتی که در بطن خودم،هر دم روم راهی جدا
من تا کجا، گردم پی ات، ای قبله و ای تکیه گاه؟
تو با دلم باش، ای خدا، من جویمت در خلوتم
راهی بزن ،گامی بزن، بی تو چنان در غُربَتَم
ندا پویان مهر زمستان ۹۷