در بابِ راستى


در بابِ راستى

راستى را پیشه کن در زندگى تا که برهاند تو را از بندگى به ز راستى نیست اندرین جهان راستى گرداند عمرِ ما جوان بنگر آن کس کو به دل دارد ریا چون بیاید در کلامِ وى خطا عاقبت نیکو نباشد کارِشاعر:نوشین رشیدى

راستى را پیشه کن در زندگى
تا که برهاند تو را از بندگى

به ز راستى نیست اندرین جهان
راستى گرداند عمرِ ما جوان

بنگر آن کس کو به دل دارد ریا
چون بیاید در کلامِ وى خطا

عاقبت نیکو نباشد کارِ او
دید خواهى کار و بارِ زارِ او

آن کسى کز راستى سر پیچد او
جان و تن گردد ورا آرى عدو

عاقبت سرمایه ى او باد هست
گرچه شاد است ولى ناشاد است

لذّتى که مى برد او از دروغ
رنگ بازد و بگردد بى فروغ

چون توان خورشید را پنهان کند؟
آن که ناراستى اى در جان کند

جان چو خورشید است آرى دلفروز
از سیاهى شب نگردد هیچ روز

کوش تا جان را بباشى پاکباز
زان سپس با جان کنى راز و نیاز

جان خود او بر راستى رهبر شود
وز سپیدى فکرِ تو دیگر شود

هر که با جان مى بگوید حالِ خویش
راستى آرد بلى در دین و کیش

هر که احوالش برِ جان برد زود
جان ورا در دم فرستد صد درود

کژّى و زشتى به جان ره نسپرد
جان سوىِ آفاقِ بالا ره برد

درد و بیمارى نصیبِ جسم است
جان ولى از هر چه بد باشد برست

خیز و یک دم جسم را بدرود گو
تا رها گردى ازین دهرِ دورو.

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


ادعای جلیل محبی درباره بازگشت گشت ارشاد