پایداری های درد


پایداری های درد

خسته شد اندوه و از پا در نیامد جان من عقل حیران گشت در کار دل ویران من صبر هم بی صبر شد از پایداری های درد درد هم آمد به درد از صبر بی پایان من تا ننالم می فشارم بر جگر دندان صبر خستگیشاعر:انوشیروان اخوان نیاکی


خسته شد اندوه و از پا در نیامد جان من
عقل حیران گشت در کار دل ویران من

صبر هم بی صبر شد از پایداری های درد
درد هم آمد به درد از صبر بی پایان من

تا ننالم می فشارم بر جگر دندان صبر
خستگی هرگز نمی پیچد سر از فرمان من

با تحمل ناتوانی را به عجز آورده ام
ای طبیبان دست بردارید از درمان من

از ستیز هر شبم پیداست کز بیم هلاک
خسته خارج می شود آخر غم از میدان من

درد و اندوه و پریشان حالی و آشفتگی
روز و شب هستند در مَشکوی دل مهمان من

لیک زین ناخواند میهمانان نِیَم اندوهناک
طعنه بر بیداد گردون می زند ایمان من

من نه آن مردم که هر دردم به فریاد آورد
رخنه در دیوار عصیان می کند حرمان من

گریه را نازم که جان را شوید از گرد ملال
گر چه می بارد به غمزار خزان باران من

باد دمسرد خزان است این نفس کآید برون
از دل آتشفشان سینة نالان من

پتک پولادین اگر باشد بلای روزگار
نرمشی هرگز نخواهد دید از سندان من

پای استغناء به زنجیر قناعت بسته ام
خون رنگین شرف جاریست در شریان من

بی جواز دل نیارم گام در صحرا زنم
خانه زندانِ من است و دیده زندانبانِ من

در نگاهم گر بخواهد جای گیرد غیر دوست
بی تامل راه می بندد بر او مژگان من

گریة شونا آخِر شد گریبان گیر غم
چامة طوفان سراید اشک در دامان من

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


گرگی ناگهان وارد بیمارستان شد/ اما زمانی که پرستاران علت را فهمیدن، نتوانستند جلوی گریه...