جنبه‌های طنز آمیز قضاوت!«از پشت میز عدلیه»

(خاطرات طنز یک قاضی دادگستری)

نویسنده: امین تویسرکانی

ناشر: چشمه، چاپ اول 1397

116 صفحه، 14000 تومان

****

«جهان تازه دم» عنوانی است که نشر چشمه برای کتابهای خود در حوزه طنز انتخاب کرده است. نوزدهمین کتاب از این مجموعه اثری است با عنوان «از پشت میز عدلیه» که به قلم امین تویسرکانی نوشته شده اند. این کتاب با احتساب مقدمه‌‌اش از 47 نوشته‌ی کوتاه طنزآمیز تشکیل شده است. کارهای امین تویسرکانی صمیمی و دل‌نشین‌اند. او در یک مقدمه‌ی ساده، رودررو با مخاطب سخن می‌گوید و نبض احساسات او را به دست می‌گیرد. در مقدمه‌ی کوتاه نویسنده، مخاطب، شوخ طبعی و از طرفی ساده‌‌لوحی نگارنده را باور می‌کند و همین کافی است که تا پایان با او همراه باشد.

نوشته‌های این کتاب کوتاه‌اند و متنوع. نویسنده با نهایت صداقت اعلام می‌کند که از پرداختن به پرونده‌های کلان، ملی و امنیتی خودداری کرده است؛ البته خواننده‌ی حرفه‌ای می‌داند که این هم نوعی شگرد نویسندگی و نوعی از آیرونی است، چون در هر حال، هر چه به جرم و جنایت و محکمه مربوط می‌شود لااقل به طور غیرمستقیم، جنبه‌ای انتقادی پیدا می‌کند. در میان خاطرات قاضی- راوی، از همه‌ی اقشار جامعه نمونه‌هایی داریم. از کیف‌قاپ و دانش‌آموز و مست و لاابالی و اراذل و اوباش و روان‌پریش و ... چنین تنوعی بی‌شک، راه را برای ارتباط با مخاطب هموار می‌کند. برای نمونه در ماجرای «عبرت بگیرید» قاضی- راوی، با کیف ‌‌قاپی روبه‌‌روست، که پس از دزدیدن کیف خانمی، سوار بر موتور، به شدت با وانت نیسان برخورد می‌کند. قاضی به بیمارستان می‌رود؛ تا حرف‌های کیف‌‌قاپ را بشنود و مشتی جمله‌ی ادبی و پندگونه برای گفتن به کیف‌‌قاپ آماده می‌کند. طبق معمول کیف‌‌‌قاپ ابتدا از گفتن حقیقت امتناع و اظهار می‌کند که کیف خانم به موتورش گیر کرده؛ اما با نگاه قاضی به خود می‌آید و می‌گوید: «غلط کردم» قاضی هم با دیدن حال و روز کیف‌‌قاپ، برای دلداری دادن به او می‌گوید: «ان‌شاء الله سرقت‌های بعدی بی‌‌بلا»

شیوه‌های بهره‌گیری از عناصر به وجود آورنده‌ی طنز همچون: «بزرگ‌نمایی»، «کوچک‌نمایی»، «بهره‌گیری از واژگان غیر مصطلح»، «جابه‌جایی»، «آیرونی» و ... در کتاب حاضر به گونه‌ای است که خواننده را دچار ملال نمی‌کند. تنوع بهره‌گیری از این عناصر در کنار کپسوله و فشرده بودن روایت‌ها، جذابیت نوشته‌ها را افزایش داده است. نکته‌ی دیگری که در جذابیت و ارتباط ساده‌تر با مخاطب به نویسنده یاری رسانده است، بهره‌گیری دو پهلو از طنز است. او تنها به جنبه‌های طنز در سوژه‌هایی که برگزیده اکتفا نمی‌کند. این که سوژه‌ها هر کدام به نوعی نکته‌های طنزآمیز در پرونده و شخصیت‌شان دارند، تنها یک بعد ماجراست. شیوه‌ی برخورد قاضی- راوی با شخصیت و جرم مراجعان‌اش و به طور کل نحوه‌ی پرداخت شخصیت او، جنبه‌های طنز‌آمیز اثر را غنا می‌بخشد.

هدف راوی از روایت خاطراتش خواندنی و قابل تامل است. «... هدف بلند پروازانه‌ی من از نگارش این خاطرات، این است که فاصله‌ی جامعه با قضات و باالعکس را کم کنم. انگار یک قهر قدیمی بین قضات و مردم وجود دارد، که اصلاً نباید از یکدیگر خبر داشته باشند و سراغ هم را بگیرند...» او تصویر ارائه شده از قضات را در صدا و سیما و رسانه‌ها، غیرواقعی می‌داند و اشاره می‌کند که اکثر قضات مانند مردم عادی لباس می‌پوشند. در جلسات رسیدگی عصا قورت نداده‌اند و گاهی با مراجعه‌کنندگان خوش و بش می‌کنند. با نقل این موارد از مقدمه‌ی کتاب و بررسی آن‌ها می‌توان نتیجه گرفت، که طنز «امین تویسرکانی» به راستی طنز است! طنزی فراتر از خنداندن. نویسنده در خلال بیان طنزآمیز خاطرات خود، تاریخ را هم در امان نمی‌‌گذارد و انتقادهای غیرمحسوس و جذاب خود را ابراز می‌‌کند. برای نمونه در «قضاوت معکوس» داستان مردی را می‌‌خوانیم که از رئیس اداره‌‌ای مبنی بر مرتد بودن او شکایت کرده و استدلالش هم این است که وقتی از رئیس پرسیده است که آیا شما اصلا به خدا اعتقاد دارید؟ او گفته است: «نه» قاضی که از ابتدا می‌‌دانسته که در آن پرونده‌‌ی خاص چگونه باید رای بدهد، مدارک را بررسی می‌‌کند و زیر تقاضای شاکی نوشته‌‌ی رئیس را می‌‌بیند، که نوشته است: «... بسمه‌‌تعالی، ثبت دبیرخانه و ... » همان نام خدا را دلیل مرتد نبودن او قرار می‌‌دهد و می‌‌نویسد: «وقتی داشتم زیر دادنامه را امضا می‌‌کردم، به این فکر می‌‌کردم که اگر در اروپای قرون وسطا قاضی دادگاه تفتیش عقاید بودم، الان جمعیت کره‌‌ی زمین چند میلیارد بیش‌‌تر بود... » و این‌‌گونه دیدگاه خود را نسبت به دگماتیسم بیان می‌‌کند. طنز او هدفمند است و با نشان دادن زندگی و رفتار اقشار مختلف جامعه و گرفتاری‌های آنان، در پوششی از تفریح و خنده بر لب آوردن، کاستی‌های جامعه را بازگو می‌کند. از طرفی هم برای تغییر دادن باور غلط از قضات در ذهن مردم می‌کوشد. به بیان دیگر نویسنده به ما می‌آموزد که قضاوت باید همه جانبه باشد؛ چه قضاوت قاضی درباره‌ی مجرم و متهم و چه قضاوت مردم عادی درباره‌ی قضات و احکام صادره به دست آنان.

«از پشت میز عدلیه» فرصتی مغتنم است برای خندیدن و آشنایی با ظرافت‌های نحوی و زبانی نویسنده‌ی آن و همچنین با روایت‌های کوتاه خود، کتاب مناسبی است برای زمان‌های کوتاه فراغت‌مان. روایت‌های مستقلی که در فرصت‌های کوتاه می‌توان خواند. روایت‌هایی متنوع که خواندن‌شان زمان چندانی نمی‌خواهد و آن‌قدر شیرین و خواستنی هستند که وسوسه‌‌ی خواندن‌‌شان رهایمان نمی‌کند.