هنوز...


هنوز...

هنوز... ********* هنوز نوری به چشم ها هنوز گرم نقسی در سینه هنوز پایی به راه ها هنوز فردا و امروز و دینه هنوز عطری به شامه هنوز تکه نانی به دندان هنوز دستی بر هیمه هنوز چکشی به سندان هنوز شعریشاعر:فرزان رادفر

هنوز...
هنوز...
*********
هنوز نوری به چشم ها
هنوز گرم نقسی در سینه
هنوز پایی به راه ها
هنوز فردا و امروز و دینه

هنوز عطری به شامه
هنوز تکه نانی به دندان
هنوز دستی بر هیمه
هنوز چکشی به سندان

هنوز شعری به لبها
هنوز شوری در دل
هنوز مهری به روز ها
هنوز ماهی به محفل

هنوز سمع سیره بهار
هنوز سایه سپیدار تابستان
هنوز رقص رنگارنگ پاییز
هنوز فرش سفید زمستان

هنوز آتش گرم درون
هنوز مهر و صفای انسان
هنوز استخوان و گوشت و خون
هنوز هماره شاکر از این جان

هنوز جسم و روحی روانه
هنوز لرزان قلمی در دست
هنوز امید و صبح و جوانه
هنوز روزنی در بن بست
********************
فرزان
آذر 97، دسامبر 2018
ویرال

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


ویدیو / دلخوری رابعه اسکویی از مازیار لرستانی پس از شایعه ازدواج‌شان