داوود زندی در گفت و گو با خبرنگار ایسنا با اشاره به گوشههایی از خاطرات خود قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی عنوان کرد: بنده متولد ۱۳۲۶ هستم و از سال ۱۳۴۲ در سن ۱۵ سالگی با تهیه رساله امام خمینی (ره)، مقلد ایشان شدم.
وی تصریح کرد: من، تمام سعی خود را برای بودن در خط امام (ره) به خرج میدادم، آن روزها منزل امام (ره) در منطقه "یخچال قاضی" بود و مردم جمعه هر هفته نماز مغرب و عشا را در منزل امام به جماعت اقامه میکردند و من نیز در آن روز حضور مییافتم.
این مبارز انقلابی اظهار کرد: حضور در سخنرانیها در سالهای پایانی رژیم شاهنشاهی بسیار خطرناک بود و من با اینکه این را به خوبی میدانستم، باز هم علاقه مند به حضور در سخنرانیهای آتشین علیه ظلم و ستم شاه بودم.
وی خاطرنشان کرد: بنده در حادثه فیضیه حضور داشتم. آن روز مراسمی در دوم فروردین در سوگواری شهادت امام صادق (ع) برگزار کرده بودند که منجر به درگیری با نیروهای شاه شد. ۴ ماشین نظامی بیرون فیضیه ایستاده بود و از جو حاکم مشخص بود که درگیری در پیش است، بسیاری از چهرهها، اصلاً قمی نبودند، ابتدای مراسم، آل طاها یکی از سخنوران صحبت کرد، بعد حاج انصاری از دیگر سخنرانان در میان جمع رفت. ناگهان در بین جمع به بهانه دو نخ سیگار، درگیری ایجاد شد. حاج انصاری با مهارتی که داشت از همان بالای منبر، مساله را خاتمه داد.
این مبارز انقلابی و سیاسی اظهار کرد: ناگهان یک نفر در بین جمع فریاد زد به روح پرفتوح اعلی حضرت صلوات ختم کنید. این جا بود که افراد متوجه حضور ساواک شدند و بعد درگیری شروع شد. ساواک آجرها را به سمت حجرهها پرتاب میکردند و شعار جاوید شاه سرمی دادند.
وی گفت: بنده با چندین نفر دیگر برای حفاظت از آیت الله گلپایگانی، جلوی حجره ایشان ایستادیم تا مانع از پرتاپ پارههای آجر شویم.
زندی در ادامه بیان کرد: من همچنین در جریان سخنرانیهای حجت الاسلام حسن روحانی رئیس جمهور نیز قرار داشتم. ایشان بدون واهمه از ساواک، سخنرانیهای تندی علیه شاه داشت و اتفاقاً با استقبال زیادی از مردم مواجه میشد. قرار بود ایشان به مدت ۱۰ شب سخنرانی داشته باشد. شب هفتم ایشان نیامد، ما متوجه موضوعی شده بودیم. فردی به نام حاج تقی شادی در این مجالس بود که خود را به دیوانگی زده بود تا اگر حرفی میزند با او کار نداشته باشند، او پشت میکروفن رفت و گفت آقای روحانی امشب به خاطر اهانت به امام (ره) در یک روزنامه نیامده است.
این مبارز انقلابی اظهار کرد: او با این جملات، مطلب را به مردم رساند و آنها را متوجه ماجرا کرد. یادم میآید ۱۸ دی به دلیل اعتراضات، بازار بسته شد و جمعیت برای مخالفت با توهین روزنامه اطلاعات، به منازل علما میرفتند.
وی تصریح کرد: ۱۹ دی تا عصر نیز تحصنها ادامه داشت و مردم به منزل نوری همدانی رفتند و بعد از سخنرانی ایشان به سمت چهار راه بیمارستان فعلی حرکت کردند که در آن جا درگیری اتفاق افتاد.
زندی خاطرنشان کرد: بنده بارها تحت تعقیب نیروهای ساواک قرار گرفتم و چندین بار به شدت ضرب و شتم شدم. دو بار هم دستگیر شدم و بعد از چند ساعت بازداشت و تحمل شلاق، آزاد شدم. در دوران جوانی مداحی میکردم؛ یک روز در عید غدیر، وقتی آیت الله پسندیده برادر امام (ره) مراسمی گرفته بودند و من برای مداحی به آن جا رفتم. وقتی مداحی تمام شد، سید احمد خمینی نزد من آمد و گفت سریع از این جا برو، مأمور ساواک دنبال تو بودهاند؛ یکی دو بار هم در دستگیریهای چند ساعته شلاق خوردم.
این مبارز انقلابی تصریح کرد: یک بار وقتی جمعیت زیادی به بیت امام (ره) آمدند با هجوم جمعیت، شیشهها شکستند که خوشبختانه صدمهای به امام نرسید و از محافظین امام (ره) خواستند بیشتر مراقب باشند.
وی گفت: ساواک خیلی تلاش کرد در میان مردم رعب و وحشت ایجاد کند، اما مردم قم دیگر هراسی از آنها نداشتند و حتی در مناطقی مانند نیروگاه نیز درگیریهایی شکل میگرفت.
زندی عنوان کرد: ۵۷ سالی عجیب بود؛ اوج خفقان. هیچ کس باور نمیکرد که انقلاب به یک باره پیروز شود؛ یک روز از سمت پل حجتیه به طرف منزل میرفتم که دیدم ۱۳ تانک در حرکت است، یک دفعه فرمان شلیک به سمت مردم را دادند. من در جویی پنهان شدم. خانمی که بچهای به بغل داشت، در حین فرار پرت شد و نمی دانم که تیر خورد یا نه. وقتی پیدایم کردند، من را با چوب به شدت زدند و خون آلود روبروی بیت امام (ره) آزادم کردند.
وی ادامه داد: بعد از فعالیت در کمیته، عضو سپاه شدم و به خدمت پرداختم و ۶ ماه بعد از انقلاب به سفر حج رفتم.
این مبارز انقلابی در قم عنوان کرد: در رژیم طاغوتی نیز افرادی داشتیم که دل شأن با حکومت نبود و حاضر به صدمه زدن به مردم نبودند. ژنرال قرنی، یکی از این افراد بود که در زمان شاه قصد کودتا داشت و اخراج شد که بعد از انقلاب وی در مسئولیتی به خدمت میپرداخت، اما منافقین او را ترور کردند.
وی اظهار کرد: چهلم شهادت قرنی نیز مراسمی برای او گرفته بودند و علما در آن جا حضور داشتند. در آن زمان من محافظ آیت الله مکارم شیرازی شده بودم.
زندی تصریح کرد: در سال ۵۸ یک روز قرار شد به منزل آیت الله مکارم بروم و محافظ ایشان باشم. معظم له در آن زمان محافظ نداشتند، میگفتند روز گذشته یک نفر از تهران آمده و میخواستند با اسلحه، ترورشان کنند. آن فرد در همه جا آیت الله مکارم را تعقیب کرده بود و وقتی می خواسته که به ایشان سو قصد کند، آیت الله مکارم شیرازی را می بیند و از هیبت ایشان و نگرانی از تعرض به ساحت علما، لرزه بر اندامش میافتد و پشیمان میشود و خود را به کلانتری معرفی میکند.
این مبارز انقلابی خاطرنشان کرد: بعد از پیروزی انقلاب، بنده عضو کمیته شدم و در پاکسازی منافقین و مجاهدین خلق از مقر پارک شهر قم که به آموزش نظامی مردم و عضو گیری مشغول بودند، شرکت داشتم. اوایل انقلاب، منافقین، بسیاری از جوانان را فریب داده بودند و بیش از ۴۰۰۰ نفر هوادار در قم داشتند که تعداد زیادی را دستگیر کردیم،
وی با بیان اینکه در بسیاری از دادگاههای منافقین و ساواک حضور داشته، عنوان کرد: بعد از پیروزی انقلاب در کمیته و دادگاهها، شاهد رفتارهای انسانی با ساواک دستگیر شده در قم بودم، به طوری که احکام آنها بر اساس عدالت اسلامی صادر میشد و اگر قتلی مرتکب نشده بودند دوره زندان به مدت چند سال را سپری میکردند.
انتهای پیام