«تاسیس مدرسه روشنگر»
به روایت: فریده حدادیان
ناشر: انتشارات متن (موسسه مطالعاتی تعالی نسل)
چاپ اول 1397
****
جریان مذهبی ایران اگرچه چهل سال است قدرت سیاسی را در ایران به دست دارد اما هنوز توسط پژوهشگران مورد بررسی دقیق قرار نگرفته است. هنوز این امر که جریانات مذهبی در ایران در دوره پهلوی اول و پهلوی دوم چگونه مقاومت کردند و با چه نهادسازیهایی توانستند بقای خود را تضمین کنند و چه شبکهسازیهایی کردند که نهایتا توانستند قدرت رسمی را از محمدرضا شاه پهلوی بگیرند مورد کاوش قرار نگرفته است. در درون جریان مذهبی ایران معاصر وضعیت زنان از جمله موضوعاتی است که بیش از دیگر موضوعات مغفول مانده و همواره تحت الشعاع تفکرات کلیشه ای در مورد زن در جامعه مذهبی قرار گرفته است.
کتاب تاسیس مدرسه روشنگر را شاید بتوان یکی از اولین گامهایی دانست که جنبههایی از پویاییهای بخش زنان جامعه مذهبی را عرضه میکند. کتاب که از مصاحبه با خانم فریده حدادیان شکل گرفته به تفصیل شرح میدهد که چگونه تعدادی از زنان با راهنماییهای مرحوم شاهچراغی جلسات آشنایی عمیق با تعالیم مکتب اسلام را سامان میدهند و چگونه این جلسات بسط و گسترش مییابد و در کنار حسینیه ارشاد نقشی در جذب زنان بر عهده میگیرد. کتاب با جزئیات شرح میدهد که بعد از درگذشت مرحوم شاهچراغی چگونه مرحوم روزبه-از مسئولان مدرسه علوی- و شهید موسوی –از معلمان مدرسه علوی- آستین همت بالا میدهند تا سنت جلسات آموزشی که توسط مرحوم شاهچراغی ایجاد شده بود را ادامه دهند.
یکی از پیامدهای این جلسات تصمیم به راهاندازی یک مدرسه دخترانه با مضمون اسلامی است. اینگونه است که بعد از راهاندازی مدارس پسرانه اسلامی توسط جامعه تعلیمات اسلامی و مدرسه علوی، جامعه مذهبی ایران راهی برای تعلیم دختران خود مییابد. اعضای شرکتکننده در جلسات به سطحی از آموزش مذهبی رسیدهاند که تصمیم میگیرند باید این آموزشها را در مقام عمل نیز به نسل جدید آموزش دهند. به این ترتیب مدرسه دخترانه روشنگر که بعداً کلمه شاهد به آن اضافه شد شکل میگیرد. بخشی از کتاب کشاکشهای موجود بین مدرسه و نظام آموزش و پرورش زمان شاه بر سر داشتن حجاب را شرح میدهد که خواندن آن خالی از لطف نیست و برای نسل جدید به خوبی تبیین میکند که بوروکراسی زمان شاه چگونه بخشهای مذهبی جامعه را آزار میداده و چه شده است که این بخش از جامعه که شاید خیلی هم سیاسی نبود به نیروی سیاسی عظیمی تبدیل شد و طومار خاندان پهلوی را در هم پیچید و آن را به حواله تاریخ کرد.
کتاب در ادامه شرح میدهد که چگونه تاسیس مدرسه روشنگر شاهد در بهارستان به تاسیس مدرسه روشنگر در ولنجک و در شهرک غرب انجامید. از صفحه 120 تا 165 کتاب به چگونگی اداره یک مدرسه دخترانه مذهبی و تربیت مذهبی دختران اختصاص دارد و شاید نقص بزرگ کتاب نیز در همین بخش باشد. تا پیش از این بخش کتاب به لحاظ تاریخ نگاری اهمیت فوق العادهای برای پژوهشگران تاریخ معاصر دارد اما انتظار میرود بخشی از خوانندگان این کتاب دست اندرکاران اداره مدارس دخترانه ای باشند که دوست دارند رنگ و بوی تربیت مذهبی در آن غالب باشد. انصافا از این جهت کتاب نمیتواند رضایت خاطر خواننده را تامین کند و به انبوه سوالاتی که تربیت مذهبی دختران امروز با آن مواجه است پاسخ گوید. تنها در یک صفحه کتاب به اشاره به تغییر شرایط روزگار پرداخته اما به صورت گذرا از آن گذشته است.
انتظار بخشی از خوانندگان احتمالی این کتاب قاعدتا این بوده که مدرسه روشنگر به عنوان یک مدرسه موفق هم در زمینه آموزش علمی دختران و هم به عنوان مدرسهای پیشرو –در کنار مدرسه رفاه- در تربیت مذهبی دختران آموزههای خود را سخاوتمندانه در اختیار دیگر علاقهمندان این عرصه قرار دهند و حداقل سرنخهای زیادی را در این کتاب عرضه کنند که به نظر میرسد این انتظارات از این کتاب خیلی برآورده نمیشود. لذا شاید مناسب باشد که کتاب جلد دومی هم داشته باشد تا هم آموزههای مربوط به مدیریت آموزشی یک مدرسه دخترانه عرضه شود و هم پیچیدگی مسائل آموزشی و تربیتی دختران در مقاطع سنی مختلف تشریح گردد و راهکارهایی برای مواجهه درست با این پیچیدگیها عرضه شود.
در مجموع خواندن این کتاب را هم به علاقهمندان تاریخ معاصر ایران و هم به فعالان عرصه تعلیم و تربیت توصیه میکنم. این کتاب نیز همانند دیگر کتابهای منتشره توسط موسسه مطالعاتی تعالی نسل از طبع و ویرایش نیکویی برخوردار است. شکل و قطع مناسب کتاب، نوع کاغذ مورد استفاده، فونت چشم نواز آن و نهایتا ویراستاری بی نظیر آن به همراه اطلاعات تکمیلی جالبی که در پاورقی در مورد افراد ارائه شده از دیگر نکات ممتاز این کتاب است که خواننده را به خواندن بیشتر ترغیب می کند.
*دکترای اقتصاد