«گر راهزن تو باشی، صد کاروان توان زد»
آن شبی که خبر ناکامی «عصمت» علی زاده را در فیسبوک دیدم، به معنی واقعی کلمه از درد فروریختم و ویران شدم. او به دلیل آنچه که خود در انتخابش نقشی نداشت (قومیت) با 312 نمره ناکام و هموطن دیگرش از همان ولایت، ولی از قوم دیگر، با 145 نمره...
آن شبی که خبر ناکامی «عصمت» علی زاده را در فیسبوک دیدم، به معنی واقعی کلمه از درد فروریختم و ویران شدم. او به دلیل آنچه که خود در انتخابش نقشی نداشت (قومیت) با 312 نمره ناکام و هموطن دیگرش از همان ولایت، ولی از قوم دیگر، با 145 نمره کامیاب اعلام شده بود. این یعنی تبعیض سیستماتیک.
ستمگران تاریخ، تنها به یک دلیل ستمگر گفته میشوند: «ایجاد و تجویز سیستم ستم زا».
جباران بیرحم، ماشین ستم تولید میکنند. سیستمی طراحی و تجویز میکنند که نتیجه طبیعی و بُرونداد محتوم آن، ستم و تبعیض و بیعدالتی باشد. میان این تبعیض و آن تبعیضی که کارگزار در فرایند اجرای کار، یا تطبیق قانون مرتکب میشود، تفاوت از زمین تا آسمان است.
آنچه ما را ویران کرده است، ناکامی یک شخص نیست تا اگر از آن شخص رفع ستم گردید، جشن و پایکوبی به راهاندازیم. ماشین ستم باید نابود گردد. ایستادن در برابر رذیلتی که تبعیض سیستماتیک در جامعه نشر میکند، یک مسوولیت وجدانی و یک فضیلت اخلاقی است.
وقتی از این منظر انسانی به قضیه نگاه کنیم، «عصمت»، با آن چشمهای معصوم و نگاههای غمانگیزش، در فاصله کوتاهی، دو بار«ما» را «ویران» کرد. بار اول، لحظهای که خبر ناکامیاش همگانی شد؛ اما بار دوم لحظهای که تصویر معصومانهاش را در کنار کسانی میبینیم که بهفرمان شان ماشین تبعیض در مزرعه حق هزاران و صدها هزار انسان همتبار و همنسل «عصمت» به حرکت در آمده است. ضربتی که بار دوم جان و روان ما را هدف میگیرد، بنیانبراندازتر است؛ ناسورتر است؛ زهرآگینتر است؛ تحملناپذیرتر است. بار اول حق مردم را هدف گرفته بودند؛ اما بار دوم شعور مردم را هدف گرفتهاند.
گویی ما نمیفهمیم که فاجعه تا کجا عمق و پهنا دارد و در حد یک فرد قابل فروکاست نیست. تکسوار قافله که خود در نقش میر قافله بر کاروان یورش برده است، اینبار، «نعل را وارونه زده است تا سواران از پیاش رد گم کنند». مساله تنها عصمت نیست. مساله سیستمی است که هر آن میتواند عصمت و صد همچو عصمت را با تمام عصمت و بیگناهیشان به قربانگاه بکشاند.
دردی که بار دوم داستان تراژیک عصمت بر دلها نشانده است، بهخصوص زمانی مرد افگنتر میشود که میبینیم، جمع کثیری از معاش بگیران حکومت، با هلهله و هیاهو و با نشر عکس عصمت، در کنار مقامی که با در آغوش گرفتن عصمت، برای به انحراف کشاندن یک داعیه انسانی و تاریخی عزم را جزم کرده است، جشن شادمانی به راه انداختهاند. به دهها نفر «مأمور معذور» دستور داده شده است تا پای کوبی و دست افشانی به راه اندازند و اعلام کنند که ایهالناس! شاهکاری صورت گرفت و داستان، به نفع معترضان به پایان آمد.
مقام ریاست جمهوری اگر صداقت دارد، به وزارت دفاع دستور دهد که لیست کامل اشتراک کنندگان کانکور اکادمی ملی نظامی را به ترتیب نمراتشان نشر و اعلام کند که بیهیچ ملاحظهای و بیهیچ قید و شرطی، همه اشتراک کنندگان در کانکور اکادمی را به صفت انسان متساوی الحقوق قبول دارد و تنها کسانی را کامیاب میدانند که نمراتشان بالاترند.
گوش مردم به فرافکنی بدهکار نیست. «میراث بازمانده از گذشته» تنها یک فرافکنی است.
من در طول چندین سال، موضوع داوطلبان اکادمی ملی نظامی را از نزدیک تعقیب کردهام. زمانی که بسمالله محمدی وزیر دفاع و باز محمد جوهری معاون تعلیمات و پرسنل بود، جنجال داوطلبان اکادمی به شورای امنیت محول شد و در شورای امنیت با حمایت استاد خلیلی معاون پیشین ریاست جمهوری به لغو توجیه نادرست توازن قومی تصمیم گرفته شد.
سالهای 1392 و 1393 طلاییترین سالها برای داوطلبان اکادمی ملی نظامی بود. در آن دو سال، به اساس فیصله شورای امنیت تنها کسانی حق ورود به اکادمی ملی نظامی را داشتند که نمرات بالاتر میگرفتند.خون شان تعیین کننده نبود؛ نمرات شان تعیین کننده بود. به استثنای مارشال فقید، همه اعضای شورای امنیت آن زمان خوشبختانه زنده اند. افزون بر آن، تمام شاگردانی که در اکادمی راه یافته اند نیز صدق این مدعا را میدانند.
به نظر میرسد که روزهای دشوارتری نیز پیش رو است. تازه داستان سهمیه بندی کانکور در وزارت تحصیلات عالی و پیآیندهای ستم سازش، که در 14 قوس 1397 به تصویب رسید، همچنان باقی است.
اسدالله سعادتی