انشا مادر | انشا با موضوع مادر | انشا در مورد مادر
انشا در مورد مادر مربوط به پایه پنجم تا هفتم تحصیلی است و البته در بقیه مقاطع تحصیلی هم انشا درباره مادر را می توانید بنویسید. انشا با موضوع مادر را می توانید به سبک های مختلف بنویسید. انشا در مورد مادر به زبان ساده، انشا در مورد مادر و انشا از زبان مادر نمونه هایی از این انشاها هستند.
انشا در مورد مادر باید با یک مقدم کوتاه شروع شود، سپس در بدنه یا تنه اصلی در مورد خصوصیات مادر بنویسید و با یک نتیجه گیری کوتاه انشای خود را به پایان برسانید. در این مطلب انشاهایی با موضوع مادر را برای شما آماده کرده ایم.
انشا درباره مادر مربوط به پایه هفتم تحصیلی است و البته در بقیه کلاسها به عنوان موضوع انشای آزاد به دانشآموزان ارائه میشود. انشا با موضوع مادر را به سبکهای مختلفی میتوانید بنویسید. انشا عادی درمورد مادر، انشا در مورد مادر به زبان ساده و انشا ادبی در مورد مادر نمونهای از این انشاها هستند که برای شما آماده کردهایم.
انشا ادبی در مورد مادر
مادر چونان باغی است با شکوفه لبخند زیبا میشود؛ او آن پناهگاهیست که مرا از هجوم سیاهی و تاریکی در امان میدارد؛ اما من همیشه با نگاهی کودکانه همه چیز را به بازی میگیرم؛ و او چه صبور و بردباری در برابر کردار من و چه مهربان و با صفا نوازشم میکند.
زندگی با مادر معنا میشود، دوست دارم آن زمان را که در پناه دستهای مهربان مادر آرامش میگیرم؛ مادر خوبم را عاشقانه، صادقانه، بینهایت، تا قیامت دوست دارم.
از موسیقی مهر و محبتش، دنیایی بیدغدغه برای فرزندانش میسازد، راستی مهر و مروتش، هفت آسمان به سجدهاش برآمدهاند و خورشید و ماه از پی هم میروند تا دستبوس وجود پرمهرش شوند. غنچه شکوفا میشود تا لحظهای عطرش را به خود بگیرد؛ ستاره میدرخشد تا دمی افق چشمانش را به سوی خود بکشد. باران فرو میریزد تا قطرات اشکش را در خود گم کند. آری دنیا برایش آفریده شد تا بیافریند زیباییهایش را. تا اگر قابل بداند خاک زیر پایش شوند، تا لحظهای از لطفش را جبران کنند. اما نمیشود، او آن قدر بزرگ و با عظمت است که اگر هفت آسمان هم جمع شوند، نمیتوانند به بلندای نامی به اسم «مادر» شوند.
مادر یعنی دلسوز و بیقرار، مادر یعنی امید در سختیها، مادر یعنی رایحه خوش گلها، مادر یعنی تمام وجود ما. بوی مادر آرامش بخش دلهاست و بهشت بیصبرانه مشتاق اوست.
نمیدانم چگونه ستایش جانسوزیهای او را کنم، نمیدانم چگونه شبهایی را که در خواب ناز بودم و او بیدار ماند را جبران کنم، نمیدانم چگونه بر دردهای زندگی او دوایی باشم. تا مادرم به بهشت نرود به بهشت نمیروم و پس از گذشت سالهای سال مهرش در دلم جاری میماند.
اشکهای گوشه چشمش را هنگام موفقیتم دوست دارم، نگاه مادرانهاش را هنگام جداییها دوست دارم و تا ابد محتاج دستانش هستم، محتاج دستانی که سرم را نوازش میکرد، محتاج دستانی که موقع تب پارچه خنک بر پیشانیام مینهاد. محتاج آن دستانی هستم که راه بد و راست را به من نشان داد.
و در پایان میخواهم بگویم: ای مادر، ای کسی که هر چه گویم تلافی محبتهایت نمیشود، ای کسی که آوردن نامت پرافتخارتر از قهرمان شدن در جهان است، به خاط تمام خوبیهایی که بیچشمداشت در حقم کردی دوستت دارم.
انشا احساسی در مورد مادر
آن هنگام که درخشش چشمانش را در آسمان زندگیام میبینم؛ آن هنگام که جوشش چشمه چشمش را در سراشیبی صورت زیبایش برانداز میکنم؛ زمانی که به یاد میآورم چگونه در جستجوی آغوش پرمهرش حجم خالی فضا را لمس میکردم و با بیتابی نامش را بر زبان میآوردم؛ دلم چون کودکی بازیگوش و بهانهگیر در کنج قفس سینه سر بر دیوار میکوبد. و اشک در چشمانم حلقه میزند.
عزیز بودن مادر را خدا دانست. او که بهشت را زیر پای مادر نهاد؛ و او را بزرگ و گرامی داشت. تمام وجودم از مهر مادر لبریز، تصویر زیبایش در پس پرده دیدهام نابترین تصویر است؛ از خدا میخواهم حتی برای لحظهای ذرهای غم در دلش نیندازد هرچند میدانم دردهایم را در قلب خودش جای میدهد تا از زخمشان آزار نبینم. نام مقدس مادر را بر قلبم نوشتم تا همیشه آرام جانم باشد.
گاه دستهایم روی موج احساس میلرزد و باران اشک در چشمانم به غم مینشیند. چرا که مادر جوانی خود را به پای من ریخت تا جوانم کند،تا روزی کنارش بنشینم و سرم را بر زانویش بگذارم و نوازش دستهایش را روی صورتم احساس کنم؛ تا روزی تکیهگاه و انیس تنهاییاش شوم.
مادر کسیست که خورشید در مقابل مهربانیاش شرمنده میشود و ماه چهره در نقاب میکشد، هنگامی که رنج بیخوابی را که با گریههای شبانه فرزندش تفسیر میشود، تصویر میکنم و زمانی که به یاد میآورم که نوزاد نمیتواند لحظهای حتی به اندازه یک چشم بر هم زدن بی او بماند، اشک روی چشمانم پرده میاندازد.
مادر این امید زندگانی، هنگامی که با وجودش گل آرزوهای فرزندان شکوفه داد و دیوارهای سنگی سکوت شکست، به آنها زبانی آسمانی یاد داد، او آیینه آفتاب است و مثل آب فرزندان را سیراب و سبز کرد.
مادر آن است که وجود مقدسش سراسر عشق و ایمان و دل دریاییاش به وسعت آسمان است، من با واژگانم که لبریز عشق است همه جا مینویسم که «مادر دوستت دارم» و او را در ایمنترین و زیباترین عضو بدنم جای دادهام و قلبم هر لحظه و با هر تپش نام زیبای مادر را زمزمه میکند.
در نتیجه همه ما دانشآموزان عشق را بخاطر مادر آموختیم. دوست داشتن را برای او نوشتیم و اوست که همیشه در زندگیمان ترانه امید سرداد. مادر را آنچنان دوست میداریم که گویا خدای روی زمینمان است.
انشای عادی و ساده درباره مادر
خداوند متعال و ائمه اطهار در احادیث بارها، ما را به نیکی به پدر و مادر سفارش کردهاند و این موضوع مسئولیت سنگینی بر عهده ما میگذارد تا همیشه تلاش کنیم با کارهای خوب، ذرهای از محبت آنها را جبران کنیم.
اما متاسفانه اگر ما تمام عمرمان را صرف خدمت و محبت به مادرمان کنیم باز هم نمیتوانیم حتی گوشه کوچکی از زحمات مادر را جبران کنیم.
مادر اولین تجربه عشق، اولین آغوش و اولین نوازش است. کسی که بی منت و بی دریغ نهایت مهرش را تقدیم فرزند میکند حتی اگر آنها بی محبت باشند، و هر دفعه که فرزندان اشتباهی مرتکب میشوند آنها را میبخشد و دوباره در آغوش میگیرد. لحظههایش را با دعا برای فرزندانش میگذراند و مدام برایشان نگران است.
شادی او زمانی تکمیل میشود که فرزندانش شاد و خوشحال باشند. حضورش در خانه گرما بخش است و نبودنش فضای خانه را به مکان بی روح و سوت و کوری تبدیل میکند که نمیتوان آن را تحمل کرد و آغوش پر مهرش تمام دلهرهها و نگرانیهای روز را از بین میبرد.
زمانهایی است که از او دور میشویم و معنی دلتنگی را میفهمیم و با تمام وجود آرزو میکنیم کاش کنارمان بود. شاید بعضی از ما تا زمانی که مادرمان کنار ما است قدرش را ندانیم اما همین که او را از دست دادیم تازه متوجه میشویم که بخش بزرگی از زندگی مان از دست رفته و دیگر قابل برگشت نیست، و تمام اتفاقات ساده زندگی که هنگام بودنش اتفاق میافتد برایمان شکل رویا و آرزو را پیدا میکند.
مادر و عشق او با هیچ چیز و هیچ کس دیگر قابل مقایسه نیست، آرامشی که یک لبخند ساده او به ما میدهد را در هیچ جای دیگری نمیتوان پیدا کرد. زمانی که در زندگی دچار مشکلات میشویم و یا در کارهایمان شکست میخوریم اوست که ما را حمایت میکند و به ما انگیزه دوباره میدهد تا تلاش کنیم و موفقیتهایی در زندگی به دست بیاوریم.
مادر مقدسترین موجود روی زمین به شمار رفته و مادر زیباترین و گرانبهاترین هدیه الهی است که برای هرکس به ارمغان آورده است. و هر لحظه اطاعت وعبادت این موجود پاک و مقدس هر انسان روشنفکر لازم است و هرکس اگر خواهان کسب رضای خداوند متعال باشد با ید به بهترین صورت اطاعت و احترام مادر را داشته باشد.
و در آخر، واژهها بسیار کوچکتر از آن هستند که او را آن طور که شایسته است، توصیف کنند. امید است همه ما فرزندان خوبی برای مادرانمان باشیم.
موضوع انشا مادر انشا از زبان مادر شهید
مناسب پایه تحصیلی : پنجم ششم هفتم هشت نهم
مقدمه: من یک مادر هستم .
من یک مادر هستم و مثل همه مادران عاشق فرزندم بودم
زمانی که فرزندم کوچک بود چشم از او برنمیداشتم تا مبادا در هنگام بازی ها و شیطنت های کودکانه آسیبی به او نرسد
وقتی مریض میشد تا زمانی که دوباره خوب نمیشد چشم از او برنمیداشتم
وقتی لحظه ای دستش از دستم جدا میشد انگار جان من که از تنم جدا شده است .
حاضر بودم همه زندگی ام را بدهم و لحظه ای آرامش نداشته باشم اما کودکم همیشه شاد و سرزنده باشد .
همیشه دل نگران آینده اش بودم ، درس هایش ، اخلاق و رفتار و ایمانش
همه چیز گذشت و کودک شیطان و بازگوشم من حالا دیگر برای خودش مردی شده بود.
پسری مودب ، با حیا ، مومن ، درسخوان که هر وقت به قد و بالایش نگاه میکردم قند در دلم آب میشد .
اما اتفاقی افتاد که هیچ کدام از ما انتظارش را نداشتیم
جنگ شروع شد .
پسران و مردان شجاع و با غیرت ایران یکی پس از دیگری از خانواده های خود جدا شدند
تا برای دفاع از وجب به وجب خاک وطنشان تا پای جان بایستند
روزی که پسرم را برای رفتن به جبهه بدرقه میکردم گویی جانم را میدیدم که قدم قدم از من دور و دور تر میشود
اما با خود گفتم خون پسر من ، از خون پسران امام حسین (ع) که رنگین تر نیست
با خودم گفتم اگر پسرم را با اصرار در کنار خود نگاه دارم فردا قیامت در مقابل امام و شهدا و ائمه شرمنده خواهم شد.
حالا سال ها از رفتن پسرم میگذرد و من هرگز پس از آن روز جگر گوشه ام را ندیدم
شاید فکر کنید چطور با دلتنگی از میوه دلم سر میکنم .
سخت است اما تنها دلخوشی ام این است که من بهترین هدیه ای را که داشتم در راه اسلام و ایران دادم
و امیدوارم فردای قیامت کودک نازدانه ام را دوباره در آغوش بکشم .
موضوع انشا مادر انشا در مورد مادر با مقدمه و نتیجه گیری
مناسب پایه تحصیلی : ششم هفتم هشتم نهم دهم
مقدمه: بهشت تنها زیرپای مادران نیست. بهشت در دستان مادران است، که با دست های مهربانشان دست روی سرمان می کشند و در میان دست هایشان قد می کشیم و بزرگ می شویم. بهشت در دل های مادران است. در دل هایی که تنها دل نیست بلکه دریایی پر عظمت است که هرچقدر در میانشان شنا کنی و هر چقدر پارو بزنی به مقصد نمی رسی تنها در میان خوشی و لذت غرق می شوی.
انشا در مورد مادر با مقدمه و نتیجه گیریانشا در مورد مادر به زبان ساده
مادر یعنی یک بغل تنهایی، نگرانی، دلشوره، صبر و از خودگذشتگی. مادر یعنی یک خروار محبت. مادر یعنی یک جهان عشق. عشق.مادر را نه می توان مانند کرد و نه می توان مثال زد. مادر یعنی هرچه بگوییم کم گفته ایم. مادر یعنی کسی که نه ماه تو را در وجودش با تمام وجود در آغوش گرفته، راه می رود به تو فکر می کند، می خندد به تو فکر می کند، غذا می خورد به تو فکر می کند و هر لحظه نام تو را صدا می زند. مادر یعنی قبل از هر کاری و هر فکری و هر تصمیمی فقط به تو فکر می کند، صلاحیت تو را بیشتر می خواهد و عاقبت به خیریت را بیشتر از همه دعا می کند.
مادر یعنی همیشه پشتت گرم است به کوهی محکم یعنی همیشه دلت روشن است به خورشیدی تابان. یعنی دستانت گره خورده به دستانی گرم که هر کاری کنی و هر تصمیمی بگیی ترکت نخواهد کرد و پابه پای تو گام بر می دارد دقیقا مانند همان کودکی که راه فتن را به تو آموخت و پابه پای تو خندیده و گریه کرد و شاد بود.
نتیجه گیری: تا مادر هست در کنارش بنشین. یک استکان چایی با او بنوش و کمی با او حرف بزن دقیقا همین الان که زمان داری و مادرت در کنارت است بهانه های بی جا را کنار بگذار و کمی از با او بودن لذت ببر و زمانی که از دستش دادی و دیگر در کنارت نبود دقیقا همین لحظات ساده نیز برایت آرزو می شود و تنها چیزی که برایت باقی می ماند حسرت است و حسرت.