بوی رازیانه را چیدی
از خرمنی که خراب خزان بود
و به خلوت خاموش خودش دلخوش !!
و دست هایت که
نوازش رودند که به تیمار سینه ی کوه بیدارند
میتوانی به روزهای برفی، نم نمک بباری
میتوانی به خرمن گیسوانم بوی رازیانه ی کوهستان ببخشی
و به سینه هایم ، بلوغ بهار را
حرف از باغ گنجشک ها نزن
به گوش خود شنیده ام جیغ کلاغانی که بر شاخه ها تبر شدند
حرف از نسیم و نسترن نزن
جای سیلی باد است
سرخی کودک صورتم
آه
آفتاب نیست
و نگاهم خیس این بارانهاست ....
سال نو مبارک
از خرمنی که خراب خزان بود
و به خلوت خاموش خودش دلخوش !!
و دست هایت که
نوازش رودند که به تیمار سینه ی کوه بیدارند
میتوانی به روزهای برفی، نم نمک بباری
میتوانی به خرمن گیسوانم بوی رازیانه ی کوهستان ببخشی
و به سینه هایم ، بلوغ بهار را
حرف از باغ گنجشک ها نزن
به گوش خود شنیده ام جیغ کلاغانی که بر شاخه ها تبر شدند
حرف از نسیم و نسترن نزن
جای سیلی باد است
سرخی کودک صورتم
آه
آفتاب نیست
و نگاهم خیس این بارانهاست ....
سال نو مبارک