غزل تازه مرتضی امیری اسفندقه برای مردمان سیل‌زده


غزل تازه مرتضی امیری اسفندقه برای مردمان سیل‌زده

مرتضی امیری اسفندقه، شاعر برجسته کشور در تازه‌ترین غزل خود به حوادث تلخ ابتدای سال جاری پرداخته است.

به گزارش خبرنگار مهر، تازه‌ترین سروده مرتضی امیری اسفندقه به مردم سیل‌زده مناطق مختلفِ کشورِ عزیزمان تقدیم شده است در ادامه این غزل برای نخستین بار در خبرگزاریِ مهر منتشر می‌شود:

به خانواده‌هایِ داغدیده‌یِ سیلِ فروردین ۱۳۹۸ همه از هرکجایِ ایرانِ عزیز

هرچند خاک خشک است باران اگر نبارد
باران بگو خدایا! زین بیشتر نبارد

طوفانِ نوح آیا در پیش‌روی داریم؟
یکبند صبح تا شب، شب تا سحر نبارد

چیزی نمانده باقی از پشتِ بامِ هاجر
جَرجَر بگو خدایا! بر بام و دَر نبارد

سیلاب بُرد با خود، نوروزِ نازنین را
با برکت است امّا… نه! اینقدَر نبارد

از دست رفت جنگل، جالیز و جلگه هم آه!
اینگونه بی‌محابا بر جوی و جَر نبارد

طغیانِ رود رد شد از خطِّ قرمزِ گل
رگبار پشتِ رگبار، خوف و خطر نبارد

این شاخه‌هایِ نازک! آن ساقه‌هایِ نورس
باران بگو ببارد، تیر و تبر نبارد

شَر شَر ببارد و نرم، نه سیل‌وار و بی‌شرم
هرجور که دلش خواست، بر رهگذر نبارد

پلکی بگو بخوابد این ابرِ فتنه در مُشت
بی‌دردِ سر ببارد، با دردِ سر نبارد

افروخت آتشِ داغ در کوی و برزن و باغ
یارب! به جایِ باران جزِّ جگر نبارد

چشم این‌چنین که ترسید از ابر و باد و باران
از آسمان خدایا! حتّی گُهَر نبارد

***

خواندم نمازِ باران، گریان به سوگِ باران
باران دگر نبارد، باران دگر نبارد

نوروز ۱۳۹۸


به گزارش خبرنگار مهر، تازه‌ترین سروده مرتضی امیری اسفندقه به مردم سیل‌زده مناطق مختلفِ کشورِ عزیزمان تقدیم شده است در ادامه این غزل برای نخستین بار در خبرگزاریِ مهر منتشر می‌شود:

به خانواده‌هایِ داغدیده‌یِ سیلِ فروردین ۱۳۹۸ همه از هرکجایِ ایرانِ عزیز

هرچند خاک خشک است باران اگر نبارد
باران بگو خدایا! زین بیشتر نبارد

طوفانِ نوح آیا در پیش‌روی داریم؟
یکبند صبح تا شب، شب تا سحر نبارد

چیزی نمانده باقی از پشتِ بامِ هاجر
جَرجَر بگو خدایا! بر بام و دَر نبارد

سیلاب بُرد با خود، نوروزِ نازنین را
با برکت است امّا… نه! اینقدَر نبارد

از دست رفت جنگل، جالیز و جلگه هم آه!
اینگونه بی‌محابا بر جوی و جَر نبارد

طغیانِ رود رد شد از خطِّ قرمزِ گل
رگبار پشتِ رگبار، خوف و خطر نبارد

این شاخه‌هایِ نازک! آن ساقه‌هایِ نورس
باران بگو ببارد، تیر و تبر نبارد

شَر شَر ببارد و نرم، نه سیل‌وار و بی‌شرم
هرجور که دلش خواست، بر رهگذر نبارد

پلکی بگو بخوابد این ابرِ فتنه در مُشت
بی‌دردِ سر ببارد، با دردِ سر نبارد

افروخت آتشِ داغ در کوی و برزن و باغ
یارب! به جایِ باران جزِّ جگر نبارد

چشم این‌چنین که ترسید از ابر و باد و باران
از آسمان خدایا! حتّی گُهَر نبارد

***

خواندم نمازِ باران، گریان به سوگِ باران
باران دگر نبارد، باران دگر نبارد

نوروز ۱۳۹۸

کد خبر 4580349

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه فرهنگی و هنری

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید
منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


گرگی ناگهان وارد بیمارستان شد/ اما زمانی که پرستاران علت را فهمیدن، نتوانستند جلوی گریه...