معرفی کتاب طنز «پشت فرودگاه» اثر محمود رضایی


کتاب طنز پشت فرودگاه نوشته ی محمود رضایی است که توسط نشر چشمه منتشر شده است. بیان درد به زبان طنز شاید بسیاری از آثار داستانی و سینمایی به رنج‌های عمیق و ریشه‌دار اجتماعی نهفته در زندگی اقشار محروم و حاشیه‌نشینان پرداخته باشند اما نکته‌ی مهم در این نوع از روایت‌ها نگاه دوربین راوی و … نوشته معرفی کتاب طنز «پشت فرودگاه» اثر محمود رضایی اولین بار...

کتاب طنز پشت فرودگاه نوشته ی محمود رضایی است که توسط نشر چشمه منتشر شده است.

بیان درد به زبان طنز

شاید بسیاری از آثار داستانی و سینمایی به رنج‌های عمیق و ریشه‌دار اجتماعی نهفته در زندگی اقشار محروم و حاشیه‌نشینان پرداخته باشند اما نکته‌ی مهم در این نوع از روایت‌ها نگاه دوربین راوی و زاویه دید آن است.

«خواب بودم و خواب دارالتادیب می‌دیدم. نزدیک سه سال آن جا نگهم داشتند. فقط هم به خاطر یک ذره تریاک بود که از حسین ناطق گرفته بودم تا برای بابا ناصر ببرم.

دم در خانه مامورها مرا گرفتند. از جا پا شدم و آدامس چسبیده به آینه‌ی اتاقم را کندم و انداختم توی دهنم. گوشی را نگاه کردم.

یکی از بچه‌ها پیام داده شیشه سکوریت بانک ملی پایین آمده. شعبه‌اش نزدیک محل ماست، پشت فرودگاه رشت. حالا هم دم درم.

هوا ابریِ ابری است، الان است که شرشر باران بگیرد.»

ذکر خیر رسول

مجموعه داستان به هم پیوسته‌ی پشت فرودگاه ، بر اساس فهرستش «ذکر خیر رسول» است از بیست و سه سالگی تا هفت سالگی.

روایت این داستان‌ها نیز از زبان جوانی به همین نام است که در محله‌ی حاشیه‌نشین پشت فرودگاه رشت زندگی می‌کند؛

محله‌ی جیب‌برها، موتوردارها، قماربازها و عرق‌فروش‌ها. نه فقط از ماجراهای روزمره‌ی زندگی شخصی خود و اهالی محله و احساسات و آرزو‌ها و حسرت‌هایش می‌گوید که در این میان از دردهای اجتماعی و رنج‌های انسانی نیز در قالب طنزی بی‌پیرایه پرده بر می‌دارد.

روایت‌های کودکی رسول سرشارند از شیطنت‌های کودکانه و طنز و شرح ماجرا از نگاه کودکانه‌ی او. با بزرگ‌تر شدن راوی و ورود او به عرصه‌ی نوجوانی است که جنس این ماجراها و زبان راوی تغییر می‌کند و وارد مرحله‌ی جدیدی می‌شود.

به همین ترتیب داستان‌های راوی در سن جوانی، هم موضوعات متفاوت‌تری دارند و هم لحن و کلامی متناسب با سن و تجربه‌ی راوی.

هر چند که این نوع از روایت چندان بدیع و خلاق نمی‌نمایاند اما نثر سلیس و روان کتاب همراه با طنز تلخ و بیان دردهای اجتماعی با زبان پیراسته و بی‌تصنع، مهم‌ترین ابزاری است که احساس باورپذیری و گاه حتی هم‌ذات‌پنداری با شخصیت‌های داستان را به خواننده منتقل می‌کند.

این روانی و باورپذیری در خلق شخصیت‌ها نیز بسیار آشکار است.

چه شخصیت‌های اصلی مثل رسول و احمد و گلناز و چه شخصیت‌های فرعی مثل حسین ناطق، میترا سیاه، بابا ‌ناصر و… .

شخصیت‌هایی که در عین تکراری بودن، برای مخاطب، بسیار باورپذیر و واقعی می‌نمایند.

نویسنده علاوه بر شخصیت‌پردازی‌های سرراست، نکات دقیق و جزئیات موشکافانه‌ای را در این کاراکترها جان می‌بخشد و هویت می‌دهد و آن‌ها را از نمونه‌های مشابه در داستان‌های دیگر متمایز می‌کند.

این داستان‌ها با برخورداری از ابزارهایی همچون شخصیت‌پردازی دقیق و متنوع، بیان ویژگی‌های واقع‌گرایانه‌ی زمان و مکان و شرح تصویر‌گونه‌ی صحنه‌ها، شباهت بسیار زیادی به فیلم‌نامه دارند.

شخصیت اصلی داستان و همه‌ی شخصیت‌های فرعی، حاشیه‌نشین‌اند و گویی راوی در عین حفظ محوریت در روایت، خود نیز در سایه و حاشیه قرار گرفته است.

شاید بسیاری از آثار داستانی و سینمایی به رنج‌های عمیق و ریشه‌دار اجتماعی نهفته در زندگی اقشار محروم و حاشیه‌نشینان پرداخته باشند اما نکته‌ی مهم در این نوع از روایت‌ها نگاه دوربین راوی و زاویه دید آن است.

در این کتاب به مشکلات درهم تنیده‌ی انسانی و اجتماعی از بیرون نگاه نمی‌شود بلکه از درون خود این دشواری‌هاست که به انسان و به پیچیدگی‌های این جامعه‌ نگریسته می‌شود.

گویی رسول ، نه تنها راوی یا بازیگر که نویسنده و کارگردان نیز هست.

به علاوه داستان‌ها در راستای بیان مشکلات زندگی طبقه‌ی حاشیه‌نشین، در قالب ناتورالیسمِ صرف انعکاس نمی‌یابند و به شکل مدرنیسمی زنده و سرشار آشکار می‌شوند.

به نظر می‌رسد در میانه‌ی اتفاق‌های داستانی، نه جبری در کار باشد و نه اختیاری.

در واقع نه آدم‌ها محکوم به فقر و بدبختی ابدی‌اند و نه مختار و مخیر به تغییر سرنوشت خویش.

زمان هم در این داستان‌ها، اکنونِ آشنای جاری است.

زندگی روزمره‌ی آدم‌هایی که المان‌های آشنایش، موبایل و بولدوزر و ماشین و فرودگاه و هیاهوی امروزه است و مکان هم توصیف کاملی از حاشیه است.

پشت فرودگاه جایی دور و خارج از شهر است و مرکز این حاشیه به شمار می‌رود.

جایی که شامل مجموعه‌ای از خانه‌هایی با بلوک سیمانی است که کاغذپاره‌هایی به عنوان سند و قباله‌ دارند و همین‌طور آلونک‌ها و اتاق‌های حلبی‌پوشی که همان کاغذپاره‌ها را هم ندارند، و البته چند مغازه‌ی تکیده و یک مسجد که تنها ساختمان مذهبی-فرهنگی-اجتماعی محله است.

محله

«محله» به عنوان مفهومی شامل، در خود معانی خاصی همچون حس تعلق، آشنایی، احساس مالکیت، حس سکونت و جریان داشتن زندگی در کنار دیگران را در بر می‌گیرد.

مفهومی که در پی سیاست‌های مدرن‌سازی شهرداری‌ها، دیگر جایی برای ابراز وجود نمی‌یابد و به ناچار تغییر چهره می‌دهد و جای خود را به مفاهیم زیر مجموعه‌ای، مشمول و ناقصی همچون خیابان، کوچه و… می‌دهد.

در واقع بدل به مکانی می‌شود که دیگر به آن «محله» نمی‌توان اطلاق کرد.

این مکان جدید دیگر حس تعلق، حمایت و آشنایی سابق را با خود به همراه ندارد و این خلا را به خوبی در این پاراگراف از کتاب می‌توان دریافت: «توی محل می‌خواستند رودخانه را آسفالت کنند.

من دیگر کجا بازی می‌کردم؟ تازه شاید قبر بابا بزرگم هم آسفالت می‌شد.

می‌گفتند نباید این جا چالش می‌کردند، غیرقانونی است، حریم رودخانه است؛ اصلا نباید این جا مرده دفن کنند.

خواستم جلوشان را بگیرم، به همین سادگی که نمی‌شد بازی‌ام را به هم بریزند، از همه بدتر، بابا بزرگم را اذیت کنند.»

شناسنامه کتاب

نام کتاب : «پشت فرودگاه»

نویسنده: محمود رضایی

ناشر: چشمه؛ چاپ اول: ۱۳۹۷

۱۰۹صفحه، ۱۵۰۰۰ تومان

منبع : الف

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه سرگرمی

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


قمر در عقرب در فروردین 1403 چه روزهایی است