اتحاد متحدان کاشانی برای دریادلان!
بچههای محله دریادل بودند. اسم تیمشان را «متحدان کاشانی» گذاشته بودند. همان اوایل انقلاب بود که توی هیاهوی انقلاب و جنگ، دریادلان کوچهپسکوچههای شهر با یک اتحاد فوتبالی، قدم در مسیر خلق یک تراژدی بزرگ در تاریخ فوتبال مشهد گذاشتند. تیمشان در دسته3 محلات شکل گرفت و وقتی فکرش را نمیکردند، با اتحادشان و بدون هیچ امکاناتی تا لیگ استان بالا آمدند. چه کسی فکر میکرد بچههای دریادل آرامآرام در شروع دهه70 سودای بزرگی در فوتبال شهری را در سر بپرورانند که 2 تیم گردنکلفت برای سرگرمکردن علاقهمندان به فوتبال داشت؟ ابومسلم و پیام بودند و هیچکدام از دریادلیها خیالشان هم نبود، حلقه اتحاد متحدان کاشانیشان قدم در مسیر این تیمها بگذارد و بزرگی کند. سال73 سرپرست تیم خادمدوست، تصمیم گرفت مراودات و رایزنی با مسئولان کارخانه مشهدکولر یا همان آدنیس را انجام بدهد تا بروبچههای متحد کاشانی در لیگ دسته3 کشور (مناطق) با شرایط بهتری حضور پیدا کنند. جعفر قهرمانی بههمراه 2 شریک کارخانهاش برادران صیفیحصار، بازی بچههای متحد کاشانی را در مسابقات گلکوچیکی که در کارخانهشان برای کارگران برگزار کردند، دیدند و از همانجا بود که به فوتبال، جدیتر علاقهمند شدند؛ جرقه ظهور یک تیم بزرگ در تاریخ فوتبال مشهد. سال 74 بود که جعفر قهرمانی، یکی از مالکان کارخانه آدنیس، تیم بچههای متحد کاشانی را زیرپوشش کارخانه گرفت و با نام «متحد آدنیس» در لیگ دسته3 (مناطق کشور) حاضر شدند.
وقتی برق «آدو» شهر را گرفت
قاسم زردکانلو اولین مربی تاریخ باشگاه آدنیس مشهد است؛ سرمربیای که در اولین حضور این تیم در لیگ دسته3 کشور توانست آدنیس را به لیگ دسته2 بیاورد. آنموقع لیگ دسته2، همان لیگ1 بود و لیگ1 بهنوعی لیگ برتر امروزی محسوب میشد. محمدرضا میرزابیگی، دروازهبان تیم، یکی از کارگران کارخانه آدنیس بود که به نمایندگی از کارگران، در مستطیل سبز برای تیم بازی میکرد. آدنیسیها در سال اول با بازیکنان دیگری چون اصغر عاملینژاد، محمد بابایی، حسن سروری، منوچهر ارباب، علی گلی، غلام ناصری و... توانستند با حمایتهای مالی جعفر قهرمان، نوید ظهوروبروز یک قدرت جدید در فوتبال مشهد را بدهند.
مرگ تدریجی رؤیای بزرگ
یک پرواز نفرینشده، مالک باشگاه آدنیس را که حامی اصلی تیم بود، از آنها میگیرد. جعفر قهرمان در جریان یک مسافرت هوایی قلبش میگیرد و از دنیا میرود؛ آنهم وقتی که تیم در لیگ دسته2 سودای صعود به لیگ دسته1 یا همان لیگ برتر را در سر میپروراند. با فوت قهرمان، شرایط تیم به هم میریزد. شایعه کمکاری برخی بازیکنان، آرامش را از تیم میگیرد و قاسم زردکانلو تیم را ترک میکند. با رفتن زردکانلو، علی سیف که از روز اول در شکلگیری تیم، نقشی اساسی ایفا کرده بود، برای یک بازی سرمربی تیم میشود و در تبریز، فجر این شهر را 2بر0 میبرد، اما در بازگشت به مشهد، حسین کازرونی، مدافع تیم ملی در جامجهانی1978 آرژانتین، که یک غیربومی برای فوتبال مشهد به حساب میآمد، سکان هدایت تیم را به دست میگیرد. با آمدن کازرونی تیم بهسختی در لیگ میماند و در سال بعد هم مربی غیربومی دردی از تیم دوا نمیکند. افول خورشید آدنیس با آمدن حسین فکری کمی به تعویق میافتد و ستارهسازی در این تیم چندوقتی آن را به تعویق میاندازد؛ اما مشکلات مدیریتی و نابسامانیها گریبان قطب تازه فوتبال مشهد را میگیرد. هیئتمدیره جدید آدنیس و حضور رحمان نادری، رئیس وقت هیئت فوتبال، و دائمی، رئیس کارخانه آدنیس، در این هیئت ورق را برمیگرداند. زمزمههای فروختن تیم به گوش میرسید و نتیجهگرفتن آرامآرام از قاموس تیم رخت برمیبست. وسط فصل درگیری هیئتمدیره و کارخانه، کار را به جایی میرساند که حسین فکری را کنار میگذارند و اکبر میثاقیان برای چند بازی هدایت تیم را به عهده میگیرد؛ اتفاقی که بیثمر میشود و میثاقیان هم نمیتواند ره به جایی ببرد. بعد از میثاقیان نوبت علی سیف، مرد از روز اول همراه آدنیس، رسید تا اینبار بهصورت جدیتر سرمربیگری تیم را برعهده بگیرد. سیف توانست تیم را در لیگ دسته2 نگه دارد؛ اما فاجعه خیلی زود به سراغ او هم آمد و درست وقتی تیم را برای فصل جدید آماده میکرد، یک روز به او خبر دادند که «آدنیس با قیمت 40میلیون تومان به شهرداری بوشهر فروخته شده است»!
از بومیها تا مدافع ملیپوش
علی سیف، قاسم زردکانلو، حسین کازرونی، حسین فکری و اکبر میثاقیان. نامهایی که هر کدام در برههای از زمان هدایت تیمی را به عهده گرفتند که قرار بود تنهبهتنه مشکیوسبزهای مشهد، فوتبال شهر را از دوقطبیبودن خارج کند. بومیهایی که آدنیس را به اوج رساندند و مدافع ملیپوش غیربومی که نتوانست تیم را در اوج نگه دارد و مغلوب مشکلات شد. موفقترین کارنامه در آدنیس شاید مربوط به همان دوران قاسم زردکانلو در شروع تأسیس این تیم بود؛ اگرچه حسین فکری و علی سیف نیز در مقطعی توانستند نتایج درخشانی در این تیم بگیرند.
خالق آقای گل تمام ادوار لیگ برتر
شاید میان تمام نامهایی که در تیم فوتبال آدنیس درخشیدند و چهرهای جذاب از یک تیم دوستداشتنی در فوتبال مشهد را به تاریخ نشان دادند، برخی نامها درخشانتر باشند. حسن سروری، محمد چاهجویی و رضا ایزی، بازیکنان خوبی بودند؛ اما بیشک ستاره بزرگی که در همان سالهای حیات آدنیس به فوتبال کشور معرفی شد، کسی نبود جز رضا عنایتی. عنایتی در آدنیس و در بازی جام حذفی در ورزشگاه آزادی مقابل پرسپولیس گلزنی کرد تا همه، ستارهسازی باشگاه نوپای آدنیس را در آن زمان ببینند؛ ستارهای که در آینده به آقای گل تاریخ ادوار لیگ برتر فوتبال ایران بدل شد.
شبیه به سیاهجامگان!
میگوید: «آدنیس تفکر حرفهای نداشت. مثل حالتی که سیاهجامگان نابود شد. تفکرات احساسی و خانوادگی که بر سر تیم بود.» اینها را قاسم زردکانلو میگوید که اولین مربی تاریخ این باشگاه بود. زردکانلو که در دومین فصل حضورش باوجود موفقیت فصل اول در میانههای راه از تیم رفت، درباره دلایل نابودی آدنیس میافزاید: در آن برهه دید حرفهای بر فوتبال آدنیس حاکم نبود و این با روحیات من سازگار نبود. کسی در رأس تیم بود، بیشتر خودش و اطرافیانش تصمیم میگرفتند. حسن سروری هم که از بازیکنان باتجربه آدنیس بود و میتوان گفت از ابتدا با این تیم زندگی کرده بود، روایت میکند: مدیران آن زمان حرفهای نبودند. اگر ناملایمتی میشد، زود دلسرد میشدند. فکر میکردند این بیمهری فقط با آنهاست و نمیدانستند این در کل فوتبال مرسوم است. او میافزاید: وقتی میخواستم رضایتنامهام را بگیرم و به پاس بروم، بیمیلی و دلسردی را در مدیران وقت کارخانه و آدنیس دیدم. سروری معتقد است: آن زمان همه توجهات به ابومسلم و پیام بود و رقابت با آنها سخت بود. مدیران هم وقتی این را میدیدند، دلسرد شدند.
سایه شوم نابودی یک تیم
سایه شوم بر سر تیم افتاد. آدنیس در هیاهوی ابومسلم و پیام وقت گم شد و جوانانش پَرپَر شدند. علی سیف که میتوان او را تاریخ زنده تیم آدنیس توصیف کرد، میگوید: بعد از نابودی آدنیس خیلی از بچهها منحرف شدند. عدهای سمت اعتیاد رفتند، یکیدو تا از بچهها به زندان افتادند که فکر میکنم یکی از آنها هنوز زندان است. او اضافه میکند: مرگ آدنیس، به قیمت نابودی و ازبینرفتن زندگی بازیکنانش و جوانانی تمام شد که آرزوهای بزرگ در سر میپروراندند. قاسم زردکانلو هم دراینباره میگوید: «نباید آن بچهها رها میشدند.» درست مثل حسن سروری که نابودی فرزندان آدنیس را متوجه اهالی فوتبال میداند و میگوید: به نظر من همه اهالی فوتبال خراسان مقصرند که این بچهها را ول کردند. این بچهها از بچههای محلات آسیبپذیر مشهد بودند و نباید میگذاشتند به این سمتوسو بروند.
کارگران مشغول کارند، لطفا مزاحم نشوید
آدنیس به تاریخ پیوست. قطار فوتبال در مسیر پُرپیچوخم و جذابش در حرکت است و جوانان بسیاری چون مردان آدنیس در دل تاریخ فوتبال این شهر سایه شوم اعتیاد و نابودی بر سرشان افتاد. حالا چراغهای شهر هنوز روشن است و هیچکس یادش نمیآید دو دهه قبل دریادلانی از کوچهپسکوچههای مشهد با سودای آرزوهای بزرگ پا به مستطیل سبز گذاشتند و بیمهری و بیتدبیری مدیران و مسئولان فوتبال این شهر آنها را به کام نابودی کشاند.