درویش


درویش

میزند زخمه به تار می سراید نغمه نغمه ای از دل خویش پیرمرد درویش وبه آوای حزین قصه ها ساز کند گاه اشکی شفاف وگاه خنده ای از سر غم چهره اش را می نوازد آرام عاشقان منتظر آوازش خیره چشم و لب بیشاعر:احسان غلامی فرد

میزند زخمه به تار
می سراید نغمه
نغمه ای از دل خویش
پیرمرد درویش
وبه آوای حزین قصه ها ساز کند
گاه اشکی شفاف
وگاه خنده ای از سر غم
چهره اش را می نوازد آرام
عاشقان منتظر آوازش
خیره چشم و لب بی رنگش
میکند خشک لب وگونه خویش
به یک دست وسپس می کند بازلب و
اینچنین می گوید
من دل تنگ وپر از درد و غم احسانم
آنکه با این همه رنج
آنکه با صد ها درد
باز هم منتظر نوروزاست
دیده ام او را من
بارها همسفر پروازش به فرا سوی امید
وبه آنسوی شداید بودم
آنچنان می بیند که تو گویی
همه چیز در نگاهش جاریست
اوبه یک دست خدا وبه دست دگرش
آینه را می برد خانه به خانه
می برد شهر به شهر
می برد کوی به کوی
تا رساند خبرآمدن عشق ووفا را همه جا
او بها ریست قشنگ
یا خزانیست پر از خاطره ها
می کند گاه ز تن جامه رنج
و رها از همه چیز
آنچنان می خندد که گل لاله وسنبل
از لبش می روید
شعر می گوید و از عشق سخن می گوید
می شود سبز درون نگهش
سنگ وخاک وآسمان وهمه چیز
وگاه نگران است
مبادا که ز ره برسد خسته ووامانده
خزان وکند محو وجدا
خنده را از لب او وچو باد پاییز
پیکرش می لرزد
از نسیم سرد وبیروح جفا
من ندیدم هر گزآدمی همچون او
ناگهان زرد شود در نگاه اش همه چیز
آسمان وخورشید
برگ ها وهمه جا
وانچنان سرد شود که تو گویی سنگ است
یا درختی است که از جور زمان
ریشه اش خشکیده
سالها گوشه غم خوابیده
اوبرای همه کس آینه است
عمر او فصل به فصل است
وپر از خاطره هاست
همچو یک آینه شادی ورنج درون سینه ها را
می نماید به شما
می نماید به خدا

1370 بروجرد

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


اولین واکنش منوچهر هادی به ویدئوی جنجالی یکتا ناصر