نیمکت نشین


نیمکت نشین

از بس که کرده ام به دوچشمانت التماس تا مهرآوریِ به من ، اِی عشقِ ناسپاس دیگر نمانده است برایَم بهانه ای از جزء تا به کل شدنم گشته یک قیاس من دل سپرده ام به حسابِ نگاهِ تو ای شاعر:فرزانه رفعی

از بس که کرده ام به دوچشمانت التماس
تا مهرآوریِ به من ، اِی عشقِ ناسپاس

دیگر نمانده است برایَم بهانه ای
از جزء تا به کل شدنم گشته یک قیاس

من دل سپرده ام به حسابِ نگاهِ تو
ای اوستادِ عشق ، در آیینِ اختلاس

این درسنامه ای که تو دادی به دست من
صد فصل شِکوِه دارد و صد بار اقتباس

من ، نیمکت نشینِ نگاهِ تو گشته ام
هی زنگ میخورد، منم و تخته و کلاس

استاد درس عشق ،من اخراجی ام ولی
عمری خراج داده ام از صنعت جناس

این ترمِ آخر است تقلب نمی کنم
این واحدِ فتاده خدایا مباد پاس

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


هیچگاه موز و تخم مرغ را باهم نخورید