تنها چرا


تنها چرا

به عشق تو کردم سجود با تو می کنم صعود دلیل دنیایی شدن نگاه گیرای تو بود مشغول خود بودم و بس درگیر بودم به هوس اسیر پیله ی خودم رها نمودی از قفس چشم به راهت مانده ام اینک دگر درمانده ام رسوایشاعر:میر علی هاشمی نسب

به عشق تو کردم سجود با تو می کنم صعود
دلیل دنیایی شدن نگاه گیرای تو بود

مشغول خود بودم و بس درگیر بودم به هوس
اسیر پیله ی خودم رها نمودی از قفس

چشم به راهت مانده ام اینک دگر درمانده ام
رسوای شهر گشته ام بس که ز نامت خوانده ام

مرا به بند کشیده ای به من مگو چه دیده ای
رویای خود را دیده ام مگو ز آن نشنیده ای

تو خاک من سرشته ای تقدیر من نوشته ای
مرا به سنگ می زنند گویند کافر گشته ای

سخت جانی کرده ام تا به تو رسیده ام
از من چرا می گذری که سیب را هم چیده ام

گشتم به دردت مبتلا چرا مرا کردی رها
دورند از من دیگران ماندم در این دام بلا

عشق دیدم در روی تو آواره ام در کوی تو
به هر طرف کشیده اند بازگشتم سوی تو

بارها گفتم با خدا آورده ای مرا کجا
تنها به دنیا آمدم تنها چرا می بری مرا

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


ببینید | تصاویری تلخ از انفجار مغازه عطرفروشی در ارومیه!