خداوندا دلم یاد وطن کرد
نمیدونم وطن کی یاد من کرد
نمی دونم پدر بید یا برادر
یا خواهر بید یا که مادر
خوشش باشد هر آنکه یاد من کرد...
!
کاش میشد بر لبت آب برسانم
روز ها را کوتا کنم و بر لبت آب برسانم
دراین ماه زیبا صبرت را لبریز میکردم
و به جرعه کاسه آبی مهمانم بودی(مادر)
بس که تو صبرت زیادست من دغدغه فراغت را میکشم
چشمان من غرق در جنون عشق توست
همان چیزی که آینه قادر به نشانش نیست(مادر).....!
نمیدونم وطن کی یاد من کرد
نمی دونم پدر بید یا برادر
یا خواهر بید یا که مادر
خوشش باشد هر آنکه یاد من کرد...
!
کاش میشد بر لبت آب برسانم
روز ها را کوتا کنم و بر لبت آب برسانم
دراین ماه زیبا صبرت را لبریز میکردم
و به جرعه کاسه آبی مهمانم بودی(مادر)
بس که تو صبرت زیادست من دغدغه فراغت را میکشم
چشمان من غرق در جنون عشق توست
همان چیزی که آینه قادر به نشانش نیست(مادر).....!