رواندرمانی وجودی برای چه درمانجویانی و درچه زمانی مناسب است؟
رواندرمانگران وجودی بجای تأکید بر فرمولبندی مبتنی بر دی اس ام(DSM) و نگاه تشخیصی دنبال فهم مشترک با مراجعین از تجربههای شان است.
به گزارش میگنا برای پاسخگویی به این سؤال لازم است ابتدا رواندرمانی وجودی را تعریف کنیم. بر اساس رویکردها مختلف رواندرمانی وجودی حداقل سه تعریف اساسی از این نوع رواندرمانی میتوان ارائه داد:
تعریف اول: رواندرمانی وجودی فهم و دگرگونی شیوههای بودن در جهان است که تعریف رواندرمانی وجودی از دیدگاه مکتب آلمانی –اروپایی رواندرمانی وجودی است. در این رویکرد هرکدام از اختلالات روانشناختی نحوهای از بودن درجهان نگریسته میشود که رواندرمانگر در جستجوی فهم و تغییر شیوه بودن درجهان مراجعین است. بهعنوانمثال فردی افسرده در یک جهان افسرده زیست میکند که رواندرمانگر وجودی در جهت فهم و توصیف این جهان گام برمیدارد و در گام بعدی به درمانجو جهت یاری برای امکانهای بودن درجهانی دیگر غیر از افسردگی کمک می کند.
این رویکرد برای درمانجویانی که علاقهمند هستند ترکیب نوعی رواندرمانی تحلیلی و وجودی را داشته باشند مناسب است چراکه مشکلات درمانجویان را هم در تاریخچه دوران کودکی و هم شیوههای اگزیستانسیال بودن آنها در جهان جستجو میکند. این نوع رواندرمانی تلفیقی از روانکاوی و درمان وجودی است(بس، 1963).
تعریف دوم: رواندرمانی وجودی نوعی رواندرمانی پویا است که بر روی دلواپسیهای غائی تمرکز دارد که ریشه در هستی انسان دارد. این دلواپسی های غائی شامل چهار نوع اصلی مرگ، تنهایی، پوچی و آزادی است که در برابر این دلواپسهای غائی چهار مسئله اساسی انسان شامل زندگی، ارتباط، معنای زندگی و انتخاب وجود دارد(یالوم ، 1980).
این تعریف از رواندرمانی وجودی از دیدگاه مکتب آمریکایی رواندرمانی وجودی است که ریشه در آثار یالوم و رولومی دارد.درمانجویانی که علاقه بهنوعی رواندرمانی تحلیلی دارند که ریشههای مشکل آنها را در دوران کودکی جستجو نمیکند و علاقهمند به تحلیل مسائل وجودی خود هستند برای این نوع رواندرمانی مناسب میباشند. بهعنوان نمونه درمانجویی که هراس از مرگ دارد، یا با تردید در انتخاب خودش روبرو است، یا با ارتباط با انسانها مشکل دارد، یا با مشکل معنای زندگی دستوپنجه نرم میکندمیتواند از این نوع رواندرمانی وجودی بهره ببرد.
تعریف سوم: رواندرمانی وجودی به انسانها یاری میکند که با تنگناهای زیستن آشتی بکنند. در این تعریف رواندرمانی وجودی به مردم کمک میکند که وجود روزمره خود را به شیوهای معنادار سپری کنند به این معنا که با چالشهای زندگی که با آن روبرو میشوند فهم کنند و با آن کنار بیایند. این تعریف متعلق به مدرسه رواندرمانی وجودی انگلیس و از دیدگاه «امی ون دروزن » مشهورترین چهره این مکتب ارائهشده است(ون دروزن ،2012). چالشهای زندگی در این رویکرد همان مسائل اساسی وجودی انسان همانند انتخاب، معنای زندگی، پوچی و تنهایی و مرگ است. بهعنوان نمونه هنگامیکه ما با انتخاب اساسی در زندگی همانند تغییر رشته، ازدواج یا شغل روبرو میشویم این نوع رواندرمانی به ما کمک میکند تا تردیدهای خویش را در انتخاب بفهمیم و با چالشهای اصلی در انتخابهای خود روبرو شویم؛بنابراین این نوع رواندرمانی برای مراجعینی که با چالشهای اساسی در زندگی خود روبرو میشوند و به یک مشاور برای عبور از این چالشها نیاز دارند میتواند راهگشا و مفید باشد.
بنابراین با توجه به تعاریف سهگانه که از رواندرمانی وجودی ارائه دادیم دامنه کاربرد این نوع رواندرمانی بسیار گسترده است و برای درمانجویان در موقعیتهای مختلف زیستن خود میتواند راهگشا و یاریدهنده باشد. دامنه محدود گسترش رواندرمانی وجودی در بازار روانشناسی ایران به دلیل پیشفرضهای غلطی است که در این زمینه وجود دارد که به چند مورد اشاره خواهیم کرد.
1-رواندرمانی وجودی نوعی رواندرمانی فلسفی و ارائه توصیههای فلسفی است. هرچند که ریشه رواندرمانی وجودی مانند همه انواع رواندرمانیهای دیگر در فلسفه است اما ابزار اصلی رواندرمانگران وجودی در درمان اهمیت ارتباط درمانی و نگاه پدیدارشناسانه به مشکلات درمانجویان است به این معنا که وارد تجربه زیسته افراد از مشکلاتشان میشود(کوپر ، 2015) و این گزاره یالوم که ارتباط است که درمان میکند را سرلوحه کار خود میدانند.
فلسفه وجودی برای رواندرمانگران وجودی از دیدگاه اروین یالوم(2012)همانند تحقیقات بیوشیمی برای داروسازان است که براساس آن تحقیقات به ساختن وکاربرد داروهای جدید برای بیمارهای مختلف میپردازند. فلسفه وجودی نیز همانند منبع الهامی برای رواندرمانگران وجودی است که از آن برای کمک به درمانجویان استفاده میکنند نه آنکه به درمان فلسفی مشکلات درمانجویان یا به توصیههای فلسفی بپردازند در آن صورت درمان وجودی تبدیل به مشاورهای فلسفی میشود که هدف رواندرمانی وجودی نیست.
2-رواندرمانی وجودی فقط برای افراد تحصیلکرده دارای بینش فلسفی و آگاه به مشکلاتشان کاربرد دارد. این پیشفرض غلطی است که ناشی از نگاهی تقلیل گرایانه به رواندرمانی وجودی است. تمامی افراد کره زمین با مسئلهمرگ، تنهایی، انتخاب و معنای زندگی هرکدام به شیوه خود روبرو هستند و میخواهند به این پرسشهاپاسخ دهند. حتی از دیدگاه رواندرمانی وجودی فردی که با اختلال روانی مبتلا میشود بهجای اینکه بیمار باشد بلکه باپرسشهای وجودی روبرو شده است و به عمق هستی خود بیشتر نزدیک شده است(کوندراو ، 1995)؛ بنابراین رواندرمانی وجودی با توجه به مهارت درمانگر برای طبقات مختلف جامعه میتواند بکار رود چراکه پیش فرض غلطی است که فکر کنیم رواندرمانی وجودی دارای زبان فلسفی و ثقیلی است که فقط برای افراد روشنفکر مناسب است بلکه ابزار اصلی رواندرمانگر وجودی شنیدن رواندرمانگرانه و پرسشهای عمیق برای کاوش در مشکلات درمانجویان است.
3-رواندرمانی وجودی تنهابر روی ذهن مراجعین و تفکر آنهاتمرکز دارد. اتفاقاًرواندرمانی وجودی ریشه در مکتبی دارد که دوگانگی میان ذهن و جسم را رد میکند حتی تا جایی که با نگاهی پدیدارشناسانه معتقد است که انسانها با بدن خود میاندیشند و ادراک انسان را در جسم او جستجو میکنند(بس، 1963).
در نگاه رواندرمانگران وجودی انسان با هیجانات خود میاندیشد و ریشه تصمیمگیریهای او در عواطف و هیجاناتش است؛ بنابراین رواندرمانی وجودی بر روی بدن مندی انسان و هیجانات درمانجویان تمرکز دارد و ارزشهای درمانی آنها را نادیده نمیگیرد. همچنین تمایزهای میان رویکردهای وجودی با سایر رواندرمانیهای دیگر وجود دارد که انتخاب رواندرمانی وجودی را برای بعضی از مراجعین جذاب میکند که میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1-روش رواندرمانی وجودی روشی پدیدارشناسانه است به این معنا که روش رواندرمانگران وجودی در تحلیل مسائل درمانجویان پدیدارشناسانه است. به این معنا که رواندرمانی وجودی به تجربه زیسته مراجعین از جهان شخصی، ارتباطی و پیرامونی آنهامیپردازد(ون دروزن، 1997).
آنها وارد جهان زیسته مراجعین شان میشوند و از نگاه مبتنی بر تجربه به مسائل درمانجویان گوش میکنند. رواندرمانگران وجودی بجای تأکید بر فرمولبندی مبتنی بر دی اس ام(DSM) و نگاه تشخیصی دنبال فهم مشترک با مراجعین از تجربههای شان است.
رواندرمانی وجودی همانند روان درمانگری نیست که همهچیز را از قبل میداند بلکه او با گوش دادن و حضور روان درمانگرانه و ارتباطی من و تویی فضایی بین الاذهانی در اتاق درمان خواهد ساخت که درنتیجه این فضا درمانجویان به فهم و حل تنگناها و چالشهای زندگی خود خواهند پرداخت(محمدی، 1396).
2-رواندرمانی وجودی برخلاف سایر رواندرمانیهای دیگر تفسیری متفاوت از اضطراب، تنهایی و گناه ارائه میدهد. رواندرمانی وجودی علاوه بر اضطراب، گناه و تنهایی بالینی بهنوعی اضطراب، گناه و تنهایی وجودی معتقد هستند که ناشی از زیست انسان در جهان است. سایر رواندرمانیهای دیگر با اضطراب و تنهایی وجودی همانند اضطراب و تنهایی بیماری گون برخورد میکنند و درصدد کاهش و از بین بردن آن هستند که موجب میشود شور و رشد درمانجو متوقف شود.
درحالیکه رواندرمانگران وجودی معتقد هستند این نوع اضطراب و تنهایی یا گناه وجودیرا نباید تسکین یا از بین برد بلکه باید آن را رشد داد چراکه موجب زیستن بامعنای انسان در جهان میشود که نشان میدهدرواندرمانیهای دیگر این نوع تمایز را نادیده میگیرند(کوپر ، 2015 ، یالوم ، 1980، امی ون دروزن، 2012). مثال دمدستی ازاین موضوع احساس گناه و اضطراب درمانجو از این موضوع است که زندگی را آنگونه که خودخواسته است نزیسته است و نسبت به خود احساس گناه میکند که با گناه فراخود متفاوت است.
این نوع احساس و اضطراب برای درمانجومیتواند منبعی برای رشد و زیستن بامعناتر در جهان باشد.مسائل مورد تمرکز درروان درمانی وجودی عام و گسترده هستند که ریشه در هستی و وجود انسانی ما دارد؛بنابراین میتوان در موقعیتهای زیر به یک رواندرمانگر وجودی مراجعه کرد.
-هنگامیکه با تردید در انتخاب خود مواجه میشوید. از دیدگاه رواندرمانگران وجودی انتخاب همراه با اضطراب است و انتخاب نکردن خود نیز نوعی انتخاب است. پس چالشهای موقعیت انتخاب کردن میتواند در روان درمانی وجودی مورد تحلیل و بررسی قرار بگیرد.
-هنگامیکه با سؤالهای اساسی از خود و جهان روبرو هستید و شمارا در موقعیت رنجآور و افسرده کنندهای قرار داده است. همانند این سؤال که چرا باید زندگی کنم؟ اینهمه تلاش که چی؟...
-زمانی که با ترسهای ناشناختهای روبرو هستید که ریشههای آن را نمیدانید بنابراین ریشههای آنها در هستی شما است.
-زمانی که در یک رابطه به شکست میخوریم یا در یک رابطه ناخوشایند هستیم و انتخاب برای ما سخت است. یا زمانی که سوگ ما طولانی میشود و درگیر در یک سوگ حل ناشده هستیم، زمانی که در یک رابطه عشقی ناکام میشویم موقعیتهایی است که رواندرمانی وجودی میتواند برای بازسازی معنای زندگی کمککننده باشد.
-زمانی که با مشکلاتی روبرو میشویم که ریشه آنها فقط در دوران کودکی ما نیست بلکه بهصورت کلی در وجود و نحوه بودن ما در جهان ریشه دارد.
-انواع اختلالات روانشناختی همانند اضطراب، افسردگی و وسواس تنها زمانی بهصورت کامل نشانههای آن رفع میشود که فرد معنای زندگی خود را دوباره پیداکرده باشد و با نحوه زیستن خود آشتی برقرار کرده باشد. درروان درمانی وجودی نشانههای اختلالات دارای اهمیت نیستند بلکه معنا و کارکردی که این نشانهها برای فرد دارند برجسته است.
پس درمجموع اگر شما با چالشی اساسی در زندگی خود روبرو هستید، میخواهید شناخت عمیقتری از خود و نحوه بودن در جهانتان رادارید، به رواندرمانی علاقه دارید که در آن شما قضاوت نشوید و بهتر از دیگر جاها شنیده شوید و بخواهید نحوه زیستن در جهانتان را تغییر دهید، همچنین اگر شما با دلواپسهای اصلی زندگی همانند معنی زندگی یا ترس از مرگ روبرو هستید رواندرمانی وجودی میتواند به شما یاری و کمک کند.
تهیه و تنظیم از: رزگار محمدی - مینا سلیمی
پژوهشگران در حوزه روان درمانی وجودی
منابع :
تعریف اول: رواندرمانی وجودی فهم و دگرگونی شیوههای بودن در جهان است که تعریف رواندرمانی وجودی از دیدگاه مکتب آلمانی –اروپایی رواندرمانی وجودی است. در این رویکرد هرکدام از اختلالات روانشناختی نحوهای از بودن درجهان نگریسته میشود که رواندرمانگر در جستجوی فهم و تغییر شیوه بودن درجهان مراجعین است. بهعنوانمثال فردی افسرده در یک جهان افسرده زیست میکند که رواندرمانگر وجودی در جهت فهم و توصیف این جهان گام برمیدارد و در گام بعدی به درمانجو جهت یاری برای امکانهای بودن درجهانی دیگر غیر از افسردگی کمک می کند.
این رویکرد برای درمانجویانی که علاقهمند هستند ترکیب نوعی رواندرمانی تحلیلی و وجودی را داشته باشند مناسب است چراکه مشکلات درمانجویان را هم در تاریخچه دوران کودکی و هم شیوههای اگزیستانسیال بودن آنها در جهان جستجو میکند. این نوع رواندرمانی تلفیقی از روانکاوی و درمان وجودی است(بس، 1963).
تعریف دوم: رواندرمانی وجودی نوعی رواندرمانی پویا است که بر روی دلواپسیهای غائی تمرکز دارد که ریشه در هستی انسان دارد. این دلواپسی های غائی شامل چهار نوع اصلی مرگ، تنهایی، پوچی و آزادی است که در برابر این دلواپسهای غائی چهار مسئله اساسی انسان شامل زندگی، ارتباط، معنای زندگی و انتخاب وجود دارد(یالوم ، 1980).
این تعریف از رواندرمانی وجودی از دیدگاه مکتب آمریکایی رواندرمانی وجودی است که ریشه در آثار یالوم و رولومی دارد.درمانجویانی که علاقه بهنوعی رواندرمانی تحلیلی دارند که ریشههای مشکل آنها را در دوران کودکی جستجو نمیکند و علاقهمند به تحلیل مسائل وجودی خود هستند برای این نوع رواندرمانی مناسب میباشند. بهعنوان نمونه درمانجویی که هراس از مرگ دارد، یا با تردید در انتخاب خودش روبرو است، یا با ارتباط با انسانها مشکل دارد، یا با مشکل معنای زندگی دستوپنجه نرم میکندمیتواند از این نوع رواندرمانی وجودی بهره ببرد.
تعریف سوم: رواندرمانی وجودی به انسانها یاری میکند که با تنگناهای زیستن آشتی بکنند. در این تعریف رواندرمانی وجودی به مردم کمک میکند که وجود روزمره خود را به شیوهای معنادار سپری کنند به این معنا که با چالشهای زندگی که با آن روبرو میشوند فهم کنند و با آن کنار بیایند. این تعریف متعلق به مدرسه رواندرمانی وجودی انگلیس و از دیدگاه «امی ون دروزن » مشهورترین چهره این مکتب ارائهشده است(ون دروزن ،2012). چالشهای زندگی در این رویکرد همان مسائل اساسی وجودی انسان همانند انتخاب، معنای زندگی، پوچی و تنهایی و مرگ است. بهعنوان نمونه هنگامیکه ما با انتخاب اساسی در زندگی همانند تغییر رشته، ازدواج یا شغل روبرو میشویم این نوع رواندرمانی به ما کمک میکند تا تردیدهای خویش را در انتخاب بفهمیم و با چالشهای اصلی در انتخابهای خود روبرو شویم؛بنابراین این نوع رواندرمانی برای مراجعینی که با چالشهای اساسی در زندگی خود روبرو میشوند و به یک مشاور برای عبور از این چالشها نیاز دارند میتواند راهگشا و مفید باشد.
بنابراین با توجه به تعاریف سهگانه که از رواندرمانی وجودی ارائه دادیم دامنه کاربرد این نوع رواندرمانی بسیار گسترده است و برای درمانجویان در موقعیتهای مختلف زیستن خود میتواند راهگشا و یاریدهنده باشد. دامنه محدود گسترش رواندرمانی وجودی در بازار روانشناسی ایران به دلیل پیشفرضهای غلطی است که در این زمینه وجود دارد که به چند مورد اشاره خواهیم کرد.
1-رواندرمانی وجودی نوعی رواندرمانی فلسفی و ارائه توصیههای فلسفی است. هرچند که ریشه رواندرمانی وجودی مانند همه انواع رواندرمانیهای دیگر در فلسفه است اما ابزار اصلی رواندرمانگران وجودی در درمان اهمیت ارتباط درمانی و نگاه پدیدارشناسانه به مشکلات درمانجویان است به این معنا که وارد تجربه زیسته افراد از مشکلاتشان میشود(کوپر ، 2015) و این گزاره یالوم که ارتباط است که درمان میکند را سرلوحه کار خود میدانند.
فلسفه وجودی برای رواندرمانگران وجودی از دیدگاه اروین یالوم(2012)همانند تحقیقات بیوشیمی برای داروسازان است که براساس آن تحقیقات به ساختن وکاربرد داروهای جدید برای بیمارهای مختلف میپردازند. فلسفه وجودی نیز همانند منبع الهامی برای رواندرمانگران وجودی است که از آن برای کمک به درمانجویان استفاده میکنند نه آنکه به درمان فلسفی مشکلات درمانجویان یا به توصیههای فلسفی بپردازند در آن صورت درمان وجودی تبدیل به مشاورهای فلسفی میشود که هدف رواندرمانی وجودی نیست.
2-رواندرمانی وجودی فقط برای افراد تحصیلکرده دارای بینش فلسفی و آگاه به مشکلاتشان کاربرد دارد. این پیشفرض غلطی است که ناشی از نگاهی تقلیل گرایانه به رواندرمانی وجودی است. تمامی افراد کره زمین با مسئلهمرگ، تنهایی، انتخاب و معنای زندگی هرکدام به شیوه خود روبرو هستند و میخواهند به این پرسشهاپاسخ دهند. حتی از دیدگاه رواندرمانی وجودی فردی که با اختلال روانی مبتلا میشود بهجای اینکه بیمار باشد بلکه باپرسشهای وجودی روبرو شده است و به عمق هستی خود بیشتر نزدیک شده است(کوندراو ، 1995)؛ بنابراین رواندرمانی وجودی با توجه به مهارت درمانگر برای طبقات مختلف جامعه میتواند بکار رود چراکه پیش فرض غلطی است که فکر کنیم رواندرمانی وجودی دارای زبان فلسفی و ثقیلی است که فقط برای افراد روشنفکر مناسب است بلکه ابزار اصلی رواندرمانگر وجودی شنیدن رواندرمانگرانه و پرسشهای عمیق برای کاوش در مشکلات درمانجویان است.
3-رواندرمانی وجودی تنهابر روی ذهن مراجعین و تفکر آنهاتمرکز دارد. اتفاقاًرواندرمانی وجودی ریشه در مکتبی دارد که دوگانگی میان ذهن و جسم را رد میکند حتی تا جایی که با نگاهی پدیدارشناسانه معتقد است که انسانها با بدن خود میاندیشند و ادراک انسان را در جسم او جستجو میکنند(بس، 1963).
در نگاه رواندرمانگران وجودی انسان با هیجانات خود میاندیشد و ریشه تصمیمگیریهای او در عواطف و هیجاناتش است؛ بنابراین رواندرمانی وجودی بر روی بدن مندی انسان و هیجانات درمانجویان تمرکز دارد و ارزشهای درمانی آنها را نادیده نمیگیرد. همچنین تمایزهای میان رویکردهای وجودی با سایر رواندرمانیهای دیگر وجود دارد که انتخاب رواندرمانی وجودی را برای بعضی از مراجعین جذاب میکند که میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1-روش رواندرمانی وجودی روشی پدیدارشناسانه است به این معنا که روش رواندرمانگران وجودی در تحلیل مسائل درمانجویان پدیدارشناسانه است. به این معنا که رواندرمانی وجودی به تجربه زیسته مراجعین از جهان شخصی، ارتباطی و پیرامونی آنهامیپردازد(ون دروزن، 1997).
آنها وارد جهان زیسته مراجعین شان میشوند و از نگاه مبتنی بر تجربه به مسائل درمانجویان گوش میکنند. رواندرمانگران وجودی بجای تأکید بر فرمولبندی مبتنی بر دی اس ام(DSM) و نگاه تشخیصی دنبال فهم مشترک با مراجعین از تجربههای شان است.
رواندرمانی وجودی همانند روان درمانگری نیست که همهچیز را از قبل میداند بلکه او با گوش دادن و حضور روان درمانگرانه و ارتباطی من و تویی فضایی بین الاذهانی در اتاق درمان خواهد ساخت که درنتیجه این فضا درمانجویان به فهم و حل تنگناها و چالشهای زندگی خود خواهند پرداخت(محمدی، 1396).
2-رواندرمانی وجودی برخلاف سایر رواندرمانیهای دیگر تفسیری متفاوت از اضطراب، تنهایی و گناه ارائه میدهد. رواندرمانی وجودی علاوه بر اضطراب، گناه و تنهایی بالینی بهنوعی اضطراب، گناه و تنهایی وجودی معتقد هستند که ناشی از زیست انسان در جهان است. سایر رواندرمانیهای دیگر با اضطراب و تنهایی وجودی همانند اضطراب و تنهایی بیماری گون برخورد میکنند و درصدد کاهش و از بین بردن آن هستند که موجب میشود شور و رشد درمانجو متوقف شود.
درحالیکه رواندرمانگران وجودی معتقد هستند این نوع اضطراب و تنهایی یا گناه وجودیرا نباید تسکین یا از بین برد بلکه باید آن را رشد داد چراکه موجب زیستن بامعنای انسان در جهان میشود که نشان میدهدرواندرمانیهای دیگر این نوع تمایز را نادیده میگیرند(کوپر ، 2015 ، یالوم ، 1980، امی ون دروزن، 2012). مثال دمدستی ازاین موضوع احساس گناه و اضطراب درمانجو از این موضوع است که زندگی را آنگونه که خودخواسته است نزیسته است و نسبت به خود احساس گناه میکند که با گناه فراخود متفاوت است.
این نوع احساس و اضطراب برای درمانجومیتواند منبعی برای رشد و زیستن بامعناتر در جهان باشد.مسائل مورد تمرکز درروان درمانی وجودی عام و گسترده هستند که ریشه در هستی و وجود انسانی ما دارد؛بنابراین میتوان در موقعیتهای زیر به یک رواندرمانگر وجودی مراجعه کرد.
-هنگامیکه با تردید در انتخاب خود مواجه میشوید. از دیدگاه رواندرمانگران وجودی انتخاب همراه با اضطراب است و انتخاب نکردن خود نیز نوعی انتخاب است. پس چالشهای موقعیت انتخاب کردن میتواند در روان درمانی وجودی مورد تحلیل و بررسی قرار بگیرد.
-هنگامیکه با سؤالهای اساسی از خود و جهان روبرو هستید و شمارا در موقعیت رنجآور و افسرده کنندهای قرار داده است. همانند این سؤال که چرا باید زندگی کنم؟ اینهمه تلاش که چی؟...
-زمانی که با ترسهای ناشناختهای روبرو هستید که ریشههای آن را نمیدانید بنابراین ریشههای آنها در هستی شما است.
-زمانی که در یک رابطه به شکست میخوریم یا در یک رابطه ناخوشایند هستیم و انتخاب برای ما سخت است. یا زمانی که سوگ ما طولانی میشود و درگیر در یک سوگ حل ناشده هستیم، زمانی که در یک رابطه عشقی ناکام میشویم موقعیتهایی است که رواندرمانی وجودی میتواند برای بازسازی معنای زندگی کمککننده باشد.
-زمانی که با مشکلاتی روبرو میشویم که ریشه آنها فقط در دوران کودکی ما نیست بلکه بهصورت کلی در وجود و نحوه بودن ما در جهان ریشه دارد.
-انواع اختلالات روانشناختی همانند اضطراب، افسردگی و وسواس تنها زمانی بهصورت کامل نشانههای آن رفع میشود که فرد معنای زندگی خود را دوباره پیداکرده باشد و با نحوه زیستن خود آشتی برقرار کرده باشد. درروان درمانی وجودی نشانههای اختلالات دارای اهمیت نیستند بلکه معنا و کارکردی که این نشانهها برای فرد دارند برجسته است.
پس درمجموع اگر شما با چالشی اساسی در زندگی خود روبرو هستید، میخواهید شناخت عمیقتری از خود و نحوه بودن در جهانتان رادارید، به رواندرمانی علاقه دارید که در آن شما قضاوت نشوید و بهتر از دیگر جاها شنیده شوید و بخواهید نحوه زیستن در جهانتان را تغییر دهید، همچنین اگر شما با دلواپسهای اصلی زندگی همانند معنی زندگی یا ترس از مرگ روبرو هستید رواندرمانی وجودی میتواند به شما یاری و کمک کند.
تهیه و تنظیم از: رزگار محمدی - مینا سلیمی
پژوهشگران در حوزه روان درمانی وجودی
منابع :
Van Deurzen, E. (1997). Everyday Mysteries Existential Dimensions of Psychotherapy.Sage.- Van Deurzen, E. (2012). Existential counselling psychotherapy in practice.Sage.- -Cooper, M. (2015). Existential psychotherapy and counselling: Contributions to a pluralistic practice. Sage.
Boss, M. (1977). Existential foundations of medicine psychology.- -Condrau, G. (1995). Daseinsanalysis as psychotherapy.In Proceedings of the 16th International Congress of Psychotherapy (pp. 341-347).
-یالوم ، اروین (2000) ، ترجمه سپیده حبیب ، نشر نی .
-محمدی ، رزگار (1396) ، گوش دادن روان درمامگرانه : تحلیلی پدیدارشناسانه ، وب سایت روان حامی.