غزل ترانه ، نردبان
سر دنیا ، گیج میره این روزا
دردهاش هی میان ، جلو نظرت
مثل دباغ ، خونس این نامرد
دیر یا زود ، میفته بش گذرت
تو به فکر رها شدن بودی
همه دنبال اینکه همسفرت
شکل یه نردبون ، شد آزادی
که گذاشته ، پاهاشو رو جگرت
یـه پرستویِ عاشقِ کوچی
که نبـوده کسی پی خبـرت
آیـه لایـغـیــرو خـونـدی
پاک شد از حواسها ، اثرت
حق نداری ، صداتو بلند کنی
فکرتو ، زنده بگور کن توی سرت
شاید اینجـا یکـی بـدش اومد
از تماشای شوقِ بال و پرت
دل به دریا نزن ، امیدی نیست
به هیاهوی گنگ دور و برت
زیـر لـب ، مدام ، زمزمه کن
گور بـابـای بخـت در بـدرت
چشمـهاتـو ببند و تو رویات
بی خیـال جنـوب یا خـزرت
وقتی حرفت رو هیشکی نشنید
حتی نسل پدر و یـا پسرت
سر دنیا ، گیج میره این روزا
غصه میـباره از ، چشای ترت
لعنتی ، عشق تو ، شد آزادی
نه بدهکار نیست ، گوش کرت
سر دنیا ، گیج میره این روزا
دردهاش هی میان ، جلو نظرت
مثل دباغ ، خونس این نامرد
دیر یا زود ، میفته بش گذرت
تو به فکر رها شدن بودی
همه دنبال اینکه همسفرت
شکل یه نردبون ، شد آزادی
که گذاشته ، پاهاشو رو جگرت
یـه پرستویِ عاشقِ کوچی
که نبـوده کسی پی خبـرت
آیـه لایـغـیــرو خـونـدی
پاک شد از حواسها ، اثرت
حق نداری ، صداتو بلند کنی
فکرتو ، زنده بگور کن توی سرت
شاید اینجـا یکـی بـدش اومد
از تماشای شوقِ بال و پرت
دل به دریا نزن ، امیدی نیست
به هیاهوی گنگ دور و برت
زیـر لـب ، مدام ، زمزمه کن
گور بـابـای بخـت در بـدرت
چشمـهاتـو ببند و تو رویات
بی خیـال جنـوب یا خـزرت
وقتی حرفت رو هیشکی نشنید
حتی نسل پدر و یـا پسرت
سر دنیا ، گیج میره این روزا
غصه میـباره از ، چشای ترت
لعنتی ، عشق تو ، شد آزادی
نه بدهکار نیست ، گوش کرت