خیال یار


خیال یار

یار می رود ز دل ها دیگر وفا ندارد گویی که جان فسرده دیگر سزا ندارد در روزگار بی تو خانه هوا ندارد سرد و نمور و دلگیر دیگر صفا ندارد ترک میکند دلم راعشقی که جان سوزانده درمان درد من نیست دواشاعر:ترانه ملک

یار می رود ز دل ها دیگر وفا ندارد
گویی که جان فسرده دیگر سزا ندارد
در روزگار بی تو خانه هوا ندارد
سرد و نمور و دلگیر دیگر صفا ندارد
ترک میکند دلم راعشقی که جان سوزانده
درمان درد من نیست دوا فایده ندارد
دل صاحب رهایی ست زیرا ساکن ندارد
در روز های بی تو بلبل صدا ندارد
زان عشق جان فرسا دیگر چیزی نمانده
جز اشک و آه و ماتم دل یاوری ندارد
سردوخراب وغمگین درکنج خلوت خویش
دل دیگه نا ندارد زیرا پناه ندارد
در قربت زمانه تک پادشاه قلبم
همچو نیاکان خویش معشوقه ای دارد

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


نهادینه سازی ارزش آفرینی برای مشتری در فرهنگ تولید