یک وقتهایی باید تو سکوت راه بری و فکر کنی!

فکر کنی به دفترچه های بازِ ذهن،که مدتهاست روی هم تلنبار شدند و فقط افکارت رو درگیر کرده و ازت انرژی گرفته؟!

فکر کنی به کارهایی که باید انجامش بدی ولی هر روز به زمانی دیگر،موکولش کردی و فقط دل آشوب میشی وقتی یادت میوفته کارت هنوز ناتمام مونده!!

بله واقعا یک وقتهایی باید تو سکوت خودت قدم بزنی و تصمیم های بزرگ بگیری!

یک وقتهایی باید تو سکوت راه بری و فکر کنی به اهداف در زندگی.

راستش خیلی از ماها فکر میکنیم اهداف بزرگی داریم،غافل از اینکه اصلا هدفی نداریم و فقط دل ،خوش کردیم به عادات تکراری !!!

از وقتی متوجه شدم اهداف، باید بوی غیر ممکن بدهند و باید تلاش کرد برای رسیدن به غیر ممکن ها،رنگ و شکل زندگیم و نگاهم به زندگی خیللللی تغییر کرده .

خدایا!بابت این نگاه و نگرش متفاوت که هدیه ی چهل سالگی من از جانب خودت بود بی نهایت ممنونم.

نکته نوشت: سپاس از همکار ارجمند و هنرمندم جناب آقای پاشایی بزرگوار بابت این عکس