سگ چشمان تو ای کاش چنین هار نبود


سگ چشمان تو ای کاش چنین هار نبود

سگ چشمان تو ای کاش چنین هار نبود میشِ نادان دلم بندو گرفتاد نبود صبح آنروز که بستی چَمِدان هایت را التماس از دِلِ من،، از تو هم انکار نبود َشب آنروز نشان داد تب عشق ترا چشم من خواب نرفتشاعر:رامین محمدیار

سگ چشمان تو ای کاش چنین هار نبود
میشِ نادان دلم بندو گرفتاد نبود



صبح آنروز که بستی چَمِدان هایت را
التماس از دِلِ من،، از تو هم انکار نبود

َشب آنروز نشان داد تب عشق ترا
چشم من خواب نرفت چشم تو بیدار نبود

مهر این رود به دریا جریان داشت اگر
دست سدِّ دگری در پی آزار نبود



کاش هرگز نزنی کوفت او بر سر من
عشق هم مضحکه ی گرمی بازار نبود


مثلا اَشهَدو ان که مسلمان توام۰
پشت پرده عملت شیوه کفار نبود




بعد تو من چه کنم با دِل و بی تابی دل
هر دری راکه زدم جز یخِ دیوار نبود

تا به کی شانه کنم حال پریشان شده را
بیخیال ای دل من فکر کن انگار نبود

خبر آمد که سرت خورده لب سنگ لحد
غیر من با دل تو هیچکسی یار نبود


لعنتی باز بیا باز کن این بسته قفس
کاش بر حفظ غرور این همه اسرار نبود














حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


گرگی ناگهان وارد بیمارستان شد/ اما زمانی که پرستاران علت را فهمیدن، نتوانستند جلوی گریه...