«بازآفرینی بازار؛ تاریخ طبیعی بازارها» کتابی در اقتصاد خرد با رویکردی نهادگرایانه است که اشتراک بسیاری با مباحث اقتصاد توسعه دارد. همینطور نوع نگاه و ادبیات این کتاب تا حدود زیادی مشابه ادبیات اقتصاد اتریشی و فاقد فرمولهای پیچیده ریاضی است. نویسنده در کنار توصیف بازارهای مختلف، به تناسب موضوع از افراد گوناگونی نیز نقل قول کرده است: از دانشمندان، هنرمندان، صاحبان شرکتها، روزنامهنگاران و تعداد بیشماری از افراد دیگر.
کتاب بحث خود را با بازار گل در هلند آغاز میکند این کتاب توضیح میدهد این بازار مساحتی به بزرگی ۱۲۵ زمین فوتبال دارد که در آن روزانه هفت میلیون گل رز، سه میلیون گل لاله و دو میلیون گل داوودی و هشت میلیون از سایر گلها به فروش میرسد و در طی این معاملات دو هزار نفر خریدار، حدود ۵ میلیون دلار برای گلها پرداخت میکنند. گلها هر روز صبح خیلی زود با هواپیما از کنیا، زیمباوه و... به این مکان آورده میشوند و این بازار با شتابی عجیب در کمتر از چند ساعت، همه گلها را فروخته و به صورت مکانیزه آنها را به مقصد مورد نظر دلالان و خریداران ارسال میکند؛ اما این بازار چگونه اینقدر منظم و کارآمد و پرسود عمل میکند؟ مک میلان پاسخ میدهد: «این بازار فناوری پیشرفته و روشهای متداول قدیمی را با هم ترکیب کرده و انطباق داده است.»
این کتاب رسالهای در دفاع از «باز آفرینی بازار» است و نویسنده در سرتاسر کتاب بر بازار یک قید مهم میزند؛ مک میلان خود را مدافع «بازار خوب» میداند و تاکید دارد که هر بازاری (یعنی بازارهای بد) قابل دفاع نیستند و مضر خواهند بود و باید ساختارهای معیوب بازارها را اصلاح کرد و آنها را به سمت بازاری خوب هدایت کرد. مک میلان، در خلال بیان نظرات خود با مثال از بازارهای بزرگ دنیا عناصر اساسی را برای شکلگیری و شکوفایی بازار بر میشمارد. وی با بیان مشاهدات متنوع و وسیعی ثابت میکند بازار خوب چه ویژگیهایی دارند.
این کتاب میخواهد به این سوال پاسخ دهد که چه چیزی بازار خوب را میسازد؟ و نویسنده همان ابتدا تکلیفش را با تعریف بازار روشن میکند و به قدری تعریفی موسع از بازار عرضه میکند که مانع بروز هرگونه اختلافی میشود. او میگوید بازار جایی است که گروهی میخواهند چیزهایی را بفروشند و گروه دیگر نیز خریدار هستند و تاکید میکند «استقلال و اختیار» موضوعات کلیدی بازار هستند. خریدار و فروشنده دو موجود جدا از هم هستند. او همچنین یادآور میشود «آزادی» پایه و اساس بازار است.
این اقتصاددان شناخته شده حمایت از حقوق مالکیت، روان و شفاف بودن جریان اطلاعات و وجود اعتماد بین افراد، کنترل آثار جانبی فعالیت افراد بر یکدیگر و تقویت رقابت را لازمه یک بازار خوب میداند. این عناصر در حقیقت چکیده نگاه مک میلان به بازار خوب است. وی با ارائه شواهدی از شرکت ایبی، بازار گل هلند، فساد دولت سابق کنگو، بازار فروش شتر و بازار ماهی و... سازو کارهای عملیاتی بازارهای بزرگ دنیا را مرور میکند و نشان میدهد چگونه برخی مسائل نظیر شفافیت، گردش اطلاعات و اعتماد متقابل میتواند به کارآمدی یک بازار کمک کند.
مک میلان در این کتاب مشاهدات خود را بیانی گیرا بازگو میکند؛ زبان این کتاب ساده و خواندنی است. وی برای تشریح نظریههای اقتصادی خرد، تحلیلهای مفیدی ارائه میکند و نگاه او به بازار نگاهی ابزاری است، یعنی بازار در نظر نه هدف است و نه وجودی مقدس دارد بلکه برای مک میلان بازارها ابزارهایی هستند که انسانها برای بهبود وضعیت خود آنها را ابداع کردهاند؛ و لذا ابزارهایی کامل و بینقص نیستند و اگر بد طراحی شوند، عملکرد بدی نیز خواهند داشت. بازارها به خودی خود عامل کارایی و روان شدن امور نخواهند شد بلکه دولت با مداخلات به موقع باید منجر به بهبود عملکرد آنها شوند.
از برجستگیهای نگاه این استاد اقتصاد این است که تقابل دولت و بازار را که این روزها ورد زبان بسیاری از اقتصاددانان است را ساده اندیشی میداند و اقتصاد مدرن را ترکیبی از بازار و دولت میبیند.
به گمان او در هر بازاری چانهزنی وجود دارد. خریدار و فروشنده چانه میزنند تا بیشترین سود را از معامله بدست بیاورند. به قول مک میلان، تهدید، تظاهر و لاف زدن باعث میشود فروشنده یا خریدار دست بالا را در معامله داشته باشد. این قاعده بازار است، خریدار نشان میدهد چندان نیازی به کالا ندارد و فرونشده نیز کف قیمت مورد انتظارش را بالاتر نشان میدهد. اما وقتی فروشنده و خریدار لاف بزنند، ممکن است در معامله شکست بخورند، چون لاف زننده نمیتوانند از حرف خودش کوتاه بیاید و این احتمال وجود دارد، طرف مقابل پیشنهادی به او بدهد که در نهایت به ضررش تمام بشود. او برای تفهیم مقصود علمی و نظری خود بازار بزرگ ماهی در تسوکیجی در توکیو را مثال میزند. وی میگوید این بازار تجارت عمده ماهی در توکیو را تسهیل میکند. اگر این بازار وجود نداشت، خریداران و فروشندگان باید برای هر معامله با یکدیگر مذاکره میکردند که روشی پر زحمت بود.
مک میلان سازو کارهای افت قیمت در بازارهای رقابتی را با ذکر مثالهایی از بازارهای عجیب و غریب در دنیا جستجو و بازگو میکند. او نشان میدهد چطور اصول مبنایی اقتصاد در بازارهای بزرگ و موثر جهان عمل میکنند و باعث میشوند زندگی میلیونها انسان در هلند، ژاپن، هند و... جریان پیدا کند.
میلان در خصوص یکی از چالشترین مفاهیم بازار یعنی «رقابت» نیز نگاه متفاوتی دارد. او معتقد است خریدار در بازار رقابتی اگر با دو فروشنده روبرو شود ناچار است به رقابت میان دو فروشنده تن دهد و به خرید با فروشنده دوم رضایت دهد، اما اگر تعداد فروشندگان صد نفر باشد، آنگاه خریدار میتواند به دومین قیمت پایین تن ندهد و در جستجویی قمیتی پایینتر باشد. اما در این میان باید به این نکته مهم توجه داشت که خریدار مادامی میتواند دنبال کالای ارزانتر باشد که جستجو و چرخیدن در بازارها برای او مقرون به صرفه باشد. وی در این میان به اهمیت گردش آزادانه اطلاعات تاکید میکند و نشان میدهد چطور اطلاع خریدار و فروشنده از قیمت سایر رقبا میتواند با منافع این دو گروه کمک کند. وی به نحوی میگوید دولتها میتوانند در گردش اطلاعات موثر واقع شوند و سهم مهمی داشته باشند.
رویکرد مک میلان خاص است و از هیچ یک از دو کلیشه راست و چپ اقتصادی جانبداری نمیکند. گاهی جانب دولت را میگیرد و اما برخی اوقات منتقد سرسخت دخالتهای دولت میشود. او میگوید، دولتها در کشورهای فقیر بیش از حد دخالت میکنند، و این کار آنها قطعا بازارها را خفه و فقر را تشدید میکنند. و در ادامه تاکید میکند که در کشورهای فقیر، همه ماجرا به دخالت دولت ختم نمیشود و حتی اگر دولت تصمیم بگیرد از دخالتهای غیرسازندهاش دست بکشد این کشورها بازهم فقیر خواهند ماند.
اما او بلافاصله از برخی دخالتهای دولت دفاع کرده و مینویسد: «رها کردن بازار به حال خود میتواند باعث شکست بازار شود. بازارها برای اینکه تمام فواید خود را بروز دهند، باید با مجموعهای از قواعد، آداب و رسوم و نهادها حمایت شوند، بازار در خلاء نمیتواند کارآ عمل کند. اگر قواعد بازار نامناسب باشد، که در اغلب موارد اینگونه است، تصحیح این قواعد دشوار و زمان بر است.»
مک میلان در اوایل کتاب برای اعلام بی طرفی خود در مقابل دوگانه مارکسیسم- لیبرالیسم به طنز ماجرایی را تعریف میکند که در کشورهای کمونیستی برای عوض کردن لامپ پنج نفر نیاز است؛ به نحوی که یک نفر باید لامپ را بگیرد و چهار نفر صندلی زیر پای او را بچرخانند تا لامپ از سرپیچ باز شود. اما در کشورهای لیبرال هیچ کس مسئول نیست و این وظیفه بازار دانسته میشود. او سپس نتیجه میگیرد که اگرچه بازار کارهای زیادی انجام میدهد اما این اتفاقات خود به خودی اتفاق نمیافتد و بازار بدون حمایت هیچ کاری انجام نخواهد داد.
جان مک میلان متویط ۱۹۵۱ میلادی است؛ وی در سال ۱۹۹۹ در دانشگاه استنفورد به تدریس نظریهها و کاربردهای اقتصاد خرد مشغول بود. او سهم مهمی در پیشبرد نظریههای اقتصادی و کاربردهای آن، به ویژه تحلیل نظریه حراج و سازو کار طراحی حراج، داشته است. میلان در دهه ۱۹۸۰ مطالعه گسترده درباره شرکتهای دولتی چین و سیاستهای اقتصادی دوران گذار به اقتصاد بازار انجام میدهد. وی همینطور در خصوص کارآفرینی در کشورهای نوظهور نیز مطالعهای مهم داشته است. کتاب «بازارآفرینی بازار؛ تاریخ طبیعی بازارها» به عنوان شناخته شدهترین و مهمترین اثر او دانسته میشود. جان مک میلان در سال ۲۰۰۷ در ۵۶ سالگی بر اثر بیماری درگذاشت.
این کتاب توسط نشر نی در ۴۴۲ صفحه منتشر شده و ترجمه این اثر بر عهده زهرا کریمی، ساعده عزیزی ثالث و جواد اقدس طینت بوده است.