سایه بستانی


سایه بستانی

مهمان توام ای دل در صحبت طولانی سهل است غریب بودن در عشق پریشانی حکم ازلی این بود در پرده بگنجد دل از حسرت رخسارش غم گشته فراوانی صبر است بر این هجران در روزنه شوقم بیمارشاعر:حسنعلی زاهدیان

مهمان توام ای دل در صحبت طولانی سهل است غریب بودن در عشق پریشانی
حکم ازلی این بود در پرده بگنجد دل از حسرت رخسارش غم گشته فراوانی
صبر است بر این هجران در روزنه شوقم بیمار فراقم را گویا که تو درمانی
یکدم نظری بنما بر اشک سحر خیزم در صفحه نمی گنجد این شرح پریشانی
باکس نکنم صحبت غیر بر معشوقم احوال مرا بنگر از دیده گریانی
در فرقت تو ای جان از غم به دعا خیزد این جان غبار آلود در کوچه زندانی
رفت از غم عشق تو هوش از سر بیمارم تو خوبتر از خورشید بفشان که درخشانی
در مزرعه سبزت چون خاک شوم ای سرو بر خاک همی انداز آن سایه بستانی

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


دیکته شب | دیکته کلاس اول دبستان