فیلم «خانم یایا» را در زمان اکرانش ندیده بودم و امروز دیدم. حالا هم قصد نقد فیلم ندارم و فقط به دو نکته اشاره می‌کنم: یکی یک قرارداد نمایشی میان فیلم‌ساز و تماشاگر که شخصیت‌های فیلم، هر کدام به زبان خودشان حرف می‌زنند و بدون نیاز به مترجم، حرف‌های همدیگر را می‌فهمند. تماشاگر هم این قرارداد را می‌پذیرد. دوم آشنایی‌زدایی از پرسونای سینمایی عطاران و فرخ‌نژاد، و آشنایی‌زدایی از تایلند. عطاران و فرخ‌نژاد ظاهرا برای تفریح به تایلند آمده‌اند اما از هر نشانه‌ای که مربوط به تفریحات آشنای آن کشور است می‌گریزند و چنان تلخ و عبوس‌اند که معلوم نیست چرا به آن‌جا آمده‌اند. حتی از شوخی‌ها و اشاره‌های مرسوم تایلندی فیلم‌های ایرانی هم در «خانم یایا» خبری نیست و این دو مرد ایرانی انگار به‌زور به این سرزمین تبعید شده‌اند. این آشنایی‌زدایی مهم‌ترین نکته در ساختار و روایت فیلم کاهانی است، اما آن‌قدر جذابیت ندارد که امتیازی برای فیلم باشد و آخرش نپرسیم «خب که چی!»
جایی از فیلم، در مکالمه عطاران و فرخ‌نژاد، عطاران می‌پرسد: «ما اصلا برای چی آمدیم پاتایا؟» فرخ‌نژاد می‌گوید: «واقعا.... خیلی آدم‌های خوبی که باشیم، مسخره‌مان می‌کنند.»