منتخب اشعار عاشقانه پاییزی
عاشقانه های پاییزی نتیجه شادی و غم همزمانی است که پاییز به جان شاعر عاشق می ریزد. گلچین زیباترین اشعار عاشقانه پاییزی را در ستاره بخوانید.
اشعار عاشقانه پاییزی در قالب سنتی
پاییز میرسد که مرا مبتلا کند
با رنگهای تازه مرا آشنا کند
پاییز میرسد که همانند سال پیش
خود را دوباره در دل قالیچه جا کند
او میرسد که از پس نه ماه انتظار
راز درخت باغچه را برملا کند
او قول داده است که امسال از سفر
اندوههای تازه بیارد، خدا کند
او میرسد که باز هم عاشق کند مرا
او قول داده است به قولش وفا کند
پاییز عاشق است، وَ راهی نمانده است
جز اینکه روز و شب بنشیند دعا کند
شاید اثر کند، وَ خداوندِ فصلها
یک فصل را به خاطر او جا به جا کند
تقویم خواست از تو بگیرد بهار را
تقدیر خواست راه شما را جدا کند
خش خش صدای پای خزان است، یک نفر
در را به روی حضرت پاییز وا کند
علیرضا بدیع
~~~~~✦✦✦~~~~~
اندک اندک میشود فصل خزان
فصل رنگ و باد و باران، شعر نهان
با دو صد رنگین کمان رنگها
با خروشی از دل فریادها
با سکوتی چون سکوت عاشقان
با خروشی چون خروش آسمان
نرم نرمک میرسد اینک خزان
فصل رنگ و آشتی و عشق زمان
با صدای خش خش برگها، بر بادها
میکشد دل را سوی دلدارها
عبدالعلی نظافتیان
~~~~~✦✦✦~~~~~
زرد است که لبریز حقایق شده است
شاعر نشدی وگرنه میفهمیدی
میلاد عرفان پور
شعر نو عاشقانه پاییزی
دوباره پاییز در راه است
و من انار نیستم
که برسم به دستهای تو
برگم
پر از اضطراب افتادن
~~~~~✦✦✦~~~~~
اشتباه نکن
اردیبهشت وقت جفتگیری پرندههاست
نه وقت عاشقانههای سبز گفتن
پاییز که آمد
با اولین فرود برگ
میگویمت از عشق و جلوههای رنگینش
~~~~~✦✦✦~~~~~
زرد و سرخ و ارغوانی
برگ درختان پاییز
میریزند بر زمین
آرزوهای ما نیز:
زرد و سرخ و ارغوانی
امیرحسین سام
~~~~~✦✦✦~~~~~
آنقدر نیامدی
که از چهرهام بهار
برگ به برگ ریخت
پاییز شدم
دیگر نیا
آشفته میشود خوابهای رنگیام
رضا کاظمی
~~~~~✦✦✦~~~~~
پاییز را ساده منگر
پاییز
اتحاد ِ جنون آمیزِ برگ است با نور
عاشقانه برگیست که
همرنگِ خورشید شده است
~~~~~✦✦✦~~~~~
چیزی نمانده است
تنها چند برگ دیگر
مانده بر شاخههایم
این بار که بِوَزی
دیگر برگی نمیماند بر این تنِ خسته
و من آرام خواهم شد
مثل همین درخت پاییزی
وقتی تمام برگهایش را
باد برده باشد
نجوا رستگار
~~~~~✦✦✦~~~~~
تنهایی
نامِ دیگر پاییز است
هرچه عمیقتر
برگریزانِ خاطرههاتْ بیشتر
رضا کاظمی
~~~~~✦✦✦~~~~~
تمام فصلها
فصل تو اَند
که پائیزند
محمد شریفی نعمت آباد
همه برگهایِ تقویم را
به دنبالِ تو شمردهام
برگهایِ سیب
برگهایِ انگور
پاییز اما
فصلِ خرمالوست
فصلِ گسِ تنهایی
سید ضیاءالدین شفیعی
~~~~~✦✦✦~~~~~
تنهاتر از من و تو
پاییز
مسافری غریب است
که از پلِ بی انتهایِ غروب میگذرد
پاییز است که باید از این پل بگذرد
عباس صفاری
~~~~~✦✦✦~~~~~
کاش میشد هرشب
ساعت را عقب کشید
مثل آن شب در شروع پاییز
میخواهم
یک ساعت
بیشتر دوستت بدارم
مجید مصطفوی
~~~~~✦✦✦~~~~~
برگریزان که راه انداختی
واژه هایمان جان گرفت
ما از تو شعر گفتیم
دل انارها خون شد
حالا
رگبارهایت را تند تر کردهای
میخواهی به زمستان برسی
لطفاً
تا شعرهایمان دم بکشد
کمی دیگر پاییز باش
بیا برویم به خواب هم
هم را برداریم و برویم به همان روزهایِ نارنج
نارنجیهایِ پرتقال
پاییزِ برگ و برگهایِ زرد و زردهایِ رنگ
برویم به روزهای رنگارنگ
به فصلِ هزار رنگ و طوفانِ رنگ و رنگ
دارد صبح میشود هوا
بیا به پاییز برویم علاقه
به زنگ
به مدرسه
به نامههایِ لایِ کتاب
به گُلهایِ خشکشدهی لایِ دفترِ انشا
املا
به پاییز شده است هوا
برویم قدم بزنیم
صدایِ خشخش برگها
صدایِ سکوتِ بینِ ما
قدمبهقدم پاییزها و قدم زدنها و خیابانها گذشت
...
پاییز دوستداشتنی است چون تو دوستش داری
مثلِ باران که زیباست، چون تو زیبایی
یا غمگین میشود، چون تو غم داری
افشین صالحی
تک بیتهای ناب عاشقانه پاییزی
پاییز آمدست که خود را ببارمت
پاییز لفظ دیگر «من دوست دارمت»
سید مهدی موسوی
~~~~~✦✦✦~~~~~
درخت، فصل خزان هم درخت میماند
تو پیشفصلِ بهاری، نه اینکه پاییزی
فاضل نظری
~~~~~✦✦✦~~~~~
نه دلبر در بر است اینجا، نه شوری در سر است اینجا
نه شوقی تا ز جا خیزی، امان از باد پاییزی
محمد قدیمی
~~~~~✦✦✦~~~~~
چون باد پریشان قلم پاییزی
میآیی و شهر را به هم میریزی
متن آهنگ به رهی دیدم برگ خزان ایرج بسطامی
به رهی دیدم برگ خزان
پژمرده ز بیداد زمان
کز شاخه جدا بود
چو ز گلشن روکرده نهان
در رهگذرش باد خزان
چون پیک بلا بود
ای برگ ستمدیده پاییزی
آخر تو ز گلشن ز چه بگریزی
روزی تو هم آغوش گلی بودی
دلداده و مدهوش گلی بودی
ای عاشق شیدا دلداده رسوا
گویمت چرا فسردهام
در گل نه صفایی باشد نه وفایی
جز ستم ز دل نبردهام
آه بار غمت در دل بنشاندم
در ره او من جان بفشاندم
تا شود نوگل گلشن و دیده شود
رفت آن گل من از دست
با خار و خسی پیوست
من ماندم و صد خار ستم
این پیکر بی جان
رهی معیری