برترین فیلم های اکشن2019
برترین فیلم های اکشن2019 فیلم اکشن یکی از ژانرهای فیلم است که طرفداران زیادی داردو در آن یک یا چند قهرمان اصلی با مجموعهای از درگیریهای فیزیکی، رزمی و جنگی روبرو میشوند. قهرمان اصلی فیلم برای پیروزی باید بر دشمنان خود غلبه کند. دوران رشد فیلمهای ژانر اکشن بیشتر در دهه 70 میلادی بود. در طول تاریخ این ژانر، از بروس لی به عنوان اولین بازیگری که...
برترین فیلم های اکشن2019
فیلم اکشن یکی از ژانرهای فیلم است که طرفداران زیادی داردو در آن یک یا چند قهرمان اصلی با مجموعهای از درگیریهای فیزیکی، رزمی و جنگی روبرو میشوند. قهرمان اصلی فیلم برای پیروزی باید بر دشمنان خود غلبه کند. دوران رشد فیلمهای ژانر اکشن بیشتر در دهه ۷۰ میلادی بود. در طول تاریخ این ژانر، از بروس لی به عنوان اولین بازیگری که باعث حرکت و محبوبیت این ژانر شد، یاد میکنند.
در سالهای اخیر، سرمایهی هالیوود بیشتر معطوف به ساخت فیلمهای ابرقهرمانی و فانتزی شده است و کمتر پیش میآید که فیلمی اکشن مانند اکشنهای اواسط دهه ۹۰ میلادی با بازی هنرپیشگان قهاری همچون بروس ویلیس و مل گیبسون روی پرده نقرهای اکران شود. با وجود این، کماکان در گوشه و کنار هنر هفتم، هستند فیلمهای اکشنی که با وفاداری مطلق به اکشنهای هیجانانگیز قدیمی ساخته شوند؛ هرچند که باید برای پیداکردن این فیلمها، کمی از هالیوود فاصله بگیریم و به سمت شبکههای استریمینگ، سینمای شرق و فیلمهایی برویم که مستقیم سر از شبکه سینمای خانگی در میآورند.
سال 2۰۱۹، سالی پربار برای طرفداران فیلمهای اکشن بود؛ از اکشنهای شرقی گرفته تا جدیدترین فیلم جان کلود ون دام و کیانو ریوز. ما به دلیل جذابیت بالای این فیلمها و پرطرفداربودن فیلم اکشن در این مقاله از فراناز بهترین فیلمهای اکشن ۲۰۱۹ را معرفی کردهایم.
زیتون
*فیلم آلیتا بتل انجل(Alita: Battle Angel)
-کارگردان: رابرت رودریگز
-بازیگران: روزا سالازار، کریستف والتز، ماهرشالا علی
-امتیاز راتنتومیتوز: ۶۰
-امتیاز آیامدیبی: ۷/۴
«آلیتا: فرشته جنگ» به تهیهکندگی جیمز کامرون و کارگردانی رابرت رودریگز نزدیکترین چیزی است که از زمانِ «آواتار» تاکنون، شبیه به پُرفروشترین فیلمِ سابقِ باکس آفیسِ دنیا داشتهایم. آلیتا سایبورگی است که بدون اینکه خاطرهای از هویت و گذشتهاش داشته باشد، توسط دکتری به اسم ایدو در زبالهدانی شهر آیرونسیتی یافت میشود. آلیتا شاید در ظاهر دختر معصوم و آسیبپذیری به نظر برسد، ولی درگیری او با نیروهای فاسد و مرگبار شهر، پرده از هویت واقعی او برمیدارد: آلیتا در زندگی قبلیاش یک ماشین کشتار تمامعیار بوده که قدرتمندان برای بهدستگرفتن کنترل او و سوءاستفاده از قابلیتهایش، آرام نخواهند گرفت.
ایدهی اقتباسِ سینمایی «آلیتا: فرشته جنگ» که براساس مانگایی به همین نام است، در ابتدا سال ۲۰۰۳ توسط جیمز کامرون که مانگای یوکیتو کیشیرو را میپرستد، مطرح شد؛ اما بعد از اینکه جیمز کامرون درگیر «آواتار» و دنبالههایش شد، این پروژه سر از برزخِ تولید درآورد. تا اینکه بالاخره در سال ۲۰۱۶ اعلام شد که رابرت رودریگز، آن را کارگردانی میکند. داستان فیلم با دانشمندی آغاز میشود که سایبورگی به اسم آلیتا را در زبالهدانی پیدا میکند و سایبورگ مدتی بعد از بیدارشدن، در جستجوی هویتش متوجه میشود به همان اندازه که در ظاهر شبیه یک دختر معصوم است، یک ماشین کشتار تمامعیار هم هست. اگرچه منتقدان اعتقاد داشتند که «آلیتا»، فیلم بینقصی نیست و زیر اقتباس منبع عمیق و پیچیدهاش کمر خم میکند، اما فیلم چه از لحاظ جلب نظر منتقدان و چه از لحاظ عملکرد در گیشه، موفق شد تا به جمع شکستهای اسفناکی از جمله «جان کارتر»، «والرین و شهر هزار سیاره»، «تومارولند»، «موتورهای فانی» و غیره نپیوندد. مهمترین دستاورد «آلیتا» این است که شاید در زمینهی فیلمنامه لنگ بزند، اما بهلطف بهرهبردن از رودریگز در مقام کارگردان و نظارت جیمز کامرون که هر دو از اکشنسازهایی با نگاه ویژهای به تکنولوژی هستند، به فیلمی بدل شده که خودش را بهعنوان یکی از خیرهکنندهترین و استخواندارترین فیلمهای حال حاضر هالیوود از لحاظ جلوههای کامپیوتری و سکانسهای اکشن ثابت میکند. از دنیای آیرون سیتی که به تمام جزییاتش تا گردوغبارهای معلق در نور خورشید فکر شده است تا سکانس اکشن مسابقهی «موتوربال» که لحظات پُرزرقوبرق و جادویی «آواتار» را به یاد میآورد.
*جان ویک ۳: پارابلوم John Wick: Chapter 3 – Parabellum
کارگردان: چاد استهالسکی
بازیگران: کیانو ریوز، هیل بری، ایان مکشین
امتیاز راتنتومیتوز: ۹۰
امتیاز آیامدیبی: ۷
در سومین قسمت مجموعهی «جان ویک» که سرشار از آدرنالین و مملو از قاتلانی است که جلوی جاناتان ویک صف میکشند تا با کشتهشدن به دست او، روحشان به بهشت قاتلان پر بکشد، دنیای زیرزمینی این خلافکاران خوشپوش بهدلیل پافشاری آقای ویک برای زندهماندن حسابی به هرجومرج کشیده شده است. کیانو ریوز با این فیلم در حالی بازمیگردد که اینبار ۱۴ میلیون دلار جایزه برای سرش تعیین شده و این یعنی حرفهایترین قاتل دنیا به جذابترین شکار همکارانش تبدیل شده است.
چه جاناتان ویک (کیانو ریوز) در حال خُرد کردن فک دشمنش با کتاب در کتابخانه باشد، چه در حال جاخالی دادن از گلولههای سردرگم در خیابانهای منهتن بر پشت اسب و چه در حین مسابقه گذاشتن با دوتا از دشمنانش سر ریلود کردن تفنگش باشد، او آرام و خاطرجمع باقی میماند. ویک در سومین قسمت مجموعهای که به روایت سرگذشت این قاتل همیشه فراری میپردازد، درد میکشد، ضعف نشان میدهد و خونریزی میکند، اما هیچ سلاحی نمیتواند زرهی سکون و آرامشی که کیانو ریوز به این نقش میآورد را سوراخ کند و نقشآفرینی او دقیقا اِکسیری است که این فیلمها را تابدین حد درگیرکننده میکند. «جان ویک ۳» یکی از آن بلاکباسترهای نادری است که عشق و مهارت و زحمت و جزییات و ارائهی بهترین چیزی که سازندگانش میتوانند بسازند، در آن در اولویت قرار دارد. دنبالهسازی واقعی و از نوع غیرمرسومش و مخصوصا برای بار دوم کار سادهای نیست، اما «جان ویک ۳» آن را با چنان اعتمادبهنفسی انجام میدهد که کوهکندن را بهسادگی آبخوردن نشان میدهد. «جان ویک ۳» نهتنها با ادامهدادن کلیفهنگرِ پایانی قسمت دوم، با تبدیلشدن به یک فیلمِ بقامحور، آقای ویک را در مخمصهای قرار میدهد که او را بیوقفه در حال مبارزه برای جانش به تصویر میکشد، بلکه با معرفی کاراکترهای «قاضی» و «کارگردان»، دنیاسازی عجیب و خوشمزهاش را بسط میدهد. نهتنها با کاراکتر هیل بری و سگهایش، حتی جان ویک را زیر سایهی او قرار میدهد، بلکه با اضافهکردن بلدکارانی با مهارتهایی در حد و اندازهی خود کیانو ریوز بهعنوان دشمنان اصلی ویک، مبارزههایی پیچیدهتر و سریعتر و باظرافتتر و محکمتری در مقایسه با قسمتهای قبلی تحویلمان میدهد. نتیجه فیلمی است که مهمترین اصول اکشنسازی را دقیقه به دقیقه نشان میدهد و تعلیق و تنش و کمدی و شعبدهبازیهای سینمایی را طوری با هم گره میزند که هجوم یکبارهی استرس و خنده و شگفتی، مغز آدم را رگ به رگ میکند. همانطور که سال گذشته «مأموریت غیرممکن: فالاوت» نقش اثباتِ ایتن هانت/تام کروز بهعنوان بزرگترین قهرمان اکشن سینمای حال حاضر را داشت، امسال «جان ویک ۳»، تام کروز را از تنهایی در میآورد.
کارگردان: یوناس اوکرلند
بازیگران: مدز میکلسن، ونسا هاجنز، کاترین وینیک
امتیازِ راتنتومیتوز: ۲۰
امتیازِ آیامدیبی: ۶/۳
(یک قاتلِ بازنشسته ناگهان به خودش میآید و میبیند گهی پشت به زین و گهی زین به پشت. حالا عدهای قصد به قتل رساندنِ او را دارند. کسی که دستورِ قتل او را صادر کرده صاحبکار سابقش است که میخواهد از پرداختِ حقوقِ بازنشستگیاش خلاص شود.)
در نگاه اول «قطبی»، بهعنوانِ اقتباسی از یک رُمان گرافیکی که به هیتمنِ غمگین و خشنی به اسم بلک کایزر (مدز میکلسون) میپردازد، حکمِ کلونِ «جان ویک» را دارد؛ راستش غیر از این هم نیست. «قطبی» درکنار «بلوند اتمی»ها و «قاتل آمریکایی»ها، یکی دیگر از فیلمهای تاثیرگرفته از موجِ جدیدِ اکشنهای اولداسکولی که با موفقیتِ فیلمهای کیانو ریوز آغاز شد است؛ از دنیاسازی عجیب و غریبش گرفته تا سکانسهای تیراندازیاش که بیشتر به رقصِ باله اما با یک رقاصِ گردنکلفت و مقدار زیادی خون پهلو میزنند. اما همزمان «قطبی» با وجود تمام شباهتهای سطحیاش به «جان ویک»ها، حال و هوای کاملا متفاوتی نسبت به آنها دارد. لحنِ فیلم که به آغازِ بازنشستگی شخصیتِ اصلیاش از شغلِ خونبارش میپردازد، به مراتب پُرشور و شوقتر و پُرجنب و جوشتر و کمی بیاخلاقتر و فاسدتر از «جان ویک» است. یوناس اوکرلند بهعنوان کارگردانِ فیلم بهجای دنبال کردنِ فُرم باشخصیت و باادب و احترام و کت و شلواری «جان ویک»ها، سراغِ هرجومرجِ پُرزرق و برق و شخصیتِ بینزاکت و ژولیدهای که مثلا از سری فیلمهای «کرنک» (Crank) میشناسیم رفته است. هرچه «جان ویک»ها حکم مهمانانِ ساکت و سربهزیرِ یک مراسم خاکسپاری را دارند، «قطبی» به مثابهی ردیفِ اولِ یک کنسرتِ هویمتال میماند. احتمال لذت بُردن از این فیلم به این بستگی دارد
که چه واکنشی نسبت به صحنههای تحریکبرانگیزش نشان خواهید داد. برای مثال نحوهی کشته شدنِ کاراکترِ جانی ناکسویل در آن وضعیتِ ناجور در آغازِ فیلم، تکلیفتان را با فیلم روشن خواهد کرد: آیا به دیدن آن ادامه خواهید داد یا بلافاصله به سوی دکمهی شاتدان کامپیوتر هجوم خواهید بُرد؟ اگر تصمیم بگیرید تا به دیدنِ فیلم ادامه بدهید، احتمالا یکی از دلایلش مدز میکلسون خواهد بود؛ کسی که حتی در فیلمی که ضعیفتر از قابلیتهای بازیگری اوست، نقشآفرینی جذاب و پُراحساسی ارائه میدهد. میکلسون چه در حال آموزش دادن راه و روش بیرون ریختن دل و رودهی انسانها به بچهها باشد، چه در حال جاخالی دادن از گلولهها در حالتِ برهنه باشد و چه مجهز به دستکشهایی که از سر انگشتانش لیزر شلیک میشود در حال تکه و پاره کردنِ دشمنانش باشد، فضای فانتزی فیلم را در واقعیت حفظ میکند و درنهایت، آن را با وجود تمام مشکلاتش، به فیلمی تبدیل میکند که ارزشِ دیدن دارد.
کارگردان: هنس پیتر مولاند
بازیگران: لیام نیسن، لورا دِرن، تام بیتمن
امتیازِ راتنتومیتوز: ۷۰
امتیازِ آیامدیبی: ۶/۲
«تعقیب و گریزِ سرد» یک فیلم اکشن آمریکایی خشن که با شوخطبعی غیرمعمولی مخلوط شده است که لیام نیسن را در نقشِ مردی به اسم نلز کاکسمن دارد؛ مرد خانوادهای که زندگی آراماش با همسرش بعد از مرگِ مرموزِ پسرشان به هرجومرج کشیده میشود. نلز کاکسمن در جستجوی عدالت برای فرزندش، ردِ شخصی معروف به «وایکینگ» را میزند؛ وایکینگ رئیسِ باندِ مواد مخدری است که در قتلِ فرزندِ نلز دست داشته است. همین که همکارانِ وایکینگ یکییکی ناپدید میشوند، نلز هم از یک شهروندِ قانونمدار به یک انتقامجوی خونسرد متحول میشود.
«تعقیب و گریز سرد» که بازسازی فیلمِ نروژی «به ترتیب خروج از صحنه» (In Order of Disappearance) است، جدیدترین فیلمِ انتقاممحورِ لیام نیسن که بعد از «ربودهشده»ها به متخصصشان تبدیل شده، در سال ۲۰۱۹ بود، اما اگر تا این لحظه چیزی دربارهی آن نشنیده بودید دلیلش به خاطر این است که فیلم، اکرانِ بسیار بیسروصدایی را تجربه کرد. مشکل این است که لیام نیسن اخیرا در قالب خاطرهای ۴۰ ساله تعریف کرد که وقتی یکی از دوستانِ خانمش توسط یک مرد سیاهپوست مورد تعرض قرار میگیرد، او راه میافتد و با خشم به محلههای سیاهپوستنشین سر میزند و در تمام این مدت امیدوار است که یک سیاهپوست به او نزدیک شود تا با کشتنش، انتقام دوستش را بگیرد و خشمش را خالی کند. این ماجرا باعث شد تا شرکت لاینزگیت، مراسمِ نمایش فیلم با حضور سازندگان و بازیگرانش را کنسل کند و بهجای خود فیلم، این خاطرهی نیسن بود که تمام تیترهای خبرگزاریها و مطبوعات را به خود اختصاص داد. البته نمیتوان افتتاحیه نه چندان خوب این فیلم را پای خاطرهی ناجورِ نیسن نوشت. از یک طرف موفقیتِ «بوهمین رپسدی» (Bohemian Rhapsody) نشان میدهد که وقتی تماشاگران قصد دیدن یک فیلم را داشته باشند، هیچ جنجالی نمیتواند جلوی آنها را بگیرد، اما از طرف دیگر این ماجرا بهطور کلی فضای مثبت پیش از اکران «تعقیب و گریز سرد» را عوض کرد. اگرچه افتتاحیهی ۱۰ میلیون و ۶۰۰ هزار دلاری «تعقیب و گریز سرد» همان چیزی است که از آن انتظار میرفت، ولی هیچوقت نخواهیم دانست که آیا نقدهای مثبتِ فیلم در صورت عدم خاطرهگویی نیسن میتوانست این رقم را رو به بالا تغییر بدهد یا نه. «تعقیب و گریز سرد» که در ایالتِ کلورادو جریان دارد، به رانندهی یک ماشینِ برفروب به اسم نلز کاکسمن (نیسن) میپردازد که قاچاقچیانِ مواد مخدر را میکشد و جنازهی آنها را در رودخانهی یخزدهی آن دور و اطراف میاندازد. نلز بعد اوردوز کردنِ پسرش کایل، رو به این فعالیتِ انتقامجویانهی خشن آورده است. نلز که نمیداند مرگِ فرزندش تصادفی نبوده، بلکه درواقع یکی از تلفات جانبی جنگِ سندیکاهای مواد مخدر بوده است، یکی از نوچههای آنها را به سوی مرکزِ فرماندهی کارتل در شهر دنبال میکند و شروع به قتلعام کردنِ آنها از پایین تا بالا میکند. شاید «تعقیب و گریزِ سرد» در ظاهر شبیه یکی دیگر از کلونهای «ربودهشده» به نظر برسد، اما خوشبختانه فیلم از آن قسر در میرود و هویتِ خودش را شکل میدهد. یکی از بهترین ویژگیهای فیلم این است که آنتاگونیستِ فیلم و تعدادی از خلافکارهایی که نلز با آنها برخورد میکند، مورد شخصیتپردازی قرار میگیرند، برخی از جذابترین لحظاتِ فیلم به آنها اختصاص دارد و به فراتر از دشمنانِ بینام و نشانی که برای قتلعام شدنِ جلوی نلز صف میکشند تبدیل میشوند. نتیجه یک اکشنِ لیام نیسنی است که اگرچه شاید دیگر دورانش تمام شده باشد، اما شاید هنوز به اندازهی یک فیلم دیگر جا داشته باشد.
کارگردان: برایان دیپالما
بازیگران: نیکولاس کاستر والدو، کریس ون هوتن، گای پیرس
امتیازِ راتنتومیتوز: ۳۳
امتیازِ آیامدیبی: ۴/۴
کریستین، افسرِ پُلیسی در کپنهاگن است که در دنیایی نابودشده توسط تروریسم و شک و تردید، بهدنبالِ اجرای عدالت برای قتلِ همکارش است که به دستِ یکی از اعضای داعش به اسم ایمران کشته شده. در این بین، کریستین همراهبا پُلیس دیگری درگیرِ موش و گربهبازی خطرناکی با یک مامورِ فریبکارِ سیآیاِی میشود که دارد از ایمران بهعنوان وسیلهای برای به تله انداختنِ دیگرِ اعضای داعش استفاده میکند. خیلی زود کریستین در دنیایی که جای دوست و دشمن غیرقابلتشخیص شده، علاوهبر انتقامجویی، باید جانِ خودش را هم نجات بدهد.
جیمی لنیستر و ملیساندر در فیلمی از برایان دیپالمای خودمان! بله، اگر تاکنون خبر نداشتید که فیلمی از دیپالما در سال ۲۰۱۹ عرضه شده، تقصیر شما نیست. «دومینو» که بیش از هر چیز دیگری با پروسهی تولیدِ پُرمشکلش شناخته میشود، خیلی بیسروصدا سر از شبکهی خانگی در آورد. این فیلم نهتنها از کمبود بودجه رنج میبرده، بلکه ظاهرا بدون تایید یا نظارتِ دیپالما، دستکاری شده است. بااینحال، کماکان در حال صحبت کردن دربارهی فیلمی از دیپالما هستیم. آنقدر از چشماندازِ دیپالما در محصولِ نهایی باقی مانده است که نشان بدهد این فیلم پتانسیل بدل شدن به یک شاهکار در پایانِ دورانِ کاری کارگردانش را داشته است و اثرانگشتِ دیپالما آنقدر در فیلم دیده میشود که باعث شود باور کنیم که این فیلم با بودجهی بیشتر و شرایطِ ساختِ مناسبتر میتوانست به تریلرِ سراسرِ منسجمی تبدیل شود. داستانِ فیلم به یک مامورِ پلیسِ دانمارکی به اسم کریستین تافت (نیکولاس کاستر والدو) میپردازد که درگیرِ توطئهی پیچیدهای سرشار از دروغ و خیانتهای یک مامور سازمان سیا میشود. دراینمیان، تنها چیزی که کریستین به آن فکر میکند این است که همراهبا همکارش با بازی کریس ون هوتن، انتقامِ قتلِ همکارشان را بگیرند.
گفته میشود که «دومینو» در ابتدا بیش از دو ساعت بوده که زمانش در تدوینِ فعلی به ۸۹ دقیقه کاهش یافته است. این موضوع اگرچه به نابودی شخصیتپردازی و تعاملاتِ کاراکترها منجر شده، اما ستپیسهای فیلم که اصلِ جنس هستند را دستنخورده باقی گذاشته است. بنابراین اگرچه «دومینو» به آن چیزی که میخواسته تبدیل نشده، ولی خب، فُرم فیلمسازی منحصربهفرد دیپالما حتی در این حالتِ شلخته هم نباید نادیده گرفته شود. فیلم چند سکانسِ تعلیقزا دارد که بهطرز جنونآمیزی کوریوگرافی شدهاند و شاملِ قتلِ شوکهکنندهای که به تعقیب و گریزی روی پشتبام منجر میشود و اکشنِ مبهوتکنندهای با محوریت گاوبازی و پهباد میشود. درنهایت، «دومینو» حتی در وضعیتِ مشکلدارِ فعلیاش، از ذوقِ تصویری بیشتری در مقایسه با خیلی از بلاکباسترهای تابستانی امسال بهره میبرد. در اینکه «دومینو» میتوانست در شرایطِ ایدهآلتری، به فیلمِ بهتری تبدیل شود شکی نیست، اما در این هم که این فیلم لبریز از تمام خصوصیاتِ فیلمسازی دیپالما هست هم شکی وجود ندارد؛ چیزی که آن را بهطور پیشفرض به غیرمعمولترین تریلرِ امسال تبدیل میکند.