رهایم نکن


رهایم نکن

برای من اما ز من دلخوری ز حرفی نگفته گمانم پری سرم تا به پا چشم و گوش است گوی دل عاشقت در خروش است گوی به پیراهنت عطر دیروز من به تن زخمی درد امروز من صدا کن مرا این صدا آشناست به نامی کهشاعر:علی دامادی


برای من اما ز من دلخوری
ز حرفی نگفته گمانم پری

سرم تا به پا چشم و گوش است گوی
دل عاشقت در خروش است گوی

به پیراهنت عطر دیروز من
به تن زخمی درد امروز من

صدا کن مرا این صدا آشناست
به نامی که ورد دل عاشقاست

زمانه مرا برد تنها شوم
تو یاری بکن تا که پیدا شوم

قسم بر شکوه تماشای تو
به سجاده ی سبز و زیبای تو

به گلهای کم رنگ پیراهنت
به اشکی که تر می کند دامنت

به آهی که از این قفس می کشم
ز عطر تنت من نفس می کشم

مبادا که دستت رهایم کند
زگهواره ی دل جدایم کند

رهایم نکن من همان کودکم
کنار تو تا انتها کوچکم

بدون تو آوار تنهایی ام
برایم بخوان مست لالایی ام

برایم بخوان با صدای خودت
ز سوز دل با صفای خودت

تو معراج تک خوانی یک زنی
تو آواز قانونی میهنی

دل آشوب غم های بی وقفه ای
پر از ناله های غریبانه ای

اگر عشق زاییده ی سادگیست
تماشای دنیای تو عاشقیست

چو دستی به سوی خدا می کنم
به چشمان تو اقتدا می کنم


حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


خبر بیماری ترانه علیدوستی به حاشیه کشیده شد!