خرق عادت در ادبیات چیست و زیباترین نمونههای آن کدامند؟
خرق عادت در ادبیات فارسی کاربرد فراوانی دارد. چرا که این ابزار ادبی، از دیرباز در میان شاعران فارسی زبان رایج بودهاست. یکی از دلایل استفاده از خرق عادت را باید دور کردن ادبیات از کلیشههای زبانی بدانیم.
ستاره | سرویس فرهنگ و هنر - خرق عادت در ادبیات چیست و چه کاربردهایی دارد؟ یکی از اساسیترین ابزارهای شاعران برای ساخت تصاویر گیراتر در آثار ادبی، نوعی بازی زبانی است که اصطلاحا "آشناییزدایی" یا "خرق عادت" نامیده میشود. در این مقاله، قصد داریم ابتدا آشناییزدایی را تعریف کنیم، سپس مثالهایی از شاعران فارسیزبان برای این ابزار ادبی نقل کنیم.در این مطلب میخوانید:
خرق عادت در ادبیات چیست؟
پیش از آنکه به این مسئله بپردازیم که چرا شاعران از خرق عادت به عنوان ابزاری ادبی استفاده میکنند، باید بهصورت واضح خرق عادت را تعریف کنیم. برای تعریف خرق عادت، مثالی از استاد برجسته ادبیات فارسی، محمدرضا شفیعی کدکنی نقل میکنیم: ما در گفتگوهای روزمره، از فعل "شکستن" بسیار استفاده میکنیم. به طور مثال میگوییم، وقتی خبر فوت پدر دوستم را شنیدم، دلم "شکست". حالا تصور کنید که شخصی جمله قبل را اینگونه بگوید: وقتی خبر فوت پدر دوستم را شنیدم، دلم "ترک برداشت". با توجه به اینکه "شکستن" حادثه بدتری نسبت به "ترک برداشتن" است، ما با شنیدن جمله دوم، احساس حزن بیشتری میکنیم. چرا؟ به سبب اینکه استفاده کردن از فعل "ترک برداشتن" برای چنین جملاتی، چندان رایج نیست و استفاده از اصطلاحهایی که برای عموم مردم آشنا نیستند، بهصورت ناخودآگاه تاثیر بیشتری بر مخاطب ما خواهد گذاشت. به چنین استفادههایی از زبان که با نوعی تفاوت همراه است، "خرق عادت" یا "آشناییزدایی” (Defamiliarization) میگویند.
شاعران در چه موقعیتهایی از خرق عادت استفاده میکنند؟
در این قسمت، میکوشیم تا دلایل اصلی شاعران برای استفاده از خرق عادت را بررسی کنیم.
۱. جلوگیری از کلیشه شدن ادبیات
شاعران یا آشنایان با زبان، به خوبی میدانند که آرایهها و صنعتهای ادبی، پس از مدتی جذابیت و زیبایی خود را از دست میدهند و دیگر برای مخاطبان ادبیات، برانگیزنده و پرشور نیستند. این مسئله معمولا چنین تعبیر میشود: افرادی که به مدت طولانی در ساحل زندگی کنند، دیگر صدای امواج را نخواهند شنید. منظور ما این نیست که افرادی که در ساحل زندگی میکنند توانایی شنیدن صدای امواج را از دست میدهند، بلکه صدای امواج دریا چنان برای آنها عادی میشود که دیگر لطف و لذتی در شنیدن آن صدا به آنها دست نمیدهد. حال تصور کنید که چنین اتفاقی برای صنعتها و آرایههای ادبی بیفتد؛ به طور مثال، تشبیه زلف یار به آبشار روان در میان شاعران بسیار رایج است و دیگر لطفی ندارد، پس شاعر معاصر، فاضل نظری، عرق عادت میکند و میگوید:
گیسوان تو شبیه است به شب، اما نه
شب که اینقدر نباید به درازا بکشد
۲. برجسته سازی یک مفهوم
یکی دیگر از دلایلی که باعث میشود شاعران از خرق عادت استفاده کنند، برجسته کردن یک مفهوم خاص در شعر است به نحوی که مخاطبان آن را بهتر دریافت کنند. برای واضح شدن این مسئله یک مثال از دیوان مولانا جلالالدین بلخی میزنیم: در روزگار مولانا، اصطلاح "کژ و مژ شدن" به معنای سکندری خوردن و به سستی راه رفتن بسیار متداول بودهاست؛ مولانا قصد داشته این اصطلاح را به نحوی استفاده کند که عموم مخاطبانش توجه بیشتری به آن بکنند. پس بجای اینکه بگوید "مانند کشتی بیلنگر کژ و مژ میشد" گفته:
چون کشتی بیلنگر، کژ میشد و مژ میشد
خرق عادت در ادبیات فارسی
خرق عادت یا آشناییزدایی، مخصوص زبان و ادبیات فارسی نیست و در ادبیات کشورهای مختلف نیز مصادیق بسیار زیادی دارد. البته این ابزار ادبی، در ادبیات فارسی بسیار رایج است. از فردوسی که در قرن چهارم هجری میزیسته تا شاعران معاصر ما، همواره خرق عادت در شعر فارسی جایگاهی مخصوص به خود داشته است. با وجود اینکه این تکنیک ادبی نمونههای زیادی در دیوان شاعران فارسیزبان دارد، میتوان بهترین نمونههای خرق عادت را در آثار مولانا جلالالدین بلخی و حافظ شیرازی جستجو کرد. این بیت حافظ خود گواه این موضوع است:
در خلافآمد عادت بطلب کام، که من
کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم
نمونههایی از آشنایی زدایی در ادبیات فارسی
چنانکه گفته شد، در ادبیات فارسی مثالهای گوناگونی برای آشناییزدایی وجود دارد؛ ولی به سبب اینکه برای فهم آشناییزدایی ابتدا باید با شکل روزمره یک اصطلاح آشنا شویم تا پس از آن بتوانیم هنرنمایی شاعر را درک کنیم، مثالهای آشناییزدایی نیازمند توضیحات تکمیلی هستند.
نمونه اول
فروغ فرخزاد در مجموعه "ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد" میگوید: ای یار، ای یگانهترین یار
فروغ "یگانه" را با پسوند "ترین" ترکیب میکند؛ چنانکه میدانیم چنین ترکیبی در زبان عموم مردم، رایج نیست. شاعر با چسباندن این پسوند به یک کلمه که به خودی خود معنای انحصاری دارد، برداشت متفاوتی را به مخاطبان شعر خود هدیه میکند. به این نوع از آشناییزدایی، به سبب اینکه در سطح کلمه اتفاق میافتد، "آشناییزدایی قاموسی" میگویند.
فروغ "یگانه" را با پسوند "ترین" ترکیب میکند؛ چنانکه میدانیم چنین ترکیبی در زبان عموم مردم، رایج نیست. شاعر با چسباندن این پسوند به یک کلمه که به خودی خود معنای انحصاری دارد، برداشت متفاوتی را به مخاطبان شعر خود هدیه میکند. به این نوع از آشناییزدایی، به سبب اینکه در سطح کلمه اتفاق میافتد، "آشناییزدایی قاموسی" میگویند.
نمونه دوم
سعدی در یکی از غزلهای خود میگوید:
چنانت دوست میدارم که گر روزی فراق افتد
تو صبر از من توانی کرد و من صبر از تو نتوانم
وقتی شما مصرع اول شعر را میخوانید، انتظار دارید که در مصرع دوم، سعدی معشوق خود را به خودکشی تهدید کند یا چیزی شبیه به این! اما متوجه میشوید که برخلاف انتظار شما، سعدی حرفی نسبتا معمولی در مصرع دوم میزند. این نوع از بازی با جملات نیز، جزو اقسام آشنایی زدایی است و به سبب اینکه تفاوتی در جمله ایجاد میکند، به "آشناییزدایی نحوی" معروف است. نمونه دیگر آن بیت زیر از سعدی است:
اول منم که در همه عالم نیامدهاست
زیباتر از تو در نظرم هیچ منظری
نمونه سوم
شفیعی کدکنی در یکی از اشعار خود میگوید: خواب دریچهها را با نعرۀ سنگ بشکن
شاعر در این مصرع، ترکیب جدیدی ساخته است: "نعرۀ سنگ". این نوع کلمهسازی نیز، از انواع آشناییزدایی یا خرق عادت محسوب میشود؛ چرا که مخاطب هرگز چنین تصویری (نعره زدن سنگ) در ذهن نداشته است و اساسا سنگ را شیای بدون قدرت تکلم تصور میکردهاست.
شاعر در این مصرع، ترکیب جدیدی ساخته است: "نعرۀ سنگ". این نوع کلمهسازی نیز، از انواع آشناییزدایی یا خرق عادت محسوب میشود؛ چرا که مخاطب هرگز چنین تصویری (نعره زدن سنگ) در ذهن نداشته است و اساسا سنگ را شیای بدون قدرت تکلم تصور میکردهاست.
بیشتر بخوانید: معرفی کامل قالب شعری قصیده به همراه مثال
دو مثال آشنایی زدایی جالب از شاعر رند ادبیات فارسی؛ حافظ
رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار؛
دستم اندر دامن ساقی سیمین ساق بود
*****
کردهام توبه به دست صنم بادهفروش
که دگر مِی نخورم بیرخ بزمآرایی
در مثال اول خواننده ابتدا منتظر یک ابراز پشیمانی است که ناگهان با عذر بدتر از گناه مواجه میشود. در مثال دوم نیز (توبه کردن به دست صنم باده فروش) به اندازه کافی برای خواننده غیر قابل انتظار و ناآشناست، اما حافظ به همین اکتفا نمیکند و خواننده را بیش از پیش متعجب می کند: می نخواهم خورد .... بدون حضور معشوق بزم آرا!
سخن آخر
خرق عادت یا آشناییزدایی یکی از اساسیترین ابزارهای شاعران برای ساخت ادبیاتی جدید است. این ابزار ادبی معمولا برای جلوگیری از تکرار در ادبیات و در بعضی موارد، برای برجسته سازی یک مفهوم خاص به کار میرود. حافظ شیرازی و مولانا از جمله شاعرانی هستند که از این ابزار ادبی به بهترین شکل استفاده کردهاند. در پایان، پیشنهاد میکنیم با معرفی کامل آرایه های ادبی لفظی و معنوی نیز ما را همراهی کنید. آیا شما نمونه خاصی از آشنایی زدایی شاعران فارسیزبان در ذهن دارید؟ مثالهای خود را از طریق قسمت "نظرات و پرسشها" با ما به اشتراک بگذارید.