چشم تاتاری


چشم تاتاری

دلم  با  ترکمن‌چای  تو  قربانی‌ست،،،،،قاجاری! که  از من دل  ربوده، جذبه‌ی  چشمان  تاتاری به  یغما  برده  دل را،  دختر  زیبای  فروردین همان که عاشقی آموخت ما را با ولنگاری کسی‌کهشاعر:علی سلطانی نژاد


دلم با ترکمن‌چای تو قربانی‌ست،،،،،قاجاری!
که از من دل ربوده، جذبه‌ی چشمان تاتاری

به یغما برده دل را، دختر زیبای فروردین
همان که عاشقی آموخت ما را با ولنگاری

کسی‌که در بدست آوردنت،جان کنده‌ هردفعه
چه شد راحت توانستی‌که از او دست برداری

من استعمار چشمان تو را می‌خواستم،خاتون!
رهایی از تو،،،یعنی هیچ،،،یعنی صفر اعشاری

اگر چه چشم‌های تو، مرا هم انزوایی کرد
پشیمان نیستم از عشقت، ای آهوی زنگاری

بیارامم کمی در شیب تند بازوان خود
کم آوردم از این هر شب برایت شعر درباری

✍️ علی سلطانی‌نژاد
سوم آبانماه ۹۸

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


هیچگاه موز و تخم مرغ را باهم نخورید