سرّ شهرت امام رضا(ع) به «رئوف»/ جلوه‌های بی‌نظیر از کرامات رضوی


سرّ شهرت امام رضا(ع) به «رئوف»/ جلوه‌های بی‌نظیر از کرامات رضوی

حجت‌الاسلام حسنلو با بیان اینکه امام رضا(ع) همچون سایر اهل بیت(ع) کرامات و معجزات فراوانی داشتند، گفت: آن حضرت به سبب رفتار و اخلاق رئوفانه‌ای که داشت منشا تحولات متعددی در جامعه شد.

خبرگزاری شبستان، گروه قرآن و معارف: امام رضا(ع) در طول زندگی گهربارش منشا بسیاری از اقدامات و اتفاقات مبارک در جامعه اسلامی شد به گونه ای که نه تنها در عرصه سیاسی،‌ بلکه در گستره مسایل فرهنگی و اجتماعی نیز تاثیر حضور آن حضرت مشهود بود. البته این تنها چشم انداز انسانی مساله بود،‌ ثامن الحجج(ع) حتی نسبت به سایر مخلوقات خداوند نیز لطفی ویژه داشت و همه داستان ضمانت آن امام بزرگوار از آهون نزد شکارچی را شنیده اند.

به هر روی کرامات هشتمین امام شیعیان به اندازه ای است که در گفتار نمی گنجد اما با توجه به اینکه در آستانه شهادت جانسوزش قرار داریم شمه ای کرامات ثامن الحجج(ع) را بررسی کنیم، برای این منظور با حجت الاسلام «امیرعلی حسنلو»، استاد حوزه و مدیر گروه تاریخ و سیره مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم به گفت وگو نشسته ایم که حاصل آن را می خوانید:

کرامات ائمه اطهار(ع) که کم از معجزه پیامبران الهی نداشتند، در چه شرایطی اتفاق افتاده و چه کیفیتی داشتند؟

برای پاسخ به این پرسش مقدمه ای را عنوان می کنم؛ اهل بیت پیامبر گرامی اسلام، با هیچ مخلوقی از آفریدگان خداوند قابل مقایسه نیستند و معرفت و مقام آنان، آن قدر بالا و عظیم است که هیچ کسی نمی تواند به کنه معرفت آنها پی ببرد. ائمه اطهار(ع) به لطف خداوند دارای، هر نوع علم و قدرتی هستند اما از آن جایی که بنده و مطیع محض خدا هستند، بدون خواست خدا هیچ کاری انجام نمی دهند و بنا بر حکمتی که خداوند به آنان عنایت فرموده عمل می کنند، بنابراین در طول تاریخ اسلام مشاهده می کنیم که هرکدام از آن بزرگواران در طول زندگی خود کراماتی داشتند.

ائمه اطهار علاوه بر ولایت تشریعی، ولایت تکوینی نیز دارند، یعنی به اذن و قدرت الهی می توانند در تمام امور هستی تصرف کنند و هر تغییری را در آن به وجود بیاورند. در یک جمله می توان گفت آن بزرگواران برگزیدگان خداوند در زمین و معدن خوبی ها و فضایل و معجزات و کرامات هستند.

با توجه به اینکه در سالروز شهادت امام رضا(ع) قرار گرفته ایم، شمه ای از کرامات حضرت ثامن الحجج(ع) در طول زندگی مبارک اش را مطرح بفرمایید

امام رضا(ع) در طول زندگی کرامات مختلفی داشتند که کم از معجزه نداشتند. برای مثال ماجرای طی الارض حضرت از خراسان به مدینه و مکه. «حسین بن محمد نوفلی» می گوید: وقتی امام رضا(ع) به طوس آمد، بسیار مشتاق و علاقمند به پسر خود، امام جواد(ع)، بود. پس پیش مأمون رفت و فرمود: من می خواهم دارو بخورم و پیش آب گرم بروم از تو درخواست می کنم که هفت روز مرا معاف کنی و کسی را به نزدم نفرستی! مأمون گفت: اگر چه دوری تو برای من سخت است ولی قبول می کنم. پس امام رضا(ع) با اطرافیان خود به طرف چشمه روان شد بعد از رسیدن به آن مکان، امام(ع) به نزدیکان خود فرمود: هیچ کس از این مکان بیرون نشود و گرد خیمه نگردد. بعد به خادم خود دستور داد که بر درب خیمه باشد و نگذارد که هیچ کس وارد شود. آنگاه با «طی الارض» به مدینه تشریف برد و در منزل والی مدینه مقیم شد. سپس از آنجا به مکه رفت و از مکه نیز به طوس ـ خراسان ـ برگشت. مأمون چون روز هفتم شد نزد آن حضرت آمد و ایشان را به لشگر گاه برد. آنگاه نامه والی مدینه رسید که علی بن موسی الرضا به نزد ما آمد و آنگاه به مکه رفت.

نمونه دیگر از این کرامات، پیشگویی از مرگ «جعفر بن یحیی برمکی» است. در سالی که هارون الرشید برای انجام حج رفته بود. امام رضا (ع) نیز از مدینه به قصد حج بیرون شد. تا اینکه به کوهی در سمت چپ راه به نام «فارغ» رسید. امام(ع) نگاهی بدان کوه کرد و فرمود: «آن کسی که در کوه «فارغ» ساختمان می سازد و آن را ویران کند قطعه قطعه خواهد شد. هارون وقتی به آن کوه رسید و در آن جا فرود آمد، «جعفر بن یحیی» از آن کوه بالا رفت و دستور داد برای او در آن جا اطاقی بسازند و چون جعفر از مکه برگشت بالای آن کوه رفت و دستور ویرانی آن را صادر کرد. اما وقتی که «جعفر بن یحیی» به عراق بازگشت ـ فعالیت سیاسی «برامکه» بر علیه هارون شروع شد و هارون آن ها را تار و مار کرد و جعفر ـ قطعه قطعه شد.

یکی دیگر از این کرامات ماجرای پیدا شدن چشمه ای از غیب بود. در این مورد توضیح بفرمایید.

از «محمد بن حفص» نقل شده که گفت: یکی از آزاد شدگان حضرت موسی بن جعفر ـ علیه السلام ـ به من گفت: من و گروهی در بیابانی نزد امام رضا ـ علیه السلام ـ بودیم. در بیابان ما و چهار پایانمان سخت تشنه شدیم به حدّی که ترسیدیم از تشنگی هلاک گردیم. در این هنگام امام ـ علیه السلام ـ جا و مکانی را به ما توصیف و مشخص نموده و فرمود: «بیایید به آن مکان که درآن جا آب می یابید» چون به آن مکان رفتیم، آب یافتیم و چهار پایان را آب دادیم تا همه سیراب شدیم. بعد از آن همگی از آن مکان کوچ کردیم. امام(ع) دوباره به ما فرمودند: تا آن چشمه را پیدا کنیم. وقتی به آن مکان برگشتیم و هر چه جستجو کردیم، اثری از چشمه پیدا نکردیم.

امام رضا(ع) به ضامن آهو شهرت دارند، آیا این مهربانی و رافت و شاید ضمانت در قالب دیگری و برای موجود دیگری اتفاق افتاده که در تاریخ ثبت شده باشد؟

بله، از جمله این موارد می توان به نجات جان گنجشک اشاره کرد. «ابن شهر آشوب «از سلیمان بن جعفری» روایت کرده است که گفت در باغی نزد امام رضا(ع) بودم. ناگهان گنجشکی آمد و در مقابل آن حضرت شروع به صدا و صیحه زدن کرد. حضرت به من فرمود: آیا میدانی این گنجشک چه می گوید؟ گفتم: خیر ، امام (ع) فرمود: می گوید که ماری می خواهد جوجه های مرا بخورد، پس این عصا را بردار و آن مار را بکش! پس عصا را برداشته و نزد لانه گنجشک رفتم، دیدم ماری آن جا در حرکت است، و آن را کشتم».

یکی از ماجراهای معروفی که در مورد امام رضا(ع) مطرح شده و در تاریخ ثبت شده جریان دو شیری است که در جلو دیدگان همگان از پرده نقاشی بیرون آمدند، به این ماجرا اشاره بفرمایید

از دیگر معجزات امام رضا ـ علیه السلام ـ این است که روایت شده است: مأمون دربانی داشت که همواره امام رضا ـ علیه السلام ـ را تحقیر می کرد و حتی این که به امام ـ علیه السلام ـ گفت: بارش باران به دعای امام ـ علیه السلام ـ نیست بلکه از دعای سایر مردم بوده است. روزی در دربار مأمون، این دربان به امام رضا ـ علیه السلام ـ گفت: اگر تو مرد راست گویی هستی، این دو شیر که عکسشان در پرده است را زنده کن و بر من مسلط نما! در این هنگام امام رضا ـ علیه السلام ـ به عکس آن دو شیر فریاد زد: «این فاجر را بگیرید و بدرید و اثری از او باقی نگذارید». در این موقع، عکس ها به صورت دو شیر زنده از پرده بیرون شدند و دربارن را گرفته و با دندانشان خرد کرده و خوردند. حاضرین در مجلس با حیرت و تعجب به این اتفاق می نگریستند. سپس آن دو شیر به حضرت رضا رو کرده و گفتند: ای ولی خدا در زمین! درباره این ـ اشاره کردند به مامون ـ چه دستوری می دهی، او را هم ببلعیم؟

مأمون از شنیدن این سخن غش کرد،... امام فرمود: نه، زیرا خداوند، درباره او تدبیری دارد که اجرا خواهد نمود. سپس آن دو شیر گفتند: پس چه دستوری می دهی؟ فرمود: به جای خود برگردید، به جای خود بازگشتند و دوباره نقش پرده شدند.

با توجه به اینکه در ایام شهادت حضرت هستیم، برای آشنایی هرچه بیشتر خوانندگان ما با کرامات امام رضا(ع)، اگر مورد دیگری هست اشاره بفرمایید

نمونه هایی متعددی را در این باب می توان اشاره کرد از جمله «درخت بادام شفا دهنده». از خدیجه دختر حمدان روایت شده است که وقتی که حضرت رضا(ع) در نیشابور بود در محله غزو وارد شده به خانه ما آمد. در کنار خانه درخت بادامی کاشت. آن درخت سریع رشد کرد و بزرگ شد و همان سال میوه داد. مردم از این ماجرا با خبر شده و از میوه اش برای شفای مریض ها می بردند. هر کس به هر دردی مبتلا می شد برای تبرک و شفا از آن می خورد سلامتی خود را باز می یافت و هر که چشمش درد می گرفت از میوه آن به چشم می مالید، خوب می شد، و زنان باردار که وضع حمل آنها دشوار می شد، وقتی از میوه آن درخت می خوردند، همان ساعت به آسانی وضع حمل می کردند و حتی برای قولنج حیوانات چوب آن را به شکم آن ها می مالیدند خوب می شد. تا این که پس از مدتی آن درخت خشک شد. و جد من «حمدان» آمد شاخه های آن را برید، کور شد و پسرش «عمرو» آن درخت را از ریشه کند، و ثروت او که هفتاد الی هشتاد هزار درهم بود همه از بین رفت و نابود شد....

بارش باران به دعای امام

از امام جواد(ع) نقل شده است، چون مأمون، امام رضا(ع) را ولی عهد خود قرار داد مدتی باران نیامد. روزی مامون از امام خواست که دعایی بکند تا باران الهی بر آن دیار فرود آید. امام قبول نمود و روز شنبه به صحرا رفت و مردم نیز برای تماشا با امام ـ علیه السلام ـ از شهر بیرون شدند. آن حضرت در بیابان پس از حمد و ثنای خدا عرض کرد: پروردگارا! تو حق ما اهلبیت را بزرگ داشتی ... باران سودمندی بفرست که ضرری هم وارد نکند و شروع باران پس از بازگشتن این مردم به منزلشان باشد»... تا این که ابری آمد و امام ـ علیه السلام ـ به مردم فرمود به خدا شکر کنید و برخیزید به منزل خود بروید و این شروع به بارش نخواهد کرد مگر آن که به خانه های خود برسید. وقتی که مردم از صحرا به منزلشان برگشتند، در این هنگام باران شدیدی آمد که رودخانه ها و حوض ها و گودال ها و بیابان ها پر شد و مردم همگی خوشحال شدند.

بیرون آمدن آب از سنگ

شخصی به نام «وکیع» گوید: در آخر عمر حضرت رضا ـ علیه السلام ـ خدمت ایشان رسیدم به امام ـ علیه السلام ـ عرض کردم: یابن رسول الله می خواهم معجزه ای به من نشان دهی که آن را برای مردم نقل کنم. سپس دیدم امام ـ علیه السلام ـ از سنگی آبی را بیرون آورد و به من داد از آن خوردم.

زنده کردن مرده

از «معبد شامی» نقل شده که گفت به امام رضا ـ علیه السلام ـ عرض کردم: مردم درباره معجزات شما حرف ها می زنند اگر مایل باشید، به من نیز از معجزه های خود نشان دهید که از شما نقل کنم. امام ـ علیه السلام ـ فرمود: چه می خواهی؟ گفتم می خواهم پدر و مادرم را زنده کنی؟ فرمود: برگرد به منزل که آن ها را زنده کردم وقتی به خانه برگشتم، دیدم هر دو زنده اند و ده روز هم بعد از آن زنده ماندند و مردند.

پایان پیام/248

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه دینی و مذهبی

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


لعیا زنگنه راه بهاره رهنما را می رود!/ عکس