هرگز نمیاد دوباره بازم


هرگز نمیاد دوباره بازم

دردا کشیدم از دستت مدام عشقت رو خواستم ، واست من گدام داد زدم تو رو ، گرفته صدام این همه رفتی ، کجا رسیدی از دست غما ، چه ها کشیدی می کشید دلم ، فریاد و ناله می کرد خودش رو ، سویت حواله ولیشاعر:.آرش- سلطان عشق

دردا کشیدم از دستت مدام
عشقت رو خواستم ، واست من گدام
داد زدم تو رو ، گرفته صدام

این همه رفتی ، کجا رسیدی
از دست غما ، چه ها کشیدی

می کشید دلم ، فریاد و ناله
می کرد خودش رو ، سویت حواله
ولی دیدنت ، دیگه محاله

اونی که رفته ، دور شده ازم
هرگز نمیاد ، دوباره بازم

فک کردم دوری ، یکی دو ساله
نگو قصه اش ، قصه ی زاله
انقد زیاد شد ، که گشت رساله

ندارم اصلا ، یه کم امیدی
گریمو هرگز ، تو که ندیدی

گریه هام دله دریا رو سوزوند
بهار سبزو ، افسرد و خزوند
شعله ی عشقو ، به هر جا کشوند

اشکام ابرا رو ، می کنن پاره
رودا رو کوها ، میشن آواره

هر کی بشنوه ، ازم قصه را
می مونه مبهوت ، ازین ماجرا
آتیشم سوزوند ، خشکا و ترا

عشقت کشنده ست ، شبیه وبا
میاد به سویم ، با باد صبا

برده ام تو رو ، به شهر عشقم
نوشتم اسمت ، تو کل مشقم
نه نگو به من ، در نیار اشکم

افتاده سایه ات ، به روی دلم
تندیس می سازم ، از خاک و گلم

می گیرم تو رو ، به روی بازو
می برم اونجا ، که کردی آرزو
به کسی نگو ، جز خودم رازو

می خوام که کنیم ، عشقامونو جمع
چیزی نداره ، جز عشق این طعم

سلطان عشق
26/8/93
کهکشان 1

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


تظاهرات شهرک‌نشینان به محل اقامت «بی‌بی» رسید