نگهداری و گرداندن برخی حیوانات از جمله سگ و گربههای فانتزی این روزها به سرگرمی «باکلاس و لاکچری» عدهای تبدیل شده است.
بازار خرید و فروش آنها هم آنقدر داغ شده که کاسبان زیادی را جذب خود کرده و گاهی یک نژاد خاص دهها میلیون تومان برای خریدار چکش می خورد.
برای بسیاری از خریداران حیوانات فانتزی بیش از آنکه حقوق، سلامت، بهداشت و آسایش حیوان و اطرافیان مهم باشد، نژاد، ظاهر و کلاسش مهم است تا او را حسابی متفاوت کند.
در این بازار پرسود خرید و فروش، خبری از حیوانات بینژاد یا غیرفانتزی نیست و شهروندان کمی هم حقوق آنها را رعایت می کنند.
«سعید یادگاری» ۳۰ ساله اما خلاف مسیر رودخانه شنا می کند؛ او حدود چهار سال عضو فعال «پناهگاه زاگرس کرمانشاه» بوده و بی هیچ چشمداشتی از سگهای بدون صاحب و حیوانات آسیب دیده شهر کرمانشاه مراقبت کرده است.
از سال گذشته اما او یک تصمیم بزرگ و پُرزحمت گرفته که هیچ سود و کلاسی هم برایش ندارد. سعید وقتی شرایط دردناک قهوهای را دید، مصمم شد که از او نگهداری کند.
قهوهای، سگ ۱۱ ساله، روزگار نکبت باری داشته و بلاهای بسیاری بر سرش آمده است؛ از تصادف وحشتناک و قطع نخاع تا جدا کردن یکی از پاهایش.
سعید و قهوهای به هم وابسته شده اند به طوری که قهوهای با دیدن سعید به هیجان می آید. نگهداری از قهوهای هم برای سعید لذت بخش است.
قهوهای تا چهار سال پیش همانند دیگر سگ های وحشی و ولگرد در خیابان های تهران پرسه می زد تا اینکه در یک تصادف رانندگی در اتوبان همت بشدت مصدوم و زمینگیر می شود. تلاش و گلریزان جمعی از دوستداران حیوانات گرچه او را به اتاق جراحی رساند اما دامپزشکان هم نتوانستند از قطع نخاع او جلوگیری کنند و قهوهای از کمر به پایین فلج شد.
به گفته دکتر دامپزشک، قهوهای یا باید راحت شود (مرگ خوب(یوتانایز) یا برایش ویلچر تهیه و به خوبی مراقبت شود. دوستداران حیوانات راه دوم را انتخاب می کنند و ویلچری برای قهوهای از آمریکا خریداری می شود.
یکی از فعالان محیط زیست هم چند روزی از قهوهای نگهداری می کند اما بیاختیاری و خرابکاری قهوهای، او را کلافه می کند تا اینکه پناهگاه زاگرس کرمانشاه برای پذیرایی از قهوهای اعلام آمادگی می کند؛ جایی که سعید یادگاری هم آنجاست.
قهوهای که خاطرات تلخ بسیاری داشته، ناآرامتر از گذشته و بشدت ناسازگار است و در کرمانشاه تنها به سعید و یکی دیگر از همکاران او پرخاش نمی کند.
قهوه ای به خاطر معلولیتش توانایی حرکت اندکی دارد و نشسته به اطراف نگاه می کند
حدود سه سال از عمر قهوهای در پناهگاه زاگرس سپری می شود تا اینکه سال گذشته سعید متوجه می شود در ۲۰ روزی که او در مرکز نبوده، کسی به قهوهای رسیدگی نکرده و یکی از پاهای او گندیده است.
این اتفاق سعید را متاثر می کند تا جایی که او قهوهای را از مرکز خارج و درمانش را آغاز می کند. سعید حدود سه میلیون تومان برای قهوهای هزینه می کند اما در نهایت پای قهوهای قطع می شود تا تنها یک پای فلج برایش باقی بماند. پس از این حادثه، قهوهای دچار یک شوک جدید می شود و حدود ۲ ماه طول می کشد که با سعید انس بگیرد.
از آن پس اما زندگی روی خوبش را به قهوهای نشان داده و او آرام تر شده و خاطرات تلخش را فراموش کرده است. هرچند هنوز با صدای بم خود به روی غریبه ها پارس می کند و عصبانی می شود.
سعید خودش خانه ویلایی و حیاط ندارد به همین دلیل مجبور شده است، قهوهای را در خانه دوستش حسین و کنار «آزاد» و «بادامک»، ۲ سگ نگهبان دیگر نگهداری کند.
یکی از لذت های یک سال گذشته سعید یادگاری، نگهداری از قهوهای است و او در کنار کار فروش مبل، قهوهای را تر و خشک هم می کند و از این کار خوشحال است.
سعید هر روز برای قهوهای غذا می برد. بوی غذا، "آزاد" و "بادامک" را هم به استقبال سعید می کشاند و او را به زحمت می اندازد.
او هر روز به خانه حسین می رود و به قهوهای غذا میدهد، قفس او را تمیز می کند و هفتهای سه بار هم او را برای تفریح و گشت و گذار به بیرون می برد.
وابستگی سعید به قهوهای هم روز به روز بیشتر شده به طوری که او می گوید: هرگز به واگذاری قهوهای فکر نمی کنم و دوست دارم تا زمانی که بتوانم و قهوهای لذت ببرد، از او مراقب می کنم.
به گفته سعید، وقتی او به قهوهای رسیدگی می کند، خوشحالی و لذت از قیافه قهوهای معلوم است.
سگ سعید اکنون ماهی ۲۰ تا ۲۵۰ هزار تومان خرج روی دستش می گذارد که بیشتر آن برای تهیه گوشت و استخوان است. البته سعید هر چند ماه یک بار قهوهای را برای بررسی وضعیت سلامتش به کلینیک حیوانات هم می برد.
سعید قهوه ای را هفته ای چند بار به پیاده روی می برد
قهوهای البته تنها حیوانی نیست که سعید از آن مراقبت کرده؛ سعید می گوید: چه در زمانی که در پناهگاه حیوانات زاگرس بوده و چه پس از آن، سگ و گربههای آسیب دیده زیادی را نگهداری و درمان کرده است.
نگاه محبت آمیز سعید به حیوانات کمیاب است؛ خودش می گوید: «آدم های زیادی هستند که از حیوانات سوءاستفاده و با آنها خودنمایی می کنند اما ۲ هفته بیشتر هم نمی توانند از آنها مراقبت کنند.»
سعید تاکید دارد که «اگر نمی توانیم به حیوانات محبت کنیم، دست کم بی تفاوت باشیم و به آنها آزار نرسانیم».
دل سعید از بازار داغ خرید و فروش حیوان های خانگی هم خون است: برخی بخاطر منفعت طلبی و استفاده ابزاری از سگ و گربه، آنها را خرید و فروش می کنند و با نگهداری فلان نژاد، پُز می دهند اما من برای خود حیوانات ارش قائل هستم و با هرگونه خرید و فروش آنها مخالفم؛ من چند روز پیش سگی را که حدود ۲۵ میلیون تومان قیمت داشت به رایگان برای نگهداری واگذار کردم.
او همچنین تاکید دارد که کسانی که از حیوانات مراقبت می کنند باید آموزش لازم را ببینند تا کار آنها سبب نارضایتی و ضایع شدن حقوق دیگران از جمله همسایه ها نشود: «اول باید حقوق همنوع خودمان را رعایت کنیم بعد به رعایت حقوق دیگران برسیم و جملاتی مانند «چهار دیواری اختیاری» اول توهین به خود فرد سپس آزار همسایگان است.»
سعید جمعه ها پتوهای جمع شده و کثیف قهوهای را می شوید. قهوهای در آن زمان هم دوست دارد در کنار سعید باشد.
سعید از اینکه هیچ قانونی در کشور برای حمایت از حیوانات نیست، گله مند است و تاکید دارد باید این قانون مصوب شود تا حیوان آزارها نتوانند به راحتی دست به اذیت حیوانات بزنند.
به اعتقاد او قانونی هم که درباره مناطق حفاظت شده وجود دارد، سختگیرانه نیست و به راحتی به شکارچیان خارجی اجازه شکار می دهد و نتیجه آن هم در خطر انقراض قرار گرفتن حیواناتی نظیر یوز ایرانی یا نوعی از لک لک خاص است.
سعید در یکی از کلینیک های حیوانات کرمانشاه، قهوه ای را آرام می کند تا نوبتش فرا برسد و دکتر احمدی او را ببیند.
یک پرسش متفاوت
در روزگاری که برخی حتی پدر و مادر پیر خود را هم تحمل نمی کنند و گزینه نخست آن برای رها شدن از دست آنها خانه سالمندان است، محبت بی دریغ سعید به قهوهای عجیب و سوءال برانگیز به نظر می رسد.
جواب او به این سوال البته روشن و معتقد است که احترام به حقوق همه حیوانات وظیفه شهروندان است و محیط زیست فقط متعلق به انسان نیست. او در عین حال اضافه می کند: «اطاعت و مراقبت از پدر و مادر جای خاص خود را دارد و وظیفه قطعی فرزندان است؛ این وظیفه بر همه چیز اولویت دارد حتی اگر پدر و مادر حافظه و کنترل خود را نداشته باشند. سزاوار نیست در کودکی و زمان بی اختیاری، پدر و مادر بهترین لحظات خود را فدای ما کند و ما در زمان نیازشان آنها را تنها بگذاریم.»